۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

گردهمایی مادران صلح دورتموند روز شنبه ۳۱ ژوئیه



گردهمایی حامیان مادران عزادار ایران - مادران و پدران صلح دورتموند روز شنبه ۳۱ ژوئیه ساعت ۱۶ تا ۱۷
بعد از ظهر در جلوی کلیسا راینولدی در مرکز شهر دورتموند

بعد از برگزاری بسیار موفقیت آمیز گردهمایی حامیان مادران عزادار از سراسر دنیا در پاریس و جنوا و رساندن
صدای به حق مادران و هموطنان مبارز خود به همه جهانیان ، این هفته دوباره در شهر دورتموند همچنان علیه
سنگسار ، شکنجه
و برای رسیدن به خواسته های خود :

۱ - آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی -عقیدتی
۲ - لغو اعدام به طور کلی
۳ - محاکمه همه عاملان و آمران جنایت های ۳۱ سال گذشته در ایران

گرد هم خواهیم آمد .

دست در دست هم برای جهانی بهتر
زنده باد صلح و آزادی
حامیان مادران عزادار ایران
مادران صلح دورتموند

تأثیر مبارزات صدیقه دولت آبادی برجنبش زنان


تغییر برای برابری

تأثیر مبارزات صدیقه دولت آبادی برجنبش زنان

6 مرداد 1389 - آزاده دواچی

در شکل گیری جنبش زنان در ایران ؛زنان بسیاری نقش داشته اند که از زمان مشروطه تاکنون نقشهای متفاوتی را در به بارنشاندن فعالیتهای زنان و پیش برد اهداف آنها ایفا کرده اند . تاثیری که پس از گذشت سالها هنوز بر بدنه جنبش زنان در ایران باقی مانده است . یکی ازاین زنان تاثیر گذار، صدیقه دولت آبادی بود که از اهمیت کارهای او در تبیین باورهای زنان ، رشد و تعالی حقوق آنها وبه بارنشاندن فعالیتهای زنان در دوره ی مشروطه و حتی پس از آن هنوز کاسته نشده است. صدیقه دولت آبادی در بطن جامعه ی تماما سنتی و با ساختاری مطلقا مردسالاری و با حضور توده های متعصب مذهبی اولین نطفه های شکلگیری جنبش زنان را به بارنشاند که نه تنها درهمان زمان تاثیر زیادی برفعالیتهای زنان گذاشت، بلکه حتی تاثیرات آن را تا سالها بعد و حتی در زمان کنونی هم به وضوح می توان دید، مبارزاتی که بعد از گذشت سالها از مدل الگوی آنها می توان حتی در شرایط کنونی بهره جست.

صدیقه، فرزند خاتمه بیگم و حاج میرزا هادی دولت آبادی، و از پیشگامان جنبش اجتماعی زنان در ایران و نخستین زن روزنامه نگار محسوب می شود . ایشان به سال 1258 ه. ش . در اصفهان پس از تولد هفت پسر، به دنیا می آید. تحصیلات خود را در زمینه های فارسی و عربی نزد شیخ محمد رفیع طاهری در تهران می گذراند و سپس تحصیلات متوسطه را در دارالفنون ادامه می دهد و سرانجام در سن 15 سالگی با دکتر اعتضاد الحکما ازدواج می کند . اما ازدواجش با ناکامی همراه می شود.1 اهمیت مبارزات او در پیگیری و تداوم و همچنین فارغ از هرگونه رفتار خشونت آمیزی بود که درتمامی حوزه ها به خصوص فرهنگی و اجتماعی دنبال شد.

پیگیری از الگوی مبارزاتی او در شرایط کنونی شاید چندان بی ربط نباشد چراکه اکنون هم شرایط سیاسی و اجتماعی تا حدودی مشابه با آن چیزی است که زنان درآن دوران تجربه کرده اند . عمده ترین مشخصه ی مبارزات صدیقه دولت آبادی توجه زیاد او به فرهنگ و همینطور تلاش برای بالابردن فرهنگ عام جامعه و بالخص زنان بود . از نظر او فرهنگ و بالابردن فرهنگ عمومی جامعه، اصل اول مبارزه علیه ظلم برزنان بود که با گذشت سالها هنوز ازاهمیت این موضوع کاسته نشده است . از دیگر مشخصه های مبارزات صدیقه دولت آبادی گسترش روزنامه ها و مجلات مختص زنان بود که برای اولین بار و پس از دوران مشروطه اتفاق افتاد و فرآیند جنبش زنان را به جامعه شناساند . اهمیت این روزنامه ها و مجلات و مقالاتی که در آن منتشر می شدند، بالابردن آگاهی های زنان و آشنایی آنها با حقوق و شرایط خاص جامعه ی خود بود . مجموعه ی مقالاتی که در این روزنامه منتشر می شدند برارتقاء رشد فرهنگی و سیاسی زنان تأثیر بسزایی می گذاشتند . او همچنین جسورانه در مقالاتش حجاب را مورد نقد قرار داد و حتی به واسطه ی همین نقدها به شدت مورد غضب قرار گرفت.

ساناریان در کتابش می نویسد : " دولت آبادی به واسطه ی فشارهای خانواده به خاطر فعالیتهای مستقلش ، ناچار شد رابطه ی خود را با برادر روحانی خود که در اصفهان زندگی می کند قطع کند. دراین میان او ازطریق زبان زنان به صراحت حجاب را نیز مورد نقد قرار می داد ، از این رو جانش تهدید شد و با تلاش فراوان دفتر نشریه اش از حمله ی ارازذل و اوباش به دورماند " (ساناساریان صفحه ی 59 ) .

ابداع این روش بعدها نیز به صورت گسترده پیگیری شد و حتی تا امروز نیز باقی مانده است . در واقع اگر این نوآوری وارد فضای فرهنگی جامعه نمی شد، شاید اکنون ما این گسترش رسانه ای را در فعالیتهای زنان نداشتیم. با همه اینها تاثیرات مبارزات صدیقه دولت آبادی تنها به همین جا ختم نمی شود. مدل مبارزات او برای احقاق حقوق زنان می تواند به عنوان یکی از راهکارهای و استراتژیهایی باشد که در مبارزه ای مسالمت آمیز و آرام وجود دارد که با توضیح هرکدام از این مبارزات اهمیت آنها مشخص خواهد شد. از سوی دیگر نشان دادن و تفسیر هرکدام ازاین راهکارها می تواند نقش وتاثیر این مبارازات رابرجنبش زنان مشخصتر کند.

تاسیس مدارس دخترانه: زنان تا زمان قبل از مشروطه در فعالیتهای فرهنگی وسیاسی شرکت نمی کردند دوران مشروطه راهگشایی نوین برای حضورفعالیتهای زنان درعرصه های مختلف رافراهم کرد. با این حال تعصب سنتی حاکم بر جامعه ، بسیاری از زنان را ازرفتن به حارج از کنج خانه ها بازمی داشت. فرهنگ سنتی نقش مهمی را درخانه نشین کردن زنان ایفا می کرد. در جامعه که هنوزکاملا متعصب و مردسالار باقی مانده بود و کمتر کسی جرأت نقد فضای سنتی و مذهبی حاکم را داشت . در این دوران بود که باب آشنایی با فرهنگ غربی به واسطه ی مهاجرت قشر متفکر برای تحصیل به غرب باز شد . اما هنوز زنان در این روند جایی نداشتند، حتی دانستن سواد برای آنها ننگ بزرگی محسوب می شدوبسیاری از مردم به واسطه ی همین تعصب دختران خود را از آموختن بازمی داشتند . همچنین برخی از روحانیون این مدارس را مراکزی برای اشاعه ی فحشا و فساد می دانستند . در بسیاری از این موارد این مدارس توسط اراذل و اوباشی که از سوی رهبران مذهبی تحریک می شدند مورد حمله و غارت می پرداختند. به دخترانی که به این مدارس می رفتند غالبا سنگ می پراندند . 2 این شرایط در شهرستانها بدتر بود با این حال و با این اوصاف صدیقه دولت آبادی از نخستین زنانی بود که اهمیت زیادی برای رشد و آموزش زنان قائل بود او اولین مدرسه را در اصفهان تحت عنوان شرعیات تأسیس کرد . "با در گذشت پدر در سال 1296 به اصفهان آمد و در این شهر ، نخستین مدرسه ی دخترانه در سطح کشور و علی رغم مخالفت های بسیار ، به نام مکتب خانه ی شرعیات تاسیس کرد و با اعتراض ها یا مخالفت های بسیاری مواجه شود . مدرسه تعطیل شود ولی یک سال بعد انجمنی به نام شرکت خواتین اصفهان را تاسیس کرد و همزمان با این فعالیت ها دبستانی برای دختران بی بضاعت دایر کرد به نام ام المدارس که مدیریت آن را به مهر تاج رخشان سپرد." (الهه باقری مدرسه ی فمنیستی). او بیسوادی را عامل مهم ِدر حاشیه نگه داشتن زنان می دانست . با وجود شرایط مذهبی حاکم برشهر اصفهان ،او اهمیت وجود این مدرسه ها را دریافت و با وجود مخالفتهای فراوان به تاسیس مدرسه ی دخترانه اهتمام ورزید. این حرکت کاملا انقلابی که در فضایی کاملا مردسالار ، متعصب وسنتی شکل گرفت اگرچه با مخالفت روبه رو شد، اما زمینه را برای رشد و آموزش زنان و تشویق آنان به فراگیری سوادو دانش پابه پای مردان جامعه فراخواند. تأثیر احداث این مدارس تا سالها و دهه های بعد ادامه یافت، تا جایی که اقشار بیشتری از زنان علاقه مند به خواندن شدند.

در واقع احداث و حمایت از احداث این مدارس جامعه ی زنان را از پایه تقویت کرد و به آنها آموخت که قدم اول در برقراری عدل ومساوات اجتماعی، تقویت بنیان های فرهنگی است . تأثیرات فرهنگی این راهکار ِ دولت آبادی درآن زمان باید مورد توجه قرار گیرد و شاید چندان بی ربط با شرایط امروز نباشد .اگرچه اکنون مدارس زیادی برای دختران وجود دارند اما لازم است تابا توجه به اهمیت بالا بردن فرهنگ زنان به نوع آموزش و برخودرای از فرهنگی مختص برای زنان توجه شود . درواقع می توان گفت که این حرکت او " تأسیس مدرسه ی زنان " پایه های فرهنگی و علمی زنان را تقویت کرد و راه را برای حضور نسلی اززنان روشنفکر درسالهای بعد هموارساخت.

روزنامه و مجله: درهمین زمان – یعنی دوران مشروطه – ودربحبوحه ی رخدادهای سیاسی و اجتماعی کشورنیازبه رسانه ای بود تا زنان را ازپستوی خانه ها بیرون کشیده وآنها را با حقوقشان آشنا کند و صدای زنان را به گوش جامعه ی متعصب و مذهبی آن زمان برساند. باوجود سختگیری های حاکم درآن زمان یکی از راهکارهای مهمی که صدیقه دولت آبادی درپی گرفت ،انتشار نشریات مخصوص زنان بود تا بازتاب صدای مستقل زنان باشد. او اولین کسی بود که توانست امتیاز سردبیری یک نشریه را شخصا و به نام خودش به عهده بگیرد تا آن زمان به نام زنان مجوز انتشار نشریه نمی دادند. در نتیجه برای اولین بار هویت زنانه در حوزه ی فرهنگی تعریف شد . دولت آبادی که خود زنی فرهیخته و تحصیلکرده بود ازاهمیت بالارفتن سواد و آگاهی زنان باخبربود . درجامعه ای که تنها صدا ،صدای مردانه بود و اکثریت گروههای مذهبی و سنتی با حضورزن به عنوان فردیتی مشخص در جامعه دیدی منفی داشتند نیاز به صدایی بود تا این فردیت را بازنماید و ازحقوق کسانی صحبت کند که نادیده انگاشته شده اند . بنابراین از بهترین راهکارها ایجاد رسانه ای تماما زنانه بود که وضعیت زنان را با انتشار اخبار و مقالات مربوط به آن شرح دهد و علائم ظلم و ستم برجامعه ی زنان را بازشناسد و علاوه برآن در جامعه ی مردسالار مذهبی انعکاس رفتار زنانی باشد که به شرایط موجود انتقاد داشتند . نقدِ بستراجتماع و حوزه های مختلف با دیدگاه زنانه دراین نشریه ها مطرح شد و حتی تا به جایی رسید که مقالاتی تند علیه شرایط حاضر با قلمی زنانه منتشر می شد . در این مقالات او چه در حوزه ی اقتصادی و چه در حوزه های اجتماعی و سیاسی زبان به نقد می گشود . او همچنین از طریق نشریه اش فعالیتهای زنان را سازمان دهی می کرد ،و حتی در بعضی از موارد زنان را به داشتن استقلال اقتصادی تشویق می کرد . این نشریه نقش زیادی در سازمان دهی تجمعات و ارگان های زنان داشت. این مدل از مبارزه به شدت مورد حمله و سرکوب و انتفاد قرار گرفت و حتی دفتر روزنامه راهم آتش زدند اما همین رسانه و پیدایش آن توانست تا حد زیادی برافکار عمومی تأثیربگذارد و مقدمات اولیه برای شکل گیری مدلی از رسانه ی زنان را فراهم کند مدلی که شرایط جامعه ی مردسالار را درنظر گرفته و تأثیر زیادی برگسترش آگاهی های افکار عمومی ،انتشار اخبار و مسائل مربوط به زنان و تولید بستر نقد در مورد شرایط اجتماعی را داشته باشد . گشایش این نوع نشریه تا سالهای بعد به عنوان الگویی برای بسیاری از مبارزان و فعالان جنبش زنان، مورد توجه قرار گرفت. و درسالهای بعد با گسترش فضاهای مختلف برتعداد این نشریات با اهداف مختلف ودرجهت کمک به فعالیتهای زنان گشایش یافت . حتی هم اکنون هم با وجود فشارهای فراوان سیاسی و فرهنگی ،نشریات زنان نقش مهمی درانتشاراخبا ر مسائل ومقالا ت مربوط به زنان بازی می کنند . این نوآوری نه تنها درزمان خود تاثیر بسزایی داشت که تاهم اکنون به عنوان یکی از مؤثرین شیوه ها ی فعالیتها ی زنان در جایگاههای متفاوت است . امروزه با گسترش فضاهای سایبری این امکان فراهم شده تا نشریات غیر دولتی بسیاری همان راه صدیقه دولت آبادی را ادامه دهند ،گرچه با مشکلات و مخالفتهای از سوی هیئت حاکمه مواجه هستند اما این نشریات می توانند صدای مستقل زنان در هر شرایطی باشند صدایی منتقد و رسا که اولین بار صدیقه دولت آبادی بیانش را به ما آموخت.

گشایش انجمنها و کانونهای زنان راهی به سوی مدرنیته: یکی دیگر فعالیتهایی که پس از مشروطه شکل گرفت ایجاد انجمنهایی بود که درمورد فعالیتهای زنان و حقوق آنان بحث می کردند. این انجمنها نقش بسزایی در گسترش ورشد فعالیتهای زنان پس از دوران مشروطه و سالهای بعدازآن داشتند. همانطور که ژانت افاری در مقاله اش می نویسد : " واژه ی انجمن نامی از فارسی قدیمی بود که فردوسی برای اشاره به محلی برای جمع شدن و مشورت در شاهنامه آن را به کار برد . دربلافاصله پس از مدتی و بعد از انقلاب 1905 تعدا محدودی از انجمنهای مخفی شکل گرفت " ( افاری صفحه ی 68) . و درجای دیگر در خصوص انجمنها می نویسد " انجمنها متشکل از زنا ن با پیش زمینه های گوناگون اجتماعی و سیاسی بودند . تعداد محدودی از آنها حتی از خانواده های سلطنتی بودند . اکثر زنانی که عضو این انجمنها بودند از خانواده هایی بودند که طرفداران حزب مشروطه بودند . "( صفحه ی 71 ) . هم چنین می افزاید که بعضی از این زنان جوانتر در این انجمنها بعدها فمنیستهای برجسته در دهه های 1920 و 1930 شدند که صدیقه دولت آبادی دبیر انجمن زنان وطن یکی از آنها بود که از سوربن در دهه ی 1920 فارق التحصیل شده بود و اولین زنی بود که آشکارا حجاب را برداشت و در لباس فرنگی در تهران در سال 1927 ظاهر شد " ( افاری 71). دولت آبادی که خود یکی از مدیران و شرکت کنندگان اصلی این انجمنها بود ،نیزدرگسترش فعالیتهای زنان نقش عمده ای داشت .عده ای از این فعالیتها سری بودند و عده ای هم با مشخصا با اهداف خاصی دنبال می شد .بااین حال فعالیت دراین انجمنها راه را برای فعالان حقوق زنان دردوره های بعدی فراهم کرد، چرا که ازآن پس زنان توانستند گروههای مستقلی را تشکیل دهند و نقش بسیاری در تبیین و گسترش فعالیتهای حقوق زنان درحوزه های مختلف اجتماعی و سیاسی بگذارند . حضورمستقل مؤسسات و نهادهای زنان درسالهای بعد و حتی تازمان کنونی مدیون حضورانجمنهایی است که درفضایی کاملا مردانه و با وجود تعصبات و جو مذهبی حاکم به فعالیتهای خودادامه می دادند . این مدل از مبارزه برای احقاق حقوق زنان که صدیقه دولت آبادی برای برپایی آن رحمات بسیاری کشید، توانسته است به عنوان یکی از الگوهای جامع درفعالیتهای زنان باقیب ماند و راه را برای گسترده شدن و بسط نظریات و برپایی سازمانهایی منحصرا زنان هموارکند.

ارتباط دنیای مدرن و جامعه سنتی ایران : از دیگرفعالیتهای بارز صدیقه دولت آبادی که تاثیر زیادی برجنبش زنان در ایران گذاشت ،آشناکردن دنیای غرب با فعالیتهای زنان ایران بود . در آن زمان حق رأی توسط اروپایی ها و آمریکایی ها مطرح شده بود و شرایط برای آشناکردن زنان ایران با این اتفاقات فراهم شده بود. دولت آبادی در بسیاری از کنفرانسهای بین المللی شرکت میکرد و درروزنامه های خارجی مطالب زیادی در مورد حقوق زنان و وضعیت زنان در ایران می نوشت ، ازاین روراه را برای توسعه ی فعالیتهای زن به واسطه ی ارتباط آن با فضای خارج گشود و پایه های تحصیل و حرکتهای روشنفکرانه را برای حضور پررنگ زنان گشود . همچنین دربسیاری از حوزه های مختلف حقوق زنان ازجمله حق تحصیل ، فرهنگ و اهمیت آن برجنش زنان و ایجاد کانونهای زنان را از غرب به فعالیتهای زنان پیوند زد و بدین ترتیب توانست مدرنیته را وارد فضای سنتی جامعه ایران و به خصوص زنان بکند . این راهکارازچند جهت اهمیت دارد؛ ازیک طرف درهای مدرنیته رابر جامعه ی سنتی ایران که تماما متعصب و مذهب گرای بود گشود و از سوی دیگر غرب را با شرایط زنان در ایران آشنا کرد. این راهکار وحرکت او تأثیرزیادی بر سرنوشت فعالان زن درایران گذاشت ؛چراکه بسیاری ازآنان با اهمیت و نقش فعالان زن درایران آشنا شدند و همینطوربا گشودن باب آشنایی زنان با غرب بسیاری از زنان برای تحصیل به خارج از کشوررفتند و منجر به پیدایش تعاملی دوسویه میان فعالان زن درایران و درغرب شد. بدین ترتیب فعالیتهای زنان از خفا به مرکز توجه و به بطن رویدادهای حاضردر جامعه آمد. پیشرفتی که اکنون به واسطه ی فعالانی چون صدیقه دولت آبادی و تغییر نگاه و ایجاد فضاهای روشنفکری در آن زمان ایجاد شد ،نهال جنبش زنان را آبیاری کرد وبه آن جوششی نوین بخشید.

دیگرفعالیتهای صدیقه و تأثیرآن برجنبش زنان: ا ز دیگرفعالیتهای مسالمت آمیز صدیقه دولت آبادی که می تواند به عنوان یکی ازاستراتژی های اصلی حتی درجنبش امروززنان درنظرگرفته شود توجه او به اقشار پایین تراجتماعی و اهمیت بالابردن فرهنگ در طبقات مختلف است . او تماما در راه بالا بردن فرهنگ اقشارفرودست اجتماعی تلاش می کرد وهمین کوشش خستگی ناپذیراوبود که درسالهای بعد باعث شد تا قشربیشتری از زنان از چهارچوب خانه شان بیرون آیند و مستقیما وارد فعالیتهای مختلف اجتماعی و سیاسی شوند . احداث مدرسه ی زنان، نشرمقالات وسخنرانی های مختلف و همینطور نقد وضعیت موجود زنان در محافل مختلف ازین قبیل است ، با وجود آنکه بارها ازطرف افراد متعصب مذهبی و سنتی مورد نکوهش قرار گرفت اما هرگز ازپای ننشست . او پابه پای دیگران به عنوان یک عضوویک زن فعال جامعه درتمامی حرکتهای سیاسی شرکت می کرد ،مثلا به صورت انفرادی و یا گروهی در تحریم قند شرکت کرد و با رفتن به قهوه ها خانه که شخصا صورت می گرفت مردم را ازخوردن چای بازمی داشت .این حرکت برای اولین بار برای طرح خواسته های مساملت آمیز زنان و باهدف طرح هویت مستقل سیاسی و اجتماعی زنان به وجود آمد . هویتی که تا آن زمان وجود نداشت و پس ازآن به یکی از عوامل تأثیر گذار درحوزه ی سیاسی فعالیتهای جنبش زنان شد.

نتیجه: دستاوردهای صدیقه دولت آبادی و تأثیری که فعالیتهای اوبرجنبش زنان گذاشت کم نیستند،اما ازهمه ی اینها گذشته می توان گفت که شرایط کنونی که ما اکنون درحال تجربه ی آن هستیم تا حدودی میل به بازگشت به آن زمان را دارد .درهمین شرایط هم فشارهای برزنان بیشتر شده وگرچه اکنون آگاهی های سیاسی و اجتماعی زنان بالارفته است اما حاکمیت با روشهای مختلف درصدد بازگرداندن زنان به حاشیه ی خانه هاست. بنابراین تأکید بر فعالیتهای فرهنگی که صدیقه دولت آبادی صد سال پیش اهمیت آن را دریافته بود ،هنوز هم یکی از مؤثرین عوامل برجنبش زنان است . آنچه که امروز بعد از چندین سال کسب کرده ایم، نتیجه ی پایداری و مرهون فعالان زنی چون صدیقه دولت آبادی است که دراوج خفقان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ازپای ننشستند وباوجود مخالفتها و سرکوبهای فراوان به طرح روشهای مسالمت آمیزخود برای بیداری جامعه زنان ادامه دادند. درس گرفتن از آنان و از فعالیتهای آنها و توجه به راهکارهای آنان دربحبوحه های سخت اجتماعی ما را به طرح مبارزاتی همانند ترغیب می کند . تغییراتی که اکنون ما در فرهنگ و همینطور فعالیتهای حقوق زنان درایران مشاهده می کنیم نتیجه ی همین زحمات است در نتیجه جنبش زنان می تواند درشرایط بحرانی با الگوپذیری از گذشتگان راه سخت خود را هموار کند و دستاوردهای خود را درهر شرایطی عملی کند.


۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

گزارشی از مراسم پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" دربزرگداشت جنبش زنان ایران و مادران عزادار در شهر جنوا 21 جولای

حامیان "مادران عزادار ایران" در لس آنجلس: گزارشی از مراسم پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" دربزرگداشت جنبش زنان ایران و مادران عزادار در شهر جنوا 21 جولای


در این مراسم که جمعی از مادران عزادار ایران و حامیان آنان از شهر ها و کشور های مختلف از جمله ایتالیا،
فرانکفورت، دورتموند،اسلو، و لس آنجلس نیز شرکت داشتند ،میدانی به نام "زنان تهران "-به عنوان سمبل مبارزات زنان ایران - نامگذاری، و مجسمه "زن ایرانی" نیز پرده برداری شد
در کنار سخنرانی های خانم شیرین عبادی و تنی چند از مقامات شهرداری شهر جنوا، آقای پویا عزیزی که به عنوان شهروند افتخاری این شهر پذیرفته شده اند ، به عنوان نماینده ،پیام مادران عزادار ایران را به گوش رساندند.


همچنین به اطلاع میرساند جمعی از مادران عزادار ایران پیش از مراسم افتتاحیه میدان نامه ای خدمت شهردار محترم شهر جنوا فرستادندو ضمن قدر دانی از توجه ایشان به جنبش ملت ایران و مبارزات حق طلبانه زنان در این کشور ، در خواست نمودندکه در صورت امکان در نامگذاری میدان" زنان تهران" تجدید نظر صورت گرفته میدان به نام " زنان ایران " شناخته شود تا نشان بهتری از همبستگی زنان مبارز ایران در سراسر کشور باشد

متن نامه ارسالی نیز در زیر آمده است.
با امید گسترش همبستگی سایر ملت ها با جنبش آزادیخواهانه ایران


شهردار محترم شهر جنوا سرکار خانم مارتا وینچنزی
با سپاس تمام از تلاش شما برای فراهم آوردن این موقعیت استثنایی در بزرگداشت زنان ایران و "مادران عزادار" آن.
بدیهی است حمایت جهانی از مبارزات حق طلبانه مردم ایران و توجه به نقش زنان در آن میان ، نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف این جنبش آزادی خواهانه ایفا می کند که موجب قدردانی است.
زنان مبارز ایران در سراسر شهرها چنان با صلابت و استوار برای احقاق حقوق خود و مردم ایران ایستاده اند که توجه بسیاری جوامع مدافع حقوق بشر و ارگانهای آزادی خواه را به خود جلب نموده اند. و باعث افتخار ماست که شهردار محترم این شهر نیز چنین توجهی را به این مسئله مبذول داشته اند.
در این میان پرده برداری از مجسمه ای به نام "زن ایرانی" و نیز نامگذاری میدانی به نام "زنان تهران" که حاکی از ابراز همبستگی شما با این حرکت دادخواهی است موجب مباهات ماست.
کاملا قابل درک است که حرکت اعتراضی زنان در تهران نمود گسترده تری داشته است و این شهر شاهد بسیاری تظاهرات خیابانی و خونهای ریخته شده زنان و مردان بی گناهی بوده است که تنها به جرم دادخواهی ای مسالمت آمیز، در صحنه ظاهر شده بودند. از طرفی از آنجا که سایر زنان ایران در دیگر شهر ها نیز مشارکت کمابیش گسترده ای در این جنبشهای اعتراضی داشته اند،به منظور نمایش اتحاد میان زنان ایران ، جمعی از حامیان مادران عزادار ایران در خارج از کشور به این وسیله تقاضا میکنند که در صورت امکان میدان به نام "زنان ایران " افتتاح شود تا بهتر بتواند نمایانگر این یگانگی و همبستگی میان زنان مبارز ایران در سراسر کشور باشد.
البته چنانچه این تعویض نام مستلزم مخارجی نیز باشد ، تلاش خواهد شد که این هزینه توسط ایرانیان علاقمند باز پرداخت شود.
با احترام فراوان
مادران عزادار ایران و جمعی از گروههای حامی آنان در خارج از کشور

۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

دیدار مادران عزادار با خانواده حسن پور

لادن مصطفایی(همسر جان باخته علی حسن پور) با عشقی وسف ناشدنی و با شجاعت تمام از همسرش می گوید:
یک سال از کشته شدن علی حسن پور می گذرد. جمعی از مادران عزادار و حامیان برای گرامی داشت یاد و خاطره او به دیدار مادر و همسرش رفتیم. آنها با گرمی بسیار از ما استقبال کردند. مادر رامین رمضانی نیز حضور داشت. مادر علی حسن پور، پسرش سیاوش و سایر اعضای خانواده نیز حضور داشتند. خانم مصطفایی سر درد دلش باز می شود و ماجرای کشته شدن همسرش علی حسن پور را برایمان باز گو می کند.
روز ۲۵ خرداد علی به میدان آزادی رفت و به خانه باز نگشت. هر چه موبایلش را گرفتیم جواب نمی داد. مانده بودیم چه کنیم و کجا سراغش را بگیریم. شنیدیم که برخی را دستگیر کرده اند و تنی چند نیز زخمی و کشته شده اند. اصلا به این فکر نبودیم که ممکن است علی را کشته باشند. تا صبح بیدار ماندیم و منتظر.
فردا صبح به کلانتری محل مان رفتیم و جریان را گفتیم. گفتند برخی زخمی شده اند و آنها را به بیمارستان رسول اکرم در خیابان شهرآرا برده اند. به آنجا مراجعه کردیم و عکس علی را نشان دادیم. گفتند: فردی با این مشخصات را به اینجا نیاورده اند. ماشین گرفتم و رفتم پزشکی قانونی و گفتم شوهرم از پریشب نیامده است. گفتند: شش نفر ناشناس را به اینجا آورده اند که پنج نفر شناسایی شده اند و یک نفر که ۲۶ ساله است هنوز شناسایی نشده است. آنقدر در پزشکی قانونی جسد دیدم که باورم نمی شد. یکی نوار سبزی بر گردنش، دیگری نوار سبزی در دستش، دیگری روی قلبش. گفتم آن پنج تای دیگر را نشان بدهید. حالم بد شده بود. یکی از خویشان تماس گرفت و گفت عکس زخمی علی را دیده است. از او خواستم که عکس را بیاورد. وقتی عکس را آورد، از او قاپیدم و دیدم شوهرم است. حالم باز به هم خورد، اگر یک انگشت دست شوهرم را هم به من نشان می دادند، می فهمیدم که اوست. ناراحت و پریشان به خانه بازگشتم. روز بعد با آن عکس، دوباره به پزشکی قانونی رفتم و گفتند: اینجا نیست، شما این عکس را از کجا آورده اید؟ شاید همان روز من هفتاد تا کشته دیدم.
تیرها را درست به هدف زده بودند تا طرف کشته شود. بیشتر سر و گردنشان تیر خورده بود. کمتر می دیدی که تیر به پایین تنه افراد خورده باشد. شاید چهل تا بیمارستان رفتیم. بقیه الله سه بار رفتم و خیلی راحت می گفتند اینجا نیست. اینها را توی ماشین های یخی سه روز نگه داشته بودند. اطلاعات سپاه آنها را جایی برده بود که خودشان دسترسی داشته باشند. از ۲۵ خرداد که آنها را کشته بودند تا ۲۸ خرداد آنها را در ماشین های یخی نگه داشته بودند. بعد به پزشکی قانونی می برند. سهراب، رامین، خلیفه، آسا، همه یخ زده بودند.
آنها را در کانتینر گوشت یخی نگه داشته بودند. پاسداری می گفت: تو سردخونه هیچ وقت اینجور یخ نمی زنند. بعد چهارشنبه و پنج شنبه که توپخانه تظارهات بود و سوم کشته شدگان، عکس همسرم را کپی گرفتم و به دست آقای موسوی و خانم رهنورد رساندم. عکسش دست دانشجوها بود.
روز جمعه یک نامرد که ما خودمان پیداش کردیم و خواستیم که کمک مان کند، گفت: بگذارید من برم فردا برایتان خبر بیاورم که کجاست و چه بلایی سرش آمده است. فردا گفت: به مادر علی بگویید گریه نکند، علی زنده است. او زخمی در اوین است و هم اکنون مشغول مداوای اویند. متاسفانه به مدت ۱۰۵ روز توسط این فرد و دیگر مسئولین گول خوردیم. باز خبر می آورد که علی سی روز بیهوش بوده است. روز دیگر می گفت: امروز تقسیم بازجو شده است. ما دایم این طرف و آنطرف می رفتیم ولی هیچ خبری نمی رسید. می خواستیم اسم این فرد را فاش کنیم ولی می ترسیدیم و نگران بودیم که برای علی مشکلی پیش بیاید. او می خواست به دولتش خوش خدمتی کرده باشد به همین دلیل ما را سرگردان این طرف و آن طرف می فرستاد، تا قضیه از آب و تاب بیافتد و ما سر و صدا نکنیم.
باز مادر رامین شروع به صحبت می کند: هر چه به من گفتند بنشین تو خونه ما دنبال رامین هستیم، گفتم: من به هیچ کدام شما اعتمادی ندارم چون شما زندگی مرا دزدید.
باز همسر حسن پور صحبت هایش را ادامه می دهد: آگاهی شاپور می رفتم، می گفتند برو آگاهی شرق، آنجا می رفتم می گفتند برو پزشکی قانونی؛ هر روز سرگردان این طرف و آنطرف می رفتم ولی جوابی دریافت نمی کردم. چند بار به بانک اجساد رفتم و جسدها را دیدم و حالم بد شد. یک بار عکسی را دیدم که تعداد زیادی دل و روده روی هم ریخته بودند و گفتند این تالار تشریح است برای کالبد شکافی.
یکی گفت هر اتفاقی افتاده است بنویس، ما نوشتیم که به کجاها مراجعه کرده ایم. گفتم همسر من یا زخمی است و یاکشته شده است و عکس تیر خوردنش را دیده ام. در ماهواره هم دیدیم ولی مطمئن نبودیم که او همسرم هست. آنها نامه ای به دادگاه جنایی نوشتند که سریعا اقدام شود. نامه را مستقیم بردم دفتر آقای جعفرزاده(رییس دادگاه جنایی که حالا عوض شده)، تا رسیدیم، گفت: ۱۰۴ روز است که از همسرت خبر نداری، تا حالا کجا بودی؟ گفتم: همه جا رفتم؛ اوین، کهریزک، آگاهی، پزشکی قانونی و ... ولی از هیچ کجا جوابی نگرفتم. عکس ها را فرستادند پزشکی قانونی که ببینند قاضی عکس دارد، پوشه ای قطور آوردند. نفر اول سی الی سی و پنج ساله. دومی را که به عنوان مردی ناشناس ۴۵ الی ۵۰ ساله بیرون کشید، گفتم همسرم است. گفت مردی بلند قامت و نسبتا درشت اندام، گفتم همسر من است، زانونبند را کشید، مارکش را گفتم. منشی را صدا کرد و حالم بد شد. بعد قاضی پرونده(آقای شهریاری) با سه پرونده در دستش آمد. گفت: متاسفانه خودشان هستند.
بالاخره بعد از ۱۰۵ روز جسد همسرم را تحویل گرفتیم ولی یخ زده نبود. روی شقیقه اش تیر خورده بود. تمام بدنش سالم بود و چشمهایش نیز باز بود. ما کارشناس سلاح خواستیم و مشخص شد که با کلاشینکف او را زده اند. همسر من را از پایگاه بسیج و با یک اسلحه سازمانی زده بودند.
آنها گفتند تمام پرونده اش زیر و رو شده ولی هیچ گناهی نداشته است. اول گفتند مهدور الدم است و خونش حلال. خانم رمضانی گفت: به آنها گفتم خون من هم حلال است. ۱۰۵ روز سر دوانده بودند. یک بار گفته بودند همسر شما کتف اش تیر خورده و دفن شده است. ما فکر می کردیم که این حرف درست است و رفتم تا کتف علی را ببینم، گفت: جسد آلوده است، سه ماه و نیم در سردخانه کهریزک مانده است. از یک منبع بالا دستور رسیده بود که این افراد بایستی نگهداری بشوند و پرونده شان محرمانه بماند و در اختیار مردم قرار نگیرند.

همسر حسن پور گفت: اگر به ما می گفتند که دفن شده است، برای ما خیلی سخت بود. قاضی گفت چون ایشان بی گناه بود ما جنازه اش را به شما تحویل می دهیم.
دیگران گفتند: کدام یک از این بچه ها گناهی داشتند و یا کاری کرده بودند. آنها با دست خالی و فقط برای اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان ها رفته بودند که آنها را کشتند.
او گفت: ما روز اول تعهد دادیم که تشجیع جنازه اش بدون تظاهرات برگزار شود تا جنازه را به ما دادند. ۵ مهر جسد را تحویل گرفتیم. گفتند: می توانید در خانه و مسجد مراسم بگیرید.
۵ مهر به بعد شکایت کردیم. البته از همان روز اول که خبری ازش نبود رفتیم کلانتری و تشکیل پرونده دادیم. الان هر هفته می روم دادگاه انقلاب برای پیگیری شکایت مان ولی هنوز هیچ نتیجه ای عایدمان نشده است. در این رفت و آمدها فهمیدم دو نفر از کشته شدگان ناشناس که در کهریزک بودند را در پاییز و زمستون به خانواده هاشون تحویل دادند و هنوز یک جنازه نامشخص دیگر در کهریزک هست.

یکی پرسید: خوب چرا عکس شون رو توی روزنامه چاپ نمی کردند تا خانواده شان آنها را پیدا کنند؟ دیگری گفت: معلوم است که این کار را نمی کنند، چون این کار اعتراف به گناه است.
دیگری پرسید علی چه کاره بود؟ همسرش گفت: او حسابدار بود.
خانه لادن مصطفایی حال و هوای خاصی داشت. هر گوشه اش عکسی از همسرش بود به همراه شعر و شمع. عکسی را که علی تیر خورده و با سری پر خون بر روی زمین افتاده است را به همراه عکس زمان زنده بودنش با قطعه شعری چاپ کرده بودند و به همه نشان می دادند. بر روی این مجموعه عکس نوشته شده بود:
شهید علی حسن پور
تاریخ تولد: ۱۳/۱۲/۱۳۳۹
تاریخ جان باختن: ۲۵/۰۳/۱۳۸۸
تاریخ دفن: ۰۵/۰۷/۱۳۸۸
محل دفن: بهشت زهرا، قطعه ۲۲۲
ز هر گونه هست آواز این/ نداند بجز پر خرد راز این
مرا مرگ خوشتر بنام بلند/ از این زیستن با هراس و گزند
ز مادر همه مرگ را زاده ایم/ همه بنده ایم ار چه آزاده ایم
خانم مصطفایی ادامه می دهد: دایم از پزشکی قانونی زنگ می زنند تا از ما رضایت بگیرند و به ما دیه بدهند و قضیه را فیصله دهند ولی ما گفته ایم: ما نه اهل دیه گرفتن ایم و نه اهل رضایت دادن. تا به حال هم هیچ گزارشی از چگونگی کشته شدن علی به ما نداده اند. ولی من اعتقاد دارم که بالاخره اینجوری نمی ماند و مجبورند روزی پاسخ دهند.
مادر رامین می گوید: من می خواهم کسی که دستور کشتار را داده است مجازات شود. اول انقلاب من به جمهوری اسلامی رای آری دادم و حالا بچه ام را کشتند و می گویند اراذل و اوباش بوده است.
همسر حسن پور می گوید: همسر من دو سال تو جبهه بود و از خاک میهن دفاع کرد و شما به راحتی نقش زمین اش کردید. یک پسر ۱۸-۱۹ ساله در میدان آزادی تیر خورده بود و همسر من که داشته به همراه مردم از آنجا دور می شده باز می گردد تا به این جوان کمک کند که از پایگاه مقداد تیراندازی کردند و همانجا کشته شد. سه شاهد گفتند خودش رفته به کمک و گفته سمت من نیایید. شاهدان گفتند ما هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمی کنیم. من رفتم پایگاه بسیج و خواستم از همسرم بپرسم. دلم می خواهد بدانم آن لحظات که همسرم کشته شده است، دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
پسرش می گوید: چرا بابا به اون جوان کمک کرد؟ چون از تیر نمی ترسید. پدرم ۴۸ روز در خط مقدم و ۳۶ روز در خط دوم با مرخصی صفر مبارزه کرده بود.
باز مادر رامین میان حرف ها می آید و می گوید: رامین من خیلی جیگر داشت.
لادن مصطفایی از برگزاری مراسم سالگرد علی روز ۲۵ خرداد در بهشت زهرا، قطعه ۲۲۲ می گوید:
آن روز نیروهای امنیتی و لباس شخصی دور و بر ما را محاصره کرده بودند. تعداد زیادی برای گرامی داشت یاد و خاطره علی به آنجا آمده بودند. برنامه ما قرار بود ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر برگزار گردد. وقتی تعدادی از شرکت کنندگان رفتند، مأمورین از ما خواستند که آنجا را ترک کنیم ولی من گفتم: مهمان های من قرار است ساعت ۶ تا ۸ بیایند و من تا آخر این ساعت در اینجا می مانم و هیچ کسی نمی تواند مرا از این کار منع کند و تا همان ساعت در کنار همسرم ماندم.
در انتهای دیدار، لادن عزیز کمی از رابطه عاشقانه اش با همسرش می گوید: از سال ۶۲ با هم آشنا و عاشق یکدیگر شدیم و ۲۲ سال زندگی مشترک سرشار از عشق و محبت داشتیم. او با حرارت بسیار از علی سخن می گوید، گویا آشنایی و رابطه عاشقانه شان همین دیروز آغاز شده بود. او زمانی که از نحوه کشته شدن علی می گوید به هیچ وجه اشک نمی ریزد و از یک طرف با خشم و از طرف دیگر با غروری بی نظیر حرف می زند. چون می داند که علی به آزادی انسان ها اعتقاد داشته است و خود راهش را آگاهانه انتخاب کرده و پا به "میدان آزادی" گذاشته است. می گوید زمان تیراندازی به مردم می خواست از مهلکه بیرون رود، ولی وقتی جوان ۱۹-۱۸ ساله ای را دید که تیر خورده، باز می گردد تا شاید بتواند آن جوان را نجات دهد که او را نیز به گلوله می بندند و در جا کشته می شود. خانم مصطفایی از قول همسرش می گوید: همه انسان ها می میرند ولی چه بهتر که انسان در راهی بمیرد که بدان اعتقاد دارد. زمانی که از رابطه عاشقانه شان می گوید، چشمانش پر اشک و صورت زیبایش از غم و درد بهم فشرده می شود و قلب ما را نیز به درد می آورد. می گوید: چرا باید شریک، دوست، رفیق و همراه زندگی ام به این سادگی کشته شود. آخر به چه دلیلی و برای چه جرمی؟ مگر او سلاح حمل می کرده است و یا برای کشتن کسی بدانجا رفته بود که او و سایر مردم را به گلوله بستند. او زنی بسیار خوش روحیه و مقاوم است و تاکید می کند که خواهان پاسخگویی مسئولین جمهوری اسلامی است. می گوید تا روشن شدن علت و چگونگی کشته شدن همسرش و شناسایی آمران و عاملان این جنایت ها دست از پیگیری برنخواهد داشت. داستان مقاومت او و دیگر خانواده ها مرا به یاد داستان "یک انسان واقعی" انداخت که شاید همه ما آن را خوانده باشیم. او با وجود آسیب های بسیاری که در جنگ دید و پایش را از دست داد، ولی تلاش کرد که زندگی کند و زندگی کردن را به دیگران بیاموزد. داستان ما و خانواده های کشته شدگان سی و یک سال اخیر نیز اینچنین است. ما بخشی از وجودمان را از دست دادیم یعنی از ما گرفتند، ولی همچنان تلاش می کنیم که "سربلند زندگی" کنیم. لادن عزیز باز از احساس مسئولیت و عشقی که همسرش به انسان ها و خانواده اش داشت می گوید: مادرم دچار مشکل تنفسی شده بود و علی به او احترام زیادی می گذاشت و از من می خواست هر کاری از دستم بر می آید برای او انجام دهم چون او یک مادر است و می گفت "ارزش و احترام مادر بسیار زیاد است". او از زمانی که مادرم مریض شده بود چند ساعت زودتر به خانه باز می گشت تا نزد او برود و به او کمک کند. او به انسان ها عشق می ورزید و این کار را نیز با تمام وجودش انجام می داد.
مادر علی کمتر حرف می زند و بیشتر ساکت است. او آنقدر به عروسش علاقه دارد که هیچ نمی گوید و می گذارد که او از پسرش بگوید. او با چهره ای زیبا و بسیار متین در کنار نوه اش سیاوش نشسته است و به حرف های مادران و عروسش با ولعی خاص گوش می دهد. او زنی بلند بالا و محکم و استوار است. نوه اش می گوید ما نمیدانیم از دست مادر بزرگمان چه کنیم، دایم برای پدرم اشک می ریزد. سیاوش دانشجوست ولی پس از کشته شدن پدرش، هنوز نمی تواند به دانشگاه برود. کمی با او صحبت کردیم و معلوم بود که پسر بسیار با هوشی و دانایی است ولی ناراحت و غمگین به نظر می رسید. مادرش می گفت: پسرم بسیار با هوش است، ضریب هوشی او ۱۴۰ است و به فلسفه علاقه زیادی دارد. از او می پرسیم چرا به دانشگاه نمی روی؟ این کار تو را سرگرم می کند و کمتر به تو و خانواده فشار می آید، می گوید: اصلا نمی توانم دانشگاه بروم. درس و درس خواندن برایم بی ارزش شده است، چون برخی اساتید چیزهایی می گویند که برایم قابل پذیرش نیست و اطلاعاتشان آنقدر ناقص است که نمی توانند پاسخگوی سوالات ما باشند و پس از کشته شدن پدرم نیز انگیزه درس خواندن را از دست داده ام.
شاید برای چندمین بار بود که آنها را می دیدیم، ولی آنقدر احساس نزدیکی می کردیم که دلمان نمی خواست از هم جدا شویم.
تصمیم گرفتیم همگی عکسی به یادگار با هم داشته باشیم، تا این خاطرات تلخ و شیرین برایمان زنده بماند و به خود و دیگران یادآور شویم که نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم. یادآور شویم که ما همچنان زنده ایم و برای همدردی و یافتن درمان درد مشترک به دیدار هم می رویم، به دردهای یکدیگر گوش جان می سپاریم و با گرفتن دست هایمان به هم نخواهیم گذاشت تاریخ دوباره تکرار شود.
یاد علی حسن پور، رامین رمضانی و تمامی جان باختگان راه آزادی گرامی باد!

یک مادر داغدار
سی ام تیرماه ۱۳۸۹

۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

گزارش کوتاهی از شرکت حامیان مادران عزادار ایران در هفته حقوق در شهر جنوا-ایتالیا

گزارش مشترک حامیان مادران عزادار ایران / دورتموند، فرانکفورت و لس آنجلس

از 15 تا 22 جولای سومین سال هفته حقوق در این شهر برگزار گردید که دو روز از آن به ایران و جنبش زنان و مادران عزادار ایران و جان باختگان راه آزادی اختصاص یافت .
حامیان مادران عزادار ایران از شهر ها و کشور های مختلف از جمله: فرانکفورت، دورتموند، اسلو، ایتالیا و لس آنجلس در این مراسم شرکت کرده با حضور فعال خود اکسیون های مختلفی را برگزار کردند.
این برنامه توسط مطبوعات ایرانی و خارجی نیز پوشش خبری وسیعی گرفت.
شرح برگزاری برنامه :
21 جولای 11.00
صبح در محله فیومارا
افتتاح فلکه زنان تهران بوسیله شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل 2003 و مارتا وینچنسی شهردار جنوا
17.00 در قصر تورسی
مراسم شهر وندی افتخاری خانم شیرین عبادی و پویا عزیزی از دانشجوبان جنبش
18.30
حقوق زن در دنیا
کنفرانس خانم شیرین عبادی
19.30
مصاحبه با خانم عبادی بوسیله ایلاریا کاوو , جنیفر کلارک و باربارا اسکیاوولی
20.30
نشست دانشجویان سبز ایرانی و دانشجویان جنوا هماهنگ کننده مارگریتا روبینو
20.30
فیلم هانا مخملباف
روزهای سبز
22.30
موسیقی ایرانی با شرکت گروه ایرانی اوینار

روز 22 جولای
ساعت 15
برنامه زنان سیاه پوش جنوا
با حصور خانم عبادی
با شرکت حامیان مادران عزادار ایران
در سالن نمایندگان
در قصر (پالاتزو) فراری جنوا

ساعت 20.30
یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد ,سخنرانی داشتند.

در این مراسم بیانیه مادران عزادار ایران و حامیان آنان قرائت شد که متن آن به شرح زیر می باشد
بیانیه مشترک جمعی از " مادران عزادار ایران" و حامیان آنان
در ایران وخارج ازکشور
در مراسم بزرگداشت جنبش زنان ایران و "مادران عزادار"
شهر جنوا/ایتالیا، 21 و 22 جولای 2010
مدت زمانی کوتاه بعد از انقلاب 57، درتیر ماه 1360، صدها دختر و پسر جوان به اتهام داشتن اعلامیه و نشریه یا هواداری از سازمانهای سیاسی به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند. چند سال بعد در تابستان 67 ، رژیم علاوه بر شکنجه و تجاوز زندانیان، دست به "پاکسازی" در زندانها زده هزاران تن از دستگیر شدگان و زندانیان سیاسی را حتی در شرایطی که بعضاً دوران محکومیت شان رو به اتمام بود ،به طور گروهی اعدام و پیکر های آنان را مخفیانه در گور های جمعی به خاک سپرد. خاوران تهران تنها یکی از نقاط، از دهها گورهایی جمعی است که در گوشه و کنار ایران ، بهترین فرزندان ایران را در خود کاشته است ؛ خاکی که امروز از دل آن هزاران جوان آزادی خواه دیگر روییده است

مادران، خواهران، همسران و فرزندان اعدامیان علی رغم همه فشار ها و سرکوبها در تمامی این سالها هر هفته به خاکهای خاوران سر زده تا مانند خاری در چشم دشمن باشند . اگر چه بسیاری از آن مادران چشم بر جهان بستند بی آنکه شاهد محاکمه ی آمرین و عاملین این جنایتها باشند، پیگیری و پایداری مادران و خانواده ها در حفظ خاوران به عنوان سندی از جنایات جمهوری اسلامی نقطه ی عطف جنبش دادخواهی مادران تا به امروز است.

پس از انتخابات 1388 وتقلب انتخاباتی که منجر به تظاهرات میلیونی مردم ایران شد ، مادران ایران بار دیگرشاهد شکنجه، تجاوز و اعدام فرزندانشان شدند و باوجود دردی جانکاه که در سینه داشتند، با عزمی راسخ ، وحدت خود را حفظ کرده وبه عنوان یکی از نخستین پرچمداران راه آزادی، در تاریخ اخیر مبارزات ایران به ثبت رسیدند. به این ترتیب گروه مادران عزادار در تیر ماه سال گذشته فعالیت خود را با حضورهمیشگی و هفتگی در پارک لاله تهران آغاز کرد. سکوت آنان، اندک اندک در گوش رژیم به فریادی دهشتناک تبدیل شد تا جاییکه حکومت حتی از پاره کردن عکس فرزندان آنان که تنها سلاح آنان بود، دریغ نکرد وبه هر روشی متوسل شد تا از دیدار آنان جلوگیری کرده و راه بر فعالیتهای شان ببندد. امروز شاهد آنیم که تلاشهای رژیم برای خفه کردن صدای مادران نه تنها به شکست انجامید بلکه مردم از سراسر ایران و دیگر نقاط جهان به حمایت از مادران داغدار به پا می خیزند و صدای داد خواهی شان هر روز رساتر به گوش می رسد.
فعالیت های شبانه روزی مادران عزادار ایران در جهت دفاع از حقوق بشر ، در شرایط خفقانی که بر جامعه حاکم است و تلاش حامیان آنان درتمام نقاط دنیا در جهت افشاگری آنچه بر آنان و فرزندانشان تا کنون گذشته است، چنان گسترده و منسجم بوده که توانسته است توجه جهان را به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی ایران جلب کند. آنان اکنون علیرغم ارعاب و دستگیریهای مکرر از طرف رژیم با ایفای نقش مادرانه ی خود برای تمامی ملت ، جمهوری اسلامی را مسئول جنایات 31 سال گذشته دانسته وآنان را موظف به پاسخگویی کرده است

امروز ما به همت شهردار شهر جنوا خانم مارتا وینچنسی همراه با مادران میدان مایای آرژانتین و زنان سیاه پوش ایتالیا اینجا جمع شده ایم تا با پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" مبارزات زنان و مادران ایران را گرامی بداریم. باشد که این امر مرهمی بر زخم های قلب آنان و پاداشی به فعالیتهای داد خواهانه شان باشد.

اینک بار دیگردستهای زنان صلح طلب و آزادیخواه جهان ،مانند زنان سیاهپوش ایتالیا و مادران میدان مایا را به گرمی می فشاریم که در طول یکسال گذشته همواره "مادران عزادار"ایران را از حمایت
های بیدریغ خود بهره مند کرده اند.

در انتها از همه ی مردم جهان و تمامی نهادهای مدنی و جوامع بین المللی می خواهیم پشتیبانی خویش را از خواسته های مادران ایران اعلام کرده ، تلاش نمایند تا به هر طریق ممکن حکومت جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق بشردر آن مملکت نمایند:

1ـ آزادی فوری و بی قیدو شرط کلیه ی زندانیان سیاسی
2 ـ معرفی عاملین وآمرین دستگیری ، شکنجه و اعدامها و محاکمه ی علنی آنان در دادگاه های مردمی
3 ـ ممنوعیت شکنجه و اعدام
این فریاد مادران ایران و حامیان آنها ست برای دادخواهی و علیه فراموشی
جمعی از مادران عزادار ایران و گروههای حامی آنان در خارج از کشور
- همبستگی با مادران عزادار ایران / فرانکفورت/المان
- حامیان مادران عزادار ایران/ لس آنجلس/ آمریکا
- مادران صلح دورتموند/ حامیان مادران عزادار ایران/ آلمان
- مادران ایرانی هامبورگ/ آلمان
- گروه همبستگی مادران / کلن/آلمان
- حامیان مادران داغدار ایران/ لندن
- حامیان مادران عزادار/اسلو/ نروژ
- گروه همبستگی با مادران عزادار ایران / وین/ آتریش
- همبستگی با مادران عزادار ایران / ایتالیا
- حامیان مادران/ساکرامنتو/ آمریکا
- همبتسگی با مادران عزادار ایران/بن/آلمان
- همبستگی با مادران عزادار ایران /فلورنس/ایتالیا


22 جولای جنوا- ایتالیا
افتتاح میدان زنان تهران
مراسم شهرندی افتخاریخانم عبادی و آقای پویا عزیزی
برنامه زنان سیاهپوش جنوا با حضور خانم عبادی
امضای پتیشن

اکسیون در میدان فیرراری
دیدار حامیان مادران عزادار ایران با خانم لیتا بویتانو
از مادران پلازا دمایو

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

گزارش گردهمایی حامیان مادارن عزادار در پاریس17.07.2010





Bild hinzufügen






حضور پررنگ حامیان مادارن عزادار در بیست و یکمین کنفرانس سالانه یبنیاد پژوهش های زنان ایران در پاریس در روز شنبه هقده ژوئیه باعث شد که گردهمایی این هفته حامیان مادان عزادار ایران به طور دستجمعی و با حضور فعال زنان و مردان شرکت کننده در کنفرانس برگزار گردد. این برنامه با خوان...دن سرود ، نشان دادن عکسهای جانباختگان و زندانیان سیاسی ، مطرح کردن خواسته های مادارن و سخنرانی و جمع کردن امضا علیه اعدام و شکنجه و آزادی زندانیان سیاسی برگزار گردید. در این گردهمایی حامیان مادران عزادار از کشورها و شهرهای مختلف از سراسر دنیا شرکت داشتند، از جمله :
فرانکفورت ، کلن ، دورتموند، وین ، لندن ، لوس آنجلس ،منترال و ایتالیا.
از این برنامه مطبوعات ایرانی و خارجی گزارشهایی تهیه کردند که به سراسر دنیا ارسال شد.
با افتخار به اولین تجمع سراسری حامیان مادارن عزادار ایران و با امید به گسترش و همبستگی هر چه بیشتر همه نیروهای آزادیخواه و صلح طلب در سراسر دنیا