۱۳۹۵ مرداد ۱, جمعه

پیام نرگس محمدی از زندان اوین


پیام نرگس محمدی از زندان اوین



به یاد استادِ اخلاق و معرفت، هدی صابر، كه در اعتصاب غذا جان به جان آفرین تسلیم كرد و فریاد اعتراض ملت شد؛
به یاد مادرانی كه در سلول‌های انفرادی به یاد فرزندان‌شان حلقه‌یِ ذكر به قلاب دوست انداخته‌اند؛
به یاد مادرانی كه در بند و زندان، در حسرت به سر بردن شبی بر بالین فرزندان‌شان، شب‌ها تا سحر دست به گریبان اندوه زده‌اند؛
به یاد مادرانی كه در سوگ فرزندان‌شان كه سودای عدالت و آزادی داشتند، بر سر عهد و پیمان آنان ایستاده‌اند؛
و به یاد همه زنان و مادرانِ آرمان‌خواه در سراسر جهان؛
و من، زن و مادری از خیل این زنان و مادران كه اكنون پژواك همان فریاد و آواز دیرین و جاویدم


٢٦ تیرماه سال ٩٤، كیانا جان و علی جانم از ایران رفتند و درست روز ٢٦ تیرماه ٩٥ و در حالی كه از ٧ تیرماه در اعتراض به محروم بودن از شنیدن صدای فرزندانم اعتصاب غذا كرده بودم، موفق به تماس تلفنی با فرزندانم شدم. طبق نامه دادیار محترم مقرر گردیده هفته‌ای یك نوبت و فقط با فرزندان خردسالم تماس تلفنی داشته باشم. ابتدا دستور كتبی داده شده بود كه هر ١٥ روز یك‌بار و تحت شرایط امنیتی در بند امنیتی ٢٠٩ انجام شود كه پس از اعتراض‌هایم، به محل دفتر حفاظت و حراست زندان اوین تغییر یافت
می‌دانم طی این مدت موجب نگرانی بسیاری شده‌ام و پیام‌های دلگرم‌كننده و پُرمهر و زیبایی از دوستان، هم‌وطنان و هم‌بندی‌ها و همكاران عزیزم در خارج و داخل كشور داشته‌ام و همبستگی‌ها و حمایت‌هایی از سوی نهادهای حقوق‌بشر اعلام شده ‌است. خود را لایق و شایسته چنین محبت‌هایی نمی‌دانم و از صمیم‌قلب و با تمام وجودم از تك‌تك عزیزانی كه با نوشته‌ها و اظهارنظرها و پیگیری‌های‌شان موجب شنیده شدن صدای اعتراض من شده‌اند، سپاس‌گزارم و در مقابل انسان‌دوستی‌شان سر تعظیم فرود می‌آورم. یقین توجه و الطاف عزیزان دین و مسئولیت بزرگی بر گردن من حقیر گذاشته ‌است.
بزرگوارانی چون برادران سنی و كوردم كه خود در معرض تهدید، خطر و نگرانی بوده و برای نجات جان خود نیاز به توجه و پی‌گیری دارند و از داخل زندان پیام ارسال داشته‌اند كه موجب سرور و شرمساری بنده است. اما یقین دارم همان‌طور كه كوردستان پاره‌تن ماست و به هم‌وطنان عزیز سنی و كورد عشق می‌ورزیم، آن‌ها نیز با هم‌وطنان خود اینگونه‌اند، كه بوسه بر دست تك‌تك‌شان می‌زنم.
طی این مدت، اعتراض‌های اینجانب نسبت به ستم‌ها و تحدیدهایی بوده‌است كه به انحاء مختلف نسبت به زندانیان سیاسی-عقیدتی روا داشته می‌شود. این محدودیت‌ها و فشارهای طاقت‌فرسا از زمان بازداشت افراد به عنوان متهم، و نگهداری آن‌ها در سلول‌های انفرادی كه مصداق بارز شكنجه روحی و روانی است -و طبق رأی وحدت رویه دیوان، غیرقانونی و غیرشرعی است- برگزاری دادگاه‌های نمایشی، صدور احكام سنگین تا شرایط نگهداری زندانیان در بندهای سیاسی را دربر می‌گیرد و متهم و زندانی را از شرایط زیست انسانی محروم می‌كند.
در این میان، سخت‌گیری‌های مضاعفی نسبت به زندانیان زنِ سیاسی-عقیدتی در سراسر كشور به چشم می‌خورد. بند زنان سیاسی اوین از داشتن تلفن در بند محروم است و این در حالی است كه از ٢٧ زن زندانی، ١٧ نفر مادر هستند كه ٤ نفر آن‌ها كودك خردسال دارند و ٢ نفر از مادران هم‌زمان با همسران‌شان در زندان به‌سر می‌برند و كودكان خردسال‌شان بدون سرپرست مانده‌اند و تاكنون از امكان مرخصی هم محروم بوده ‌اند.
باری اعتصاب غذای اینجانب در اعتراض به رفتارهای ظالمانه‌ای بوده كه حقوق انسانی زندانی را نادیده گرفته‌ و ظلمی مضاعف را به زنان و مادران تحمیل نموده ‌است. بنابراین، اعلام می‌دارم علی‌رغم پایان دادن به اعتصاب غذایم و سر تسلیم فرود آوردن در مقابل درخواست‌های عزیزان و بزرگوارانم، تا زمان رسیدن به حقوق انسانی زندانیان سیاسی-عقیدتی-قومیتی-جنسیتی از هر اقدامی برای اعتراض بهره خواهم جست و از انسان‌های آزادی‌خواه و عدالت‌جو و صلح‌طلب استمداد خواهم طلبید.
مسئولان نظام جمهوری‌اسلامی ایران نیز نیك می‌دانند كه تحقق حقوق‌بشر اكنون در كشور سرافراز ایران در قامت یك مطالبه جدی و قاعده زیستِ انسانی جلوه‌گر شده و حقوق‌بشر برای ما یك عنصر منتزع و مجرد نمی‌باشد، بلكه با سایر آرمان‌های ملت ایران معنا یافته و درهم تنیده ‌است و در صورت نقض یا بی‌توجهی به آن با نارضایتی‌های مردمی مواجه خواهد شد كه شكاف بین ملت و حكومت را تعمیق بخشیده و گسترده خواهد كرد.

نرگس محمدی

صدای آزادگان دربند باشیم !از خواست زندانیان سیاسی عقیدتی که مجبور به اعتصاب غذا می شوند، پشتیبانی کنیم!

!صدای آزادگان دربند باشیم


!از خواست زندانیان سیاسی عقیدتی که مجبور به اعتصاب غذا می شوند، پشتیبانی کنیم


موج اعتصاب غذای زندانیان سیاسی - عقیدتی در ایران به شدت نگران کننده است.* این اولین‌بار نیست که آنها برای اعتراض به احکام ناعادلانه، شرایط اسفبار زندان، سرکوب مضاعف، تبعیض، نبود امکان معالجه برای زندانیان بیمار و رسیدن به خواست‌های‌شان به اعتصاب غذا روی می آورند!
زندانیان سیاسی - عقیدتی در ایران عاشق زندگی هستند و با همه وجودشان حرمتِ جسم و جان انسان را پاس می‌دارند. آنها برای شکفتن و بارور شدن زندگی همه شهروندان مبارزه می‌کنند. آنها به خاطر اعتراض به نبود آزادی و برابری و شرایط دشواری که در ایران بر گسترده ترین بخش‌های جامعه حاکم است زندانی شده اند. اعتصاب غذای آنها برای اثبات قدرت و یا ریاضت‌کشی نیست، اعتراض است و مبارزه برای زندگی.
در ماه های گذشته، بیش از شصت نفر از زندانیان سیاسی – عقیدتی* در ایران مجبور شده اند برای رسیدن به خواست‌هایشان به اعتصاب غذا روی بیاورند. این اعتصاب غذاها گاه روزها و هفته ها و حتا بیش از دو ماه طول کشیده و سلامت و جان زندانی را در خطر قرار داده است. هم اکنون و طبق آخرین اخبار، مریم نقاش زرگران, سعید حسین زاده موحد، رسول حردانی، علی حمزه زاده و ابراهیم فیروزی در اعتصاب غذا هستند.
ما برای اعتراض به شرایط غیرانسانی حاکم بر زندان‌های جمهوری اسلامی ایران، برای پشتیبانی از خواست‌های به حق زندانیان سیاسی – عقیدتی و برای ابراز همبستگی با آنهایی که مجبور شده اند به عنوان آخرین امکان برای رسیدن به خواست‌های‌شان به اعتصاب غذا روی بیاورند، مدت 48 ساعت به اعتصاب غذایی نمادین دست می‌زنیم.
ما طرفداران حقوق بشر برای جسم و جان انسان حرمت قائلیم و بر این باوریم که انسان برای یک زندگی بارور و شکوفا در آزادی و برابری به جهان پا می‌نهد. ما با همه ایدئولوژی‌ها و نظام‌های سیاسی و عقیدتی که حرمت جسم و جان انسان را نگه نمی‌دارند مخالفیم. ما عاشق زندگی، شادی و زیبایی هستیم.
اعتصاب غذای نمادین ما برای همبستگی و پشتیبانی از ده ها زندانی سیاسی در ایران است که برای رساندن صدای خود به گوش مسئولان، مجبورند به این امکان نهائی روی آورند. زندانیانی که در پافشاری بر خواست‌های به حق خود، گاه مجبور شده‌اند همچون نسرین ستوده، محمد صدیق کبودوند و جعفر عظیم زاده با پذیرش همه پیآمدهای ناگوار، نه 48 ساعت که بیش از 48 روز اعتصاب غذای خود را ادامه داده و در شرایط خطرناک و گاه غیر قابل جبران، در آستانه مرگ قرار گیرند.
اعتصاب غذای نمادین ما، اعتراض است به فقر و شرایط دشوار زندگی برای اکثریت جامعه؛ به سرکوب، خفقان و نبود آزادی؛ به بازداشت و زندانی‌کردن آزادگانی که برای تغییر و بهبود این وضعیت اسفبار مبارزه می‌کنند؛ به بیدادگاه های جمهوری اسلامی که بدون رعایت موازین اولیه قضایی و زیر نفوذ نیروهای امنیتی، زنان، دانشجویان، فعالان سندیکایی و کارگری، روزنامه نگاران، کنش‌گران حقوق بشر، کنش‌گران سیاسی و تلاشگران جنبش‌های اجتماعی ایران را به زندان‌های طولانی محکوم می‌کنند. در یک کلام، اعتصاب غذای ما اعتراض به پایمال‌شدن همواره حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران است.
ما از سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر، جامعه‌ بین‌المللی و همه نهادهای دموکراتیک می‌خواهیم که برای رعایت حقوق بشر، پایان دادن به هرگونه شکنجه، آزار و اذیت زندانیان سیاسی - عقیدتی و الغای مجازات اعدام در ایران، به فشارهای خود بر جمهوری اسلامی ادامه دهند.
ما همه دولت‌هایی را که در پی توافق هسته‌ای هیأت‌های بازرگانی خود را به ایران روانه می‌کنند، فرا می‌خوانیم که نقض حقوق بشر در ایران را در ازای سود نادیده نگیرند.
ما از ساعت 18 روز جمعه 22 ژوئیه تا ساعت 18 روز یکشنبه 24 ژوئیه 2016، در شهرهای آتلانتا، پاریس، دالاس، دورتموند، فرزنو، کلگری، گوتنبرگ، مونترئال، نیویورک، ونکوور، هامبورگ و در برخی شهرهای دیگر اروپا و آمریکا و کانادا دست به اعتصاب غذا زده و یا در همراهی با حرکت اعتراضی اعتصاب غذا، و برای پشتیبانی از زندانیان سیاسی - عقیدتی در ایران، حرکت‌های اعتراضی دیگری سازمان خواهیم داد.
ما از همه ایرانیان آزاده دعوت می‌کنیم در پشتیبانی از مبارزه مردم ایران برای حقوق بشر، آزادی و برابری و در همبستگی با زندانیان سیاسی – عقیدتی، به هرگونه که می‌‌توانند با این حرکت‌های اعتراضی همراهی کنند.
شبکه همبستگی برای حقوق بشر در ایران
با پشتیبانی
فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر
انجمن مانیفست آزادی‌ها (Association du Manifeste des libertés )
جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (عضو فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر)


امضاء:
  1. انجمن تئاتر ایران و آلمان
  2. انجمن حقوق بشر و دموکراسی برای ایران - هامبورگ
  3. انجمن مجازی همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران
  4. انجمن همبستگی ایرانیان - دالاس
  5. بنیاد اسماعیل خویی
  6. جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
  7. جمعیت کردهای مقیم فرانسه
  8. مادران پارك لاله ایران
  9. حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
  10. حامیان مادران پارک لاله - هامبورگ
  11. حامیان مادران پارک لاله - لندن
  12. حامیان مادران پارک لاله - فرزنو
  13. شبکه همبستگی ملی فرزنو - کالیفرنیا
  14. فدراسیون اروپرس
  15. کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - شیکاگو
  16. کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
  17. کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی - پاریس
  18. مادران صلح مونترال
  19. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - مونترال
  20. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - نیویورک
  21. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - لوس آنجلس

*زندانیان سیاسی - عقیدتی که در ماه های گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند : ابراهیم فیروزی، آرش مکری، آرش صادقی، آیت مهر علی‌بیگلو، احسان مازندرانی، اسماعیل عبدی، افشین بایمانی، افشین سهراب زاده، امید رحمانی، امیر امیرقلی، امیر گلستانی، امیر درستی، ایرج حاتمی، ایوب اسدی، بهزاد ترحمی، بهنام ابراهیم زاده، بهنام موسیوند، توحید امیرامینی، جعفر عظیم زاده، حسین رونقی ملکی، حسین علی محمدی، حسین غلامی آذر، حشمت طبرزدی، خالد خردانی، رسول بداقی، رسول رضوی، رسول خردانی، رضا سمیعی منفرد، رمضان احمد کمال، زانیار مرادی، سحر الیاسی، سعید پورحیدر، سعید حسین زاده، سعید رضوی فقیه، سعید شیرزاد، سعید صادقی فر، سهیل بابادی، شهرام پورمنصوری، شیرمحمد شیرانی، صالح پیچقانلو، عباس لسانی، علی حمزه زاده، علی عسگری، علیرضا گلیپور، علی معزی، عیسی سحرخیز، فرهاد اطلسی، فرید ازموده، لطیف حسنی، لقمان مرادی، محسن محسن زاده، محمد امین آگوشی، محمد صدیق کبودوند، محمد عبدالهی، محمود بهشتی لنگرودی، مرتضی پروین، مرتضی مرادپور، مریم نقاش زرگران، مسعود عرب چوبدار، مصطفی پروین، میثم جولانی، میلاد اکبری، نرگس محمدی، وحید صیادی

۱۳۹۵ تیر ۲۵, جمعه

صدای آزادگان در بند باشیم: پشتیبانی از خواسته های زندانیان سیاسی – عقیدتی

صدای آزادگان در بند باشیم: پشتیبانی از خواسته های زندانیان سیاسی – عقیدتی





"موج اعتصاب غذای زندانیان سیاسی - عقیدتی در ایران به شدت نگران کننده است. این اولین‌بار نیست که آنها برای اعتراض به احکام ناعادلانه، شرایط اسفبار زندان، سرکوب مضاعف، تبعیض، نبود امکان معالجه برای زندانیان بیمار و رسیدن به خواست‌های‌شان به اعتصاب غذا روی می آورند."

شبکه همبستگی برای حقوق بشر در ایران با پشتیبانی، فدراسیون جهانی جامعه های حقوق بشر، انجمن مانیفست آزادی‌ها و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران (عضو فدراسیون جهانی جامعه های حقوق بشر) و با همراهی بیش از ۲۱ نهاد حقوق بشری، در پشتیبانی از خواسته های زندانیان سیاسی - عقیدتی، اعتصاب غذای نمادین و حرکت های اعتراضی از ۲۲ تا ۲۴ جولای در بسیاری از شهرها ی امریکا، کانادا و اروپا تدارک دیده است

حامیان مادران پارک لاله - دورتموند یکی از نهاد های شبکه همبستگی برای حقوق بشر در ایران، در همبستگی با این حرکت و در پشتیبانی از خواسته های بر حق زندانیان سیاسی - عقیدتی برنامه اطلاع رسانی و اعتراضی روز دوشنبه ۱۸ جولای در دورتموند برگزار خواهند کرد. همبستگی و حمایت ما از خواسته های بر حق اعتصاب کنندگان در زندان ها وظیفه انسانی تک تک ما میباشد.


ما مادران پارک لاله ایران و حامیان، خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. ما خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.


"آنها برای شکفتن و بارور شدن زندگی همه شهروندان مبارزه می‌کنند "
حامیان مادران پارک لاله - دورتموند 

محل و زمان برنامه: دوشنبه ۱۸ جولای ۲۰۱۶ - ساعت ۱۸ تا ۱۹، پایین تر از کلیسای راینولدی

در مرکز شهر دورتموند مقابل ایستگاه U-Bahn (تظاهرات دوشنبه ها)







مادران پارک لاله ایران: شاخه گلی برای ستایش‌گر زندگی


شاخه گلی برای ستایش‌گر زندگی



خیلی ساده از میان ما رفت که زندگی را در میان خرابی‌های بعد از زلزله‌ی مرگ‌بار رودبار ستایش کند.
پوستری بزرگ با صورتی خندان جلوی چشانم است و نمی‌توانم باور کنم او نیست و رفته است.
ولی دیروز برای بدرقه او در جلوی کانون پرورش فکری کودکان جمع بودیم، خودِ او این را خواسته بود. چون کانون محل شکوفایی او و کودکانی بود که بعدها به آن‌ها درس سینما می‌داد. محل آغاز و پایان او با سینما.
اولین فیلم کوتاهی که از او دیدم، دوران دانشجویی بود که در کانون ساخته بود، «نان و کوچه»، انگار او در این فیلم خود را به جای آن پسربچه یافته بود. این فیلم داستان پسربچه نان به دستی است که برای رسیدن به خانه باید از کوچه‌ی تنگی عبور کند و در راه با سگی مواجهه می‌شود که راه را بر او بسته و پس از رفت و برگشت‌‌های بسیار از میان کوچه، در نهایت برای رسیدن به خانه، راه دوستی با سگ را با تکه‌ای نان برای او انتخاب می کند.  
بعدها سعی می‌کردم اغلب فیلم‌هایش را ببینم. سفر، مسافر... و بعد «خانه دوست کجاست» در پرده‌ی نقره‌ای سینما و آن راه که با تک درخت زندگی به خانه دوست می‌رسید و در آخر، گل کوچک سفیدی در میان دفترچه مشقِ دانش آموزی که چون دوستش را پیدا نکرده بود، خود به جای او مشق را نوشته بود.
بعدها «زندگی و دیگر هیچ»، « زیر درختان زیتون» و ...، باز هم او و اصرارش بر ستایش آن‌چه مهم‌تر از مرگ، یعنی زندگیست.
در فیلم طعم گیلاس، قهرمان فیلم با آن‌که اصرار به مردن دارد، ولی در آخر فیلم در هم صحبتی با فردی معمولی و چشیدن طعم شیرین توت، زندگی را ترجیح می‌دهد، به همین سادگی! کیارستمی با طعم گیلاس برنده‌ی نخل طلای کن شد و جایزه‌اش را کاترین دونو، بازیگر بزرگ و محبوب سینما به او تقدیم کرد و بر گونه‌اش بوسه‌ای زد. بلافاصله تنگ نظرانِ کوته بین، فریاد وا اسلاما سر دادند. با یک بوسه بر گونه‌ی برنده‌ی جایزه نخل طلا، به پاس قدردانی از او، اسلام بر باد رفت. معدودی از به اصطلاح کارگردان‌ها از او انتقاد کردند و حتی نام او را کارگردان جشنواره‌ها گذاشتند، ولی او فراتر از این حرف‌ها بود. او مثل یک رودخانه‌ی پر آب روان، راه خود را می‌رفت و هر کسی به قدر توانایی فهمش از این آب بهره‌مند می‌شد. تنگ نظران دایره ی تمامیت خواهی را تنگ‌تر کردند و دیگر اجازه اکران فیلم‌هایش را در پرده‌ی سینما ندادند.
چند سال پیش با خبر شدم در موزه‌ی هنرهای معاصر برای یک‌بار و در یک نوبت، فیلم «ده» را نمایش می‌دهند، سالن پر بود از جمعیتی که برای دیدن این فیلم آمده بودند. با خیلی‌ها سر پا ایستاده بودیم، ولی خوشحال از این‌که موفق به دیدن فیلم می‌شدیم. در پایان فیلم خودِ کیارستمی به روی صحنه آمد و از این همه تنگ نظری گله کرد و البته متاسف بود که ما به جای این‌که در سالن‌های سینما راحت بنشینیم و فیلم را ببینیم، باید به این صورت ایستاده باشیم، ولی ما راضی بودیم و به هر صورت فیلم را دیدیم.
باز هم کیا رستمی به ساختن فیلم ادامه داد، فیلم‌هایی چون: باد ما را خواهد برد، کپی برابر اصل، شیرین و مثل یک عاشق و ...

حالا او در قابِ بزرگ پوسترش چه زیبا می‌خندد و انگار می‌گوید «من هستم» در فیلم‌هایم، در عکاسی‌ها، در شعرها، ... و نقاشی‌هایم.

.او جاودانه است

یکی از مادران پارک لاله ایران


22 تیر 1395

سایت مادران پارک لاله ایران: به یادِ عباس کیارستمی


به یادِ عباس کیارستمی

راوی زندگى و اميد و طعم خوش زندگی به ‌دام مرگ افتاد. می‌گويم به ‌دام مرگ، چون هيچ باور ندارم كه او تسليم مرگ شده باشد، بلكه فروتنى و حجب و حیا او را به ‌دام مرگ كشيد.

كسى كه برای‌مان اشعار زيادى به ‌جاى گذاشت، چون سينماى او شعر بود و سرود، آواى زندگى و نه مرگ در تمام آنان مشهود است. در هيج فيلمى از او كسى نمی‌ميرد، حتى در طعم گيلاس هم. شخصيت فيلم با شنيدن داستان مردى كه قصد خود كشى دارد  و با چشيدن طعم شيرين توت در كمال سادگى به زندگى بر می‌گردد، از نيت خود بر می‌گردد.
پيامى براى ساده زيستن و لذت بردن. زندگى و ديگر هيچ. 

باد در ميان درختان زيتون می‌پيچد و تنها موسيقى وزيدن باد بر برگ‌هاى درخت زيتون، ما را براى قدر دانستن زندگى و عشق و اميد تكان می‌دهد.

می گويند هیچ‌گاه از جنگ چيزى نگفت، ولى مگر در خانه دوست كجاست در آن ده، شما جوانى پيدا می‌كنيد همه يا كودكانند و يا پيران، جوانان به جنگ رفته‌اند، ولى در ده زندگى و رفاقت و دوستى هم‌چنان ادامه دارد.

در فيلم‌هايش زندگى در درختان و در جاده‌ها و در دوستی‌ها و در گريه‌هاى شيرين و گزارشى از شايد عاشقى جريان دارد. عكس‌هايش از درختان و جاده‌ها هر كدام داستان فيلمى را بيان می‌كنند.

او شاعر نيز بود و در‌ هايكو‌هايش روح لطيف و احساس پاك او را می‌توان يافت. چه می‌توان گفت حالا او ديگر نيست. نه اشتباه كردم او هميشه خواهد بود، او آمد، زندگی كرد و جاودان شد. 

باد ما را خواهد برد، ولى استخوان‌های‌مان در جارى رود تا ابد به گردش ادامه خواهند داد. هر كسى می‌تواند در آثارش خودش را در گوشه‌ای ‌از آن‌ها بيابد و اين می‌تواند علاقه و عشق يك جهان را به او توجيه كند. چرا كه در تمام كارهايش انسان‌هاى گوناگون از تمامى اقشار حضور دارند، با قصه خودشان.  

گدار گفته. :سينما با گريفيت شروع شد و با كيارستمى به پايان رسيد.

یکی از دوستداران مادران پارک لاله ایران
21 تیر 1395 

۱۳۹۵ تیر ۱۵, سه‌شنبه

گزارشی از دیدار مادران پارک لاله با جعفر عظیم زاده

گزارشی از دیدار ما با جعفر عظیم زاده



شنبه 12 تیرماه با تعدادی از مادران پارک لاله و دوستان به دیدار جعفر عظیم زاده و خانواده‌اش رفتیم. خانه‌ای گرم که دور و بر آن پر از گل بود، با خانواده‌ای مهربان و نگاه‌هایی صمیمی که عشق در آن موج می‌زد. همه‌ی حاضران از همسر، خواهر، دوستان اتحادیه‌ی آزاد، مادر همسر و فرزندان با رویی گشاده به ما خوش آمد گفتند و ساعت‌های خوبی را در کنار هم گذراندیم.

جعفر عظیم زاده با جسمی لاغر ولی روحیه‌ای بسیار بالا در جمع حضور یافت، گویی او نبوده که شصت و سه روز اعتصاب غذا کرده است، البته در هنگام حرف زدن دائم به خود می‌پیچید و دل درد داشت، ولی حاضر نبود حتی لحظه‌ای ما را ترک کند و به اتاق برای استراحت برود. همسر مهربانش نیز پروانه وار دور و بر او می‌چرخید و چشمان زیبایش از خوشحالی برق می‌زد. پروین محمدی و دیگر همراهانش نیز سرخوش و شاد بودند که بالاخره جعفر موفق و سالم از این مرحله عبور کرده است. ما نیز خشنودیم که جعفر به سلامت و با اعاده دادرسی دوباره به اعتصاب‌اش پایان داده است، هرچند این روزها خیلی نگران و بی‌قرار او بودیم که مبادا این پافشاری بر خواسته‌ها باعث شود که سلامتی‌اش به حدی به خطر افتد که نتواند در ادامه‌ی راه همراه ما و خانواده‌اش باشد.

ما امیدواریم او مانند گذشته و با توانی بالا بتواند این راه پر فراز و نشیب را پشت سر بگذارد. زمانی که در بیمارستان بود با همراهانش صحبت می‌کردیم که اگر جعفر به سلامت از این مرحله گذشت، حتما لازم است جشنی برای استقامت و پایداری‌اش بگیریم و کمی شادی کنیم و قرار شد در زمانی مناسب و با حضور دیگر عزیزان این برنامه برگزار شود.
  
خواست او پایان دادن به امنیتی کردن اعتراض‌های صنفی کارگران و معلمان و برداشته شدن اتهام‌های امنیتی از پرونده‌های فعالان صنفی و مدنی است. او اعتقاد دارد این خواست تبدیل به جنبشی عظیم شده است، ما نیز امیدوارم این چنین شود و این اتحاد به سویی برود که سرآغازی بر گره کردن دست‌ها به همدیگر باشد و بتوانیم جنبشی همه‌گیر و عدالت طلبانه را پی ریزی کنیم و روزهای روشنی را پیش رو داشته باشیم.

در این دیدار صحبت‌های مختلفی شد، این‌که موضع‌گیری افراد و گروه‌های مختلف چه بوده است و نحوه‌ی مبارزات صنفی و سندیکایی و همبستگی کارگران و معلمان چگونه است. جعفر احساس خیلی خوب داشت که جنبش جدیدی در همبستگی میان معلمان و کارگران به راه افتاده است.  

در پایان گفتیم: مهم این است که بر حفظ استقلال جنبش‌ها از حاکمیت تاکید شود و حواسمان باشد که از این راه منحرف نشویم، به خصوص که حاکمیت همواره و به اشکال مختلف تلاش می‌کند جبنش‌های اعتراضی را از مسیر درستِ آن منحرف کند. این سیاست هم مربوط به دیروز و امروز نیست، یا از طریق روش‌های خشونت آمیز یا به روش‌های دیگر و ضرورت دارد هوشیار باشیم تا بین ما تفرقه نیاندازند و مبارزه را از مسیر اصلی آن منحرف نکنند و سطح جنبش را پایین نیاورند و همگی بر این اصل مهم اتفاق نظر داشتیم.

در این بین نیز دائم زنگ خانه به صدا در می‌آمد و فعالان اجتماعی، از طیف‌های مختلف، با شوری وصف ناشدنی وارد خانه‌ی کوچک جعفر عظیم زاده می‌شدند و او را آن چنان گرم در آغوش می‌فشردند که ما نگران می‌شدیم مبادا اذیت شود. علی‌رغم میل باطنی، خانه را ترک کردیم تا فضا و هوای کافی برای حضور و تنفس دیگران باشد.   


ما مادران پارک لاله با مبارزه‌ای پیگیر و دادخواهانه، همواره بر سه خواست حداقلی خود، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، لغو مجازات اعدام و محاکمه و مجازات آمران و علامان همه‌ی جنایت‌های صورت گرفته در جمهوری اسلامی تاکید کرده‌ایم. هم‌چنین اعتقاد داریم برای رسیدن به این سه خواست، باید در جهت رسیدن به آزادی اندیشه و بیان، رفع هر گونه تبعیض و جدایی دین از حکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی‌عدالتی‌ها را در ساختار حکومت و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی می‌دانیم.
ما اطمینان داریم تا زمانی که این ساختار و قوانین آن تغییر نکند و حداقل‌های دموکراسی در ایران پیاده نشود، هم‌چنان زندانی سیاسی خواهیم داشت و کشتن انسان‌ها به دلیل داشتن اندیشه و عملکرد متفاوت، مجاز خواهد بود.  

پیام مادران پارک لاله به جعفر عظیم زاده و خانواده وی بر شاخه‌ها ی گل رز سرخ:

با درود به ایستادگی و مقاومتِ ستودنیِ شما برای رسیدن به خواسته‌های برحق، انسانی و عادلانه. بی‌تردید با تلاش و ایستادگی و مبارزه‌ی مستمر همگی‌مان می‌توانیم به خواسته‌های برحق‌مان دست یابیم. پایدار و پیروز باشیم

با آرزوی محقق شدن خواست‌های عدالت خواهانه‌مان، خانه‌ی با صفای جعفر عظیم زاده را ترک کردیم. 

مادران پارک لاله ایران
14 تیرماه 1395