گزارشی از تولد ستار بهشتی در خانه کوچک مادرش
اول شهریور، زاد روز ستار بهشتی است. کارگر وبلاگ نویسی که دو سال پیش در زندان پلیس فتا زیر شکنجه، به فجیع ترین شکل ممکن کشته شد و فریاد دادخواهی مادرش به سراسر دنیا رسید.
به همین مناسبت و به منظور یاد آوری راه و خاطره او به دعوت مادر و خواهر ستار، مراسمی در منزل مسکونی آنان در رباط کریم شهریار برگزار شد. در این مراسم که در خانه بسیار کوچک و ساده این خانواده بر پا شد، وکیل خانواده به همراه تعدادی از خانواد های کشته شدگان قدیمی و جدید و زندانیان سیاسی سابق و خانواده زندانیان در بند و فعالین مدنی و سیاسی و مادران پارک لاله حضور داشتند. در ابتدای مراسم سحر خواهر ستار شعر بسیار زیبایی که برای برادرش سروده بود را در کنار تصویر بزرگ او ایستاد و خواند:
امشب ای پندار، ما را بر درِ میخانه بر
از سرِ کوی دیگری مستانه بر
دوست دارم بگسلم از آنچه نامش زندگیست
پس مرا دیوانه نی، چون عاقل و فرزانه بر
نارفیقان جمع و میدانند از حال دلم
در میان جمع ما را همچو یک بیگانه بر
هر که دارد خانه ای در کوی مهر
آه، ما را سوی منزلگاه صاحبخانه بر
در طواف شمع می سوزد پرِ پروازها
پس بیا جسم مرا در پوشش پروانه بر
گر بپرسد حال من آن دلبر عیار من
روز ما را پیش آن جانانه بر
گر کسی نگرفت احوالم ز یاران قدیم
روزگارست این مرا آهسته سوی خانه بر
گر "سحر" را مرادی نیست در وادی عشق
ای خدا او را از این دنیای پر افسانه بر
سپس از همه مهمان ها تشکر کرد که با وجود گرمای هوا و دوری راه در این مراسم شرکت کردند. بخصوص از وکیل خانواده تشکر ویژه کرد که در هر ساعتی یار و مددرسان شان بوده است. سپس گوهر عشقی مادر زخم خورده و ستم دیده ستار ضمن تشکر از حضور مهمانان گفت:" تا زنده ام صدای ستار خواهم بود و نمی گذارم خون پسرم پایمال شود. او عاشق ایران بود و در راه آزادی مردم کشته شد".
تقدیم به ستار بهشتی برادر عزیز و شهید راه وطن
امشب ای پندار، ما را بر درِ میخانه بر
از سرِ کوی دیگری مستانه بر
دوست دارم بگسلم از آنچه نامش زندگیست
پس مرا دیوانه نی، چون عاقل و فرزانه بر
نارفیقان جمع و میدانند از حال دلم
در میان جمع ما را همچو یک بیگانه بر
هر که دارد خانه ای در کوی مهر
آه، ما را سوی منزلگاه صاحبخانه بر
در طواف شمع می سوزد پرِ پروازها
پس بیا جسم مرا در پوشش پروانه بر
گر بپرسد حال من آن دلبر عیار من
روز ما را پیش آن جانانه بر
گر کسی نگرفت احوالم ز یاران قدیم
روزگارست این مرا آهسته سوی خانه بر
گر "سحر" را مرادی نیست در وادی عشق
ای خدا او را از این دنیای پر افسانه بر
سپس از همه مهمان ها تشکر کرد که با وجود گرمای هوا و دوری راه در این مراسم شرکت کردند. بخصوص از وکیل خانواده تشکر ویژه کرد که در هر ساعتی یار و مددرسان شان بوده است. سپس گوهر عشقی مادر زخم خورده و ستم دیده ستار ضمن تشکر از حضور مهمانان گفت:" تا زنده ام صدای ستار خواهم بود و نمی گذارم خون پسرم پایمال شود. او عاشق ایران بود و در راه آزادی مردم کشته شد".
او با یاد آوری دوران بیماری اش که ستار از او با عشق و محبت مراقبت می کرده است، ادامه داد: " ستار همه چیز من بود. من هیچ گاه نمی توانم فداکاری ها و زحمات او را فراموش کنم. او یک ماه کنار من نشست و از من پرستاری کرد. حال نوبت من است و هر کاری از دستم برآید برای او خواهم کرد".
سپس چند نفر از حاضرین در مورد ستار و ظلمی که بر او روا شده بود، صحبت کردند و در پایان این مراسم ساده و مختصر، همگی با خواندن سرود مرغ سحر یاد و خاطره همه آنهایی که در راه آزادی وطن کشته شده اند را گرامی داشتند.
بسیاری از مهمان هایی که دعوت شده بودند نیامدند و مادر ستار ناراحت بود. این مراسم با پذیرایی ساده ولی گرم این خانواده پایان یافت. در انتها با کیک تولد ستار و چای و میوه و آش رشته از مهمانان پذیرایی شد. مادر ستار با آن اندام نحیف در میان مهمان ها می گشت و سعی می کرد مراقب باشد که از همه پذیرایی شود و با تشکر از حضور همه یاد آور شد که ستار عاشق مردم بود و اینکه ستار در قلب مردمش همیشه زنده خواهد بود.
یادش گرامی باد!
مادران پارک لاله ایران
7 شهریور 1393