۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

گزارش اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله در سراسر دنیا ۶ آذر ۱۳۸۹ ( ۲۷ نوامبر ۲۰۱۰ ) به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان




گزارش اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله در سراسر دنیا ۶ آذر ۱۳۸۹
( ۲۷ نوامبر ۲۰۱۰ ) به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان

دراعتراض به دربند نگه داشتن مادران پارک لاله، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی) و
ژیلا مهدویان (مادر حسام ترمسی) که در تاریخ ۱۷ مهرماه ( ۹ اکتبر ۲۰۱۰ ) در منزل شان
دستگیرشده اند، و همچنان در زندان به سر می برند ، حامیان مادران پارک لاله درسراسر دنیا
طی بر گزاری اکسیون های مختلفی درجهت افشاگری و رساندن صدای داد خواهانه مادران
پارک لاله به همه نهاد های حقوقی و بین المللی در جهان، رور شنبه ۶ آذر ۱۳۸۹، با جمع کردن
طومار امضاء ، در جهت رسیدگی قانونی از طرف هیات رسیدگی که از طرف سازمان ملل در رابطه
با کنترل وضعیت حقوق بشر و شرایط زندانیان سیاسی در ایران ، فرستاده خواهد شد ، با تاکید بر رسیدگی
به پرونده مادران پارک لاله ، خواستار:

محاکمه عادلانه و علنی آمرین و عاملین کشتارهای سی و یک سال گذشته
لغو مجازات اعدام
آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی

گشته و هم چنان خواستارآزادی فوری مادران پارک لاله ، اکرم نقابی (مادر سعید زینالی) و
ژیلا مهدویان (مادر حسام ترمسی) گشتند .

حامیان مادران پارک لاله/ لوس آنجلس - ولی
حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت
حامیان مادران پارک لاله/هامبورگ
حامیان مادران پارک لاله/دورتموند
حامیان مادران پارک لاله/ ایتالیا
حامیان مادران پارک لاله/اسلو
حامیان مادران پارک لاله/کلن

گزارش صوتی و تصویری حامیان در شهر های مختلف :

گزارش صوتی اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
http://radioneda.wordpress.com/2010/11/27/rn-30/

گزارش تصویری اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
http://www.facebook.com/photo.php?id=100000680559971&pid=387227#!/album.php?aid=37000&id=100000680559971&fbid=169264973106187
گزارش تصویری اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله - فرانکفورت
http://www.facebook.com/photo.php?id=100000680559971&pid=387227#!/album.php?aid=46851&id=100000470545447
گزارش تصویری اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله - کلن
http://www.facebook.com/photo.php?id=100000680559971&pid=387227#!/album.php?aid=18016&id=100001542194356
گزارش تصویری اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله - اسلو
http://www.facebook.com/photo.php?id=100000680559971&pid=387227#!/album.php?aid=28000&id=100000962520029&fbid=162884257086991
گزارش تصویری اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله - لوس آنجلس - ولی
http://www.facebook.com/pages/Supporters-of-Mothers-of-Laleh-Valley-hamyan-madran-park-lalh-wly/129603687098021#!/notes/supporters-of-mothers-of-laleh-valley-hamyan-madran-park-lalh-wly/gzarsh-shrkt-hamyan-madran-park-lalh-ls-anjls-wly-dr-brnamh-srasry-
grwhhay-hamy-/173833659301942

بقیه گزارشات در روز های آینده آماده می گردد .

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

آذرماه را به خاطر بسپاریم، رازهایی در خود دارد



آذرماه را به خاطر بسپاریم، رازهایی در خود دارد!
از
سال ها پیش، زمانی که به ماه آذر نزدیک می شدیم و حرفی از مبارزات مردم به
میان می آمد، اولین چیزی که یادآور می شدیم، روز 16 آذر و مبارزات
دانشجویی بود. روزی که دانشجویان در اعتراض به پادگانی شدن دانشگاه و با
شعار" اتحاد، مبارزه، پیروزی" در مقابل رژیم ستم شاهی وابسته به قدرت های
بزرگ جهان ایستادند و سه تن از آنها به نام های قندچی، بزرگ نیا و شریعت
رضوی جان خود را بر سر آرمان شان دادند و تعداد زیادی روانه زندان ها شدند
و برخی نیز از تحصیل محروم گشتند.
از
آن سال، دانشجویان و مردم مبارز، این روز را گرامی می دارند و در گرامی
داشت یاد و خاطره کشته شدگان، به اشکال مختلف صدای اعتراض شان را به گوش
جهانیان می رسانند و این صدای اعتراض همواره با زندان و شکنجه و کشتار و
محرومیت همراه بوده است.
اما
امروز که از آذرماه حرف می زنیم، دیگر تنها 16 آذر نیست که در خاطره ها
نقش می بندد و دل ها را می آزارد، حوادث بسیاری است که هر کدام رازهایی را
در خود دارد و انسان های بیشماری را درگیر کرده است و به این امیدند که
روزی پرده ها کنار رود و این رازها آشکار شود. رازهایی که در گوشه و کنار
این خانه و آن خانه و شهر و کشور و تمامی دنیا گسترانیده شده و هر کسی به
شیوه خود آن را برملا و در زنده نگاه داشتن آن می کوشد. رازهایی که با هیچ
زور سر نیزه ای نمی توان آن را به دست فراموشی سپرد.
آذر سال 1357، اوج گیری مبارزات مردم برای بیرون کردن شاه و خلاصی از ستم شاهی،
اعتراض های دانشجویی و ....
آذر سال 1358، باز هم مبارزات دانشجویی و ....
آذر سال 1359، مبارزات دانشجویان در اعتراض به انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاه ها.
آذرماه سال های 60 و 61 و 62 و سال های سرکوب و سکوت و به دنبال آن آذر سال 1367،
روزهایی که پس از کشتار گروهی هزاران زندانی سیاسی صفحه ای دیگر از جنایات
حکومت را برویمان گشود. تحویل ساک های زندانیان سیاسی در روزهای اولیه
آذرماه مربوط به زندانیانی که در مرداد و شهریور سال 1367 کشته شده بودند.
کشتاری که هنوز پس از گذشت بیست و دو سال، هیچ ارگان رسمی پاسخی مبنی بر
قبول این جنایت به زبان نیاورده است. هر یک می گوید دیگری بوده و ما بی خبر
بودیم. کشتاری که سه ماه و اندی خانواده ها را در بی خبری مطلق نگاه
داشتند و با پایداری و پیگیری خانواده ها به این جا و آن جا، بالاخره به
این واقعیت تلخ رسیدند که عزیزانشان را سر به نیست کرده اند. ولی هنوز برخی
باور نداشتند، تا اینکه خانواده ها را به صورت تک تک، خبر کردند و به هر
کدام ساک هایی تحویل دادند. تحویل ساک ها بیشتر در کمیته ها صورت می گرفت و
برای برخی نیز در لونا پارک بود. ساک هایی که نه وصیت نامه ای در آن بود و
نه نشانی واقعی از کشته شدگان و نحوه کشته شدن. برخی از خانواده ها تا
بدان روز هنوز امید داشتند که شاید عزیزشان به خانه بازگردد. شاید در میان
کشته شدگان نباشد، شاید در گوشه ای در بند باشد و هزاران شاید دیگر که
خانواده ها را در حالت انتظار نگاه می داشت ولی با تحویل ساک ها، انتظارها
به سر آمد و خانواده ها راهی گورستان ها شدند. گورستان هایی که نه نشانی
داشت و نه سندی و مدرکی. فقط می دانستند که عزیزشان کشته شده است و در گوشه
ای بی خبر به خاک سپرده شده است. جستند ولی نیافتند. رفتند ولی نرسیدند و
با حدس و گمان و برخی اطلاعات درست و نادرست، خاوران را به عنوان محل دفن
دسته جمعی عزیزانشان پذیرفتند. ولی همچنان می روند و می پویند و می بویند،
تا بدان جایی که می خواهند برسند. می روند و بالاخره خواهند رسید. روزی
بایستی روشن شود، چرا و به چه دلیلی، کسانی که در زندان بودند و حکم داشتند
و سال های بسیاری از محکومیت شان سپری شده بود و حتی برخی به عنوان "ملی
کش" یعنی در مرحله آزادی! بودند به جوخه های آتش و یا به طناب دار سپرده
شدند. وقتی کشتند، چرا آنها را به خانواده هایشان تحویل ندادند، چرا وصیت
نامه شان را تحویل ندادند و هزاران چرای دیگر. خانواده ها به سراغ هم می
رفتند و سرکوب می شدند، مراسم بر پا می داشتند و به دیدار هم می رفتند باز
سرکوب می شدند، به هم دلداری می دادند و به خاوران می رفتند و باز سرکوب می
شدند ولی باز در کنار هم بودند و هستند و خواهند بود، هر چند در ظاهر
تعدادشان اندک شود.
آذر
سال 1377، قتل های زنجیره ای با کشتار خونین پروانه و داریوش فروهر، محمد
مختاری و جعفر پوینده شروع شد و انسان های شریف دیگری را نیز به وحشیانه
ترین شکل ممکن کشتند. از آن روز خانواده های آنها تلاش می کنند که علت و
علل این جنایات را روشن کنند، وکلایشان به زندان افتادند و سال ها زندان را
تحمل کردند. خانواده ها مراسم گرفتند و سرکوب شدند. به سر خاک شان رفتند و
سرکوب شدند. تعداد زیادی را دستگیر و تهدید کردند و هنوز که دوازده سال از
آن جنایات می گذرد، تنها اعتراف ارگان رسمی حاکمیت این بوده است که گروهی
خودسر این جنایت را انجام داده اند و با این اوصاف هنوز خانواده شان اجازه
ندارند که حتی در خانه شخصی شان مراسمی در خور این عزیزان بر پا دارند و
یادشان را گرامی بدارند.
پس از سال های سکوت،
دیگر نه فقط دانشجویان که مردم به تنگ آمده در مقابل بی عدالتی ها
ایستادند و قد علم کردند. این مبارزات در خرداد سال 1388 به اوج خود رسید و
تعداد زیادی از جوانان و زنان و مردان برومندمان در خیابان ها و زندان ها
کشته شدند. در گذشته شاید این دانشجویان بودند که مبارزات شان به مبارزه ای
بی امان تبدیل می شد، ولی این بار مردم پا به صحنه گذاشتند و ایستادند و
با دست خالی پایداری کردند.
سال
گذشته مبارزات مردم از خرداد شروع شد و تعداد زیادی از انسان ها را به جرم
شرکت در یک حرکت مدنی و برای دفاع از حقوق شهروندی شان به طرزی بسیار
خشونت بار مورد سرکوب و زندان و شکنجه و تجاوز قرار دادند و تعدادی را نیز
کشتند. این خشونت ها و بخصوص گرفتن این جان های عزیز، نه تنها صدای مادران و
خانواده هاشان را بلکه صدای تمامی مردم ایران و جهان را به صدا در آورد و
اعتراض های گسترده ای را به دنبال داشت و همچنان دارد. در ششم تیرماه،
مادران در پارک لاله تجمع کردند و صدای اعتراض شان را با شمع هایی در دست و
عکس های عزیزانشان در یک حرکت آرام نشان دادند.
در
14 آذر سال 1388، نیروهای انتظامی به مادرانی که در سکوت کنار هم راه می
رفتند، حمله کرده و سی و یک نفر شان را دستگیر کردند. اما در 16 آذر همان
سال در حالیکه سدی از گارد ضد شورش، پلیس و لباس شخصی در جلوی درب دانشگاه
تهران و سایر دانشگاه ها به وجود آورده بودند تا از ورود و خروج دانشجویان
جلوگیری شود، دانشجویان در داخل دانشگاه این روز را گرامی داشتند و مردم
نیز در بیرون از دانشگاه آن چنان حمایتی از آنان نمودند که در تاریخ ایران
بی نظیر بود. دراین روز اما ابعاد دستگیری چنان وسیع بود که مسئولین زندان
ها مجبور شدند برای جا باز کردن برای دستگیری شده ها، تعدادی از زندانیان
از جمله مادران را آزاد سازند.
باز
هم در 16 آذر همان سال، علیرغم سرکوب و دستگیری تعداد زیادی از دانشجویان،
دستگیری بسیاری از مردم عادی و مادران و دیگر زنان کشورمان را نیز شاهد
بودیم. دانشجوهای بسیاری ستاره دار شدند و از تحصیل محروم و بسیاری هم
چنان در زندان ها در بندند. حمله نیروهای انتظامی به دانشگاه ها و بخصوص
کوی دانشگاه، بدنه دانشجویی و مبارزات مردم را به حرکت در آورد و دانشجویان
در دانشگاه شعار دادند: " دانشگاه پادگان نیست".
روز
ششم آذر امسال نیز مصادف است با روز 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه علیه
خشونت و تبعیض، در سال های گذشته، زنان مبارز در اعتراض به خشونت و به
منظور رفع هر گونه تبعیض حرکت هایی اعتراضی را ترتیب دادند که با سرکوب
نیروهای امنیتی روبرو شدند و بسیاری از این حرکات به زندان و حبس و محرومیت
منجر شد. بعد از این همه سال مبارزه برای رفع خشونت و جلوگیری از تبعیض و
کشتار و تجاوز و بند و زندان، هنوز که هنوز است هر روز شاهد خشونتی دیگر
هستیم. مادرانی را به بند می کشند، به آنها تهمت می زنند، دخترانشان را نیز
دستگیر و با هزاران ترفند و اعتراف به عمل ناکرده، آزاد می کنند. در روز
روشن انسان ها همدیگر را تکه پاره می کنند و نیروی انتظامی قدم از قدم بر
نمی دارد. ولی کافی است کسی حرفی بزند که آقایان را خوش نیاید، موجی از
نیروهای امنیتی و لباس شخصی و غیرو بر سرش هوار می شوند و دست و پایش را به
بند می کشند و ....

هم
اینک نیز دو تن از مادران به نام های اکرم نقابی(مادر سعید زینالی) و ژیلا
مهدویان(مادر حسام ترمسی) که در تاریخ 17 مهرماه در منزل شان دستگیر
شده اند، بدون اینکه ملاقاتی با خانواده هاشان داشته باشند، همچنان در بندند
و خبری از آزادی شان نیست.
راستی برای خلاصی از این خشونت ها چه باید کرد؟
ما
مادران پارک لاله(عزادار)، ضمن محکوم کردن هر نوع خشونت و تبعیض، خواستار
آزادی فوری و بدون قید و شرط مادران در بند هستیم و همچنان بر سه خواسته
اصلی خود به ترتیب زیر پای می فشاریم:
  1. محاکمه عادلانه و علنی آمرین و عاملین کشتارهای سی و یک سال گذشته
  2. لغو مجازات اعدام
  3. آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی
ما مادران تا تحقق خواسته هایمان همچنان ایستاده ایم.
مادران پارک لاله(عزادار)
سوم آذر 1389

اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله ( مادران عزادار ایران ) به مناسبت ۲۵ نوامبر

اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله ( مادران عزادار ایران ) به مناسبت ۲۵ نوامبر،
روز جهانی منع خشونت علیه زنان
در ادامه اعتراضات جهانی به دستگیری مادران عزادار ژیلا ترمسی و اکرم نقابی
ما صدای مادران عزادار و خاموش در بندیم !
شنبه ۲۷ نوامبر در دورتموند : از ساعت ۱۵ تا ۱۶ بعد از ظهر در خیابان کاتارینن


اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله ( مادران عزادار ایران ) به مناسبت ۲۵ نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان

از سال ۱۹۸۱، روز ۲۵ نوامبر، در اولین جلسه بزرگ فمنیست های آمریکای لاتین، که در بوگوتا پایتخت کلمبیا برگزار شده بود، سالروز قتل «خواهران میرابال» در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۰به دست رژیم نظامی مورد حمایت آمریکا در دومنیکن به عنوان روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان انتخاب شد.

این زنان مبارز به علت داشتن فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری وقت ، بعد از شکنجه های فراوان توسط سازمان امنیت ارتش این کشور به قتل رسیدند.

"بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل ، در پیامی به مناسبت روز ۲۵ نوامبر، خشونت علیه زنان را نقض فاحش حقوق بشر توصیف کرد."

خشونت علیه زنان، در سراسر جهان اتفاق می افتد، ولی در کشورهایی مثل ایران که نقض قوانین حقوق بشری و عملکردهای غیرقانونی و نا برابری به شکل روزمره اعمال می گردد، زنان دچار ستم و اجحاف مضاعف گشته و این درد تاریخی را همواره به گرده می کشند، زنان و مادرانی که به قتل رساندن، در بند بودن و شکنجه شدن فرزندان خود را شاهد بوده اند و در صورت اعتراض ، خود نیز به بند کشیده می شوند.
مادران عزادار , این مادران رنج دیده ، اکرم نقابی و ژیلا مهدویان که از نهم اکتبر در زندان به سر می برند، این ستم و اجحاف مضاعف را به گرده می کشند، مادرانی که هیچ گناهی به جز مادر بودن نداشته اند.

ما حامیان مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران) در سراسر جهان، با بر گزاری اکسیون سراسری، روز شنبه ۲۷ نوامبر در اعلام همبستگی خود با همه کنشگران حقوق برابری و خشونت علیه زنان ، خواهان لغو احکام اعدام ، شکنجه و سنگسار و آزادی همه زندانیان سیاسی - عقیدتی گشته و با تاکید بر آزادی ۲ مادر در بند، اکرم نقابی و ژیلا مهدویان ، همه طرفداران اجرای حقوق بشر در ایران را به یاری می طلبیم!

حامیان مادران پارک لاله/ لوس آنجلس - ولی
حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت
حامیان مادران پارک لاله/هامبورگ
حامیان مادران پارک لاله/دورتموند
حامیان مادران پارک لاله/ ایتالیا
حامیان مادران پارک لاله/اسلو
حامیان مادران پارک لاله/کلن

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

گزارش تصویری و صوتی اکسیون اعتراضی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند - شنبه ۲۰ نوامبر در دورتموند


گزارش تصویری و صوتی اکسیون اعتراضی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند - شنبه ۲۰ نوامبر در دورتموند

در ادامه اعتراضات جهانی به دستگیری مادران عزادار ژیلا ترمسی و اکرم نقابی و در بند نگه داشتن بیش از ۴۰ روز این عزیزان !
ما حامیان "مادران پارک لاله" - مادران و پدران صلح دورتموند با شرکت در این حرکت اعتراضی، دستگیری و آزار و شکنجه تمام
فعالان سیاسی و عقیدتی بخصوص دستگیری مادران پارک لاله، اکرم نقابی و ژیلا مهدویان را محکوم میکنیم و خواستار آزادی
فوری و بدون قید و شرط آنان می باشیم.
ما صدای مادران عزادار و خاموش در بندیم .......

به امید آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی
زنده باد صلح و آزادی
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند
http://madaransolhdortmund.blogspot.com/

گزارش راديو ندا از گردهمايي حاميان مادران پارك لاله درحمايت از اكرم نقابي و ژيلا مهدويان
http://www.facebook.com/home.php?#!/note.php?note_id=496635551868&id=100000428347564
http://www.radioneda.de/2010/11/22/dort101120.mp3

گزارش تصویری اکسیون اعتراضی مادران صلح دورتموند - شنبه ۲۰ نوامبر در دورتموند
http://www.facebook.com/profile.php?id=100000680559971#!/album.php?aid=36415&id=100000680559971


۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

اصلاً ما این امتحان را نخواستیم !

وبسایت: مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران)
پیوند: http://www.madaraneparklale.com/2010/11/blog-post_7207.html

اصلاً ما این امتحان را نخواستیم !

ساعتهای اول سحر بود.هنوزسپیده نزده بود. زمانی که به پشت درآهنی طوسی رنگ اوین رسیدم راننده بوق زد و در با کنترل بصورت کشویی باز شد. چقدر دوست داشتم فضای درون‌اش را ببینم. سال‌ها بود که از آن مسیر رفت و آمد می‌کردم و همیشه دلم می خواست درون‌اش را ببینم. با باز شدن در، راننده از من خواهش کرد که اگر ممکن است سرتان را پایین بگیرید. از آنجا که برایم دیدن فضای بیرونی به اندازه فضای درونی زندان جالب بود گفتم: بله حتماً
سرم را پایین انداخته و وقتی راننده خیال‌اش از بابت این‌که سرم پایین است راحت شد به آرامی سر را بالا آورده و زیر چشمی مشغول دید زدن شدم. خیابان آسفالت باریکی بود که در دوطرفش به ردیف درخت کاشته شده بود. بعد از حدود دو‌دقیقه از ورودمان به داخل محوطه زندان ماشین توقف کرد و راننده گفت:بفرمایید پایین. بغل دستیِ راننده همزمان با من از ماشین پیاده شده و در آهنی کوچک طوسی رنگی را به آرامی کوبید از داخل کسی جواب داد: بله!

همراه راننده گفت: بیاید بازداشتی را تحویل بگیرد.
در را باز کرد و به من گفت: بفرماید داخل.
در دل از این‌که چنین رفتار مودبانه‌ای دارند کمی خوشحال بودم ولی بسوزد پدر آنکس که بگوید از بازداشت و زندان ترس ندارد. توهم و ترس اولیه همزاد انسان است. از این‌که نمی‌دانی به کجا وارد می‌شوی و یا با چه کسانی روبرو خواهی شد. حتی اگر سفر به جزایر قناری هم باشد چون مکانی نامعلوم است از اینکه تازه واردی ترس و توهم همراهت هست زندان که جای خود دارد.
مردی قد کوتاه با ریشی انبوه به استقبال آمد و گفت: لطفاً این چشم بند را بزنید!
گفتم: نیازی نیست من سرم رو پایین می گیرم و نگاه نمی کنم.
گفت: این جز قوانین است.
کمی خودم را جمع و جور کردم و چشم بند طوسی رنگی را انتخاب کرده و روی چشمهایم کشیدم. مرد گفت: اگر ممکنه بکشید پایین تر!
به آرامی دستم را بطرف پیشانی برده و چشم بند را پایین کشیدم همین‌که مرد پشتش را به من کرد چشم بند را زدم بالا. می‌مُردم اگر نمی دیدم. من که این همه راه آمده بودم حال فرصت دید زدن را محال بود از دست بدهم.
مرد در چوبی کهنه ای را که پایین‌اش با فلز از کف زمین جدا می‌شد را باز کرد و گفت : به فاصله با من بیاید فقط مواظب باشید به جای برنخورید.
تازه وارد بودم باید جلوی راهم را می‌دیدم. از زیر چشم‌بند هم جلوی راهم را می‌دیدم و هم مکانی را که واردش شده بودم. راهرویی بود به‌عرض یک متر و به‌طول چهارمتر که گوشه‌ایش اختصاص داشت به صندلی های چوبی و کیس و کامپیوتر و لباس و خلاصه کلی وسایل. برایم جالب بود بدانم این‌ها چه معنایی دارد. مرد تعارف کرد که روی صندلی بنشینید. نشستم و خودش داخل اتاقی شد و به اندک زمانی بیرون آمد و راه آمده را برگشت. از داخل اتاق صدای فریاد مردی می‌آمد که به کسی اهانت می‌کرد معنای وسایلی را که در راهرو بود به سرعت فهمیدم. بند دلم پاره شد. یعنی عزت و احترام تا روی همین صندلی بود و بقیه جیغ و فریاد. حال من در مقابل این جیغ و فریادها چه عکس العملی باید از خود بروز می‌دادم من که در تمام عمرم حرف کسی را بی‌جواب نگذاشته بودم.
از این فکرها و توهم چنان دچار تهوع شدم که به ناآگاه شروع به عق زدن کردم. مردی آمد و گفت: چتونه حالتون خوب نیست؟ آقای عکاس بیا کار این بازداشتی رو انجام بده بنده خدا بره استراحت کنه و بعد هم راه دستشویی رو بهم نشون داد.

عق زدنم وقتی بیشتر شد که وارد دستشویی شدم. به‌قدری حالم بد شده بود که زمانی که از من عکس می‌انداختند برای پرونده، دانه‌های درشت عرق تمام صورت و تنم را پوشانده بود. عکاس گفت: نترس کاری باهات ندارن چند سوال می پرسن فردا هم می فرستن بری خونه. لب‌هایم از هم باز نمی‌شد که جوابش را بدهم: آره جون عمه ات. اگه کاری ندارن چرا آوردن.

صدای عکاس بلند شد: متهم آماده است. همان مرد قد کوتاه آمد و مرا از اتاق به بیرون راهنمایی کردو به آرامی می‌گفت: مواظب باش اینجا پله است. کمی به‌خودم آمدم باید راهم را می‌دیدم تا بتوانم بعدها بنویسم که کجا بودم. پله‌های پهنی که با موازییک‌های قدیمی فرش شده‌بود. دو دور پله بود و بعد از آن راهی که به راهرویی که مثل راهروی پایین بود ولی درازتر. فهمیدم به طبقه بالا رفته ام. مسئولم آمد و مرد قد کوتاه مرا تحویل داد و رفت. مسئول گفت : لباسهاتو در بیار. وسایل‌ات را به من تحویل بده. مسئول بعد از چنددقیقه برگشت و گفت: تی‌شرت و شلوارت رو بپوش لباس نداریم که بهت بدیم. چقدر خوشحال شدم که لباس‌های خودم تنم هست. برعکس مکان غریبی که نمی دانستم تا چه وقت مهمانش هستم این مزیت برایم پیش آمده بود که دیگر لباس غریب به تنم نیست و لباس‌های خودم می‌تواند مونس و همدم‌ام باشد.
مسئول مرا به‌طرف در کوچکی برد و در را باز کرد و گفت برو تو . وقتی داخل شدم و او در را پشت سرم بست تازه فهمیدم که معنای زندان چیست. زندان جایی است که تو نه به میل خودت وارد می‌شوی و نه به میل خودت خارج. هم بندهایم از حالت درازکش به‌حالت نشسته درآمدند. اخبار بیرون رو می‌خواستند و این‌که کیستم. نمی‌شد همان اول اعتماد کنم خوب خیلی حرف‌ها و داستان‌ها از بیرون شنیده بودم باید رعایت احتیاط را می‌کردم. خودم را زدم به خری و سادگی. و وقتی که دانستم هم بندهایم چه افراد مهمی هستند که اسامی همه‌شان را می دانستم شروع کردم به دادن اخبار و اطلاعات. کسی نخوابید. همه دل‌خوش به اوضاع بیرون بودند و این‌که کوتاه زمانی از آن جهنم بیرون خواهند آمد. دو روز در همان اتاق 2در4ماندم و کسی سراغی از من نگرفت. با خود می‌گفتم دارند مرا می‌ترسانند که دیگر پا روی دمشان نگذارم. روز سوم ساعتی از صبح نگذشته بود که صدایم کردند. بچه‌ها راه و رسم آماده شدن را یادم دادند. دمپایی که به من داده بودند چند سایز برایم بزرگ بود درست شبیه گداهای تابستانی شده بودم. چشم بند روی صورتم بالا و پایین می‌رفت. چشم بند برایم معضلی شده بود و بالارفتن‌اش برای ماموران بند آیینه دق. روی صندلی در راهرو نشسته بودم که مردان و زنان دیگری هم آمده و به صف رو به دیوار ایستادند. مردان با پیژامه‌های آبی و طوسی و زنان با چادرهای طوسی گل پهن نخی. وای که چطور ترور شخصیت می‌کردند. اینان انسان‌های مرتب و منظمی بودند که در بیرون از زندان هرگز و هرگز با چنین وضعی در میان دیگران ظاهر نمی‌شدند و اینجا برای شکستن غرور و ترور شخصیت‌هایشان باید به این شکل در می‌آمدند. ریش مردها بلند بود و صورت و ابروی زنها پر از مو. من تازه وارد بودم و به طبع هنوز آراسته ولی نوع پوشش و آن دمپایی کذایی درست مثل آن‌ها بود.هر کدام‌مان را به اتاقی فرستادند و روی صندلی رو به دیوار نشاندند. هربار به یک اتاق می رفتیم گاهی اتاقها تمیز بود و گاهی کثیف. رنگ اکثر اتاقها سبز بود. من به نسبت درجه بازجوها اتاق‌ها را دسته بندی کرده بودم. هرچقدر اتاق بازجویی تمیزتر بود رتبه آن بازجو بیشتر بود ومثلاً سربازجو. پس باید مواظب حرف‌هایی که می‌زدم می‌بودم که گاف ندهم. آن‌هایی که تازه کار بودند عددی نبودند ولی این‌ها که سربازجو بودند مو را از ماست می‌کشیدند بیرون. البته اگر اهانت به گاو نباشد خدا وکیل هیچ‌‌کدام‌شان چه بازجوی دست پایین چه بازجوهای دست بالا به اندازه گاو حالی‌شان نبود فقط خودت نباید گاف می‌دادی. آخرین بار که برای بازجویی رفتم داخل بند 240بود. مکانی بسیار کثیف و بدبو. بوی پیاز و سبزی و غذاهای مانده دل و روده ام را بالا آورده بود ولی راهی نبود جز تحمل و خیالم راحت بود که هر چقدر هم بازجو فریاد بزند رتبه‌اش پایین است و کاری ازش برنمی‌آید گنده ترهاش رو پیچونده بودم.

روزها برای بازجویی به ساختمان بزرگ می‌رفتیم و همه در راهرو روی صندلی‌ها می‌نشستیم فقط از روی دمپایی‌ها همدیگر رو شناسایی می کردیم. همین که شروع به حرف زدن می کردیم ماموری که در بیرون حتی اجازه جفت کردن کفش‌هایمان را هم بهش نمی دادیم فریاد می زد: حرف نزنید! مگر باشما نیستم و زن‌ها آه که چقدر این زن‌ها هرکجا که باشند در هر مقامی چه مادر چه دختر چه همسر، شجاع و نترسند.

ثانیه ای بعد از فریاد مامور دوباره پچ پچ ها و زمزمه ها شروع می شد. و من همه اش به این می اندیشیدم که خدا پس تو کجایی؟ چطور نمی بینی که یک مشت انسان بیسواد و بی خرد با انسانهای تحصیل کرده و دارای فهم و شعور و دلسوز آب و خاک میهن خود چه می‌کنند. چطور نمی‌بینی مردانی را که ماه‌ها و ماه‌هاست حتی نتوانسته‌اند صورت‌های خود را اصلاح کنند و زن‌ها این بانوان نازنین موهای ابروهایشان مثل زمان دختری‌شان شده. زن‌ها بیشتر شبیه زن‌های بیوه ای شده بودند که شوهرانشان مرده و عزاداربودند و نباید اصلاح می‌کردند و این دمپایی‌های لعنتی استخری چیست که ما را محکوم به پوشیدن آن می‌کنند. خدایا تو باید جوابگوی بنده‌هایت باشی که در این دنیا کسانی با نام تو به تمامی غرور و شخصیت انسانی آنها اهانت کردند. آیا تو ما را بوجود آورده ای که این چنین عذاب دهی؟ عزیز من مگر مرض داری و یا بیکاری؟ چقدر همه بلایا را تحمل کنیم و بگویم امتحان الهی است. اصلاً ما این امتحان را نخواستیم. دنیا به این بزرگی تو فقط از ما ایرانی‌ها امتحان می‌گیری‌؟ اصلاً ما رو بی خیال شو یه کمی برو از اروپایی‌ها و این اینگلیسی‌های بقول مشت قاسم چشم چپول امتحان بگیر که دنیا رو به گند کشیدن.ای بنازم کرمتو! بابا ما که از روز اول بدنیا آمدن از تو جز خشونت هیچ ندیدیم. حتماً کرمت را آن دنیا می خواهی به ما بدهی. صد البته آن دنیا هم ما باید به جهنم برویم.

ولی ازت خواهش می‌کنم! این تنها خواهش من از تو است که آن دنیا تو جهنم لطفاً از این دمپایی پلاستکی سفید استخری که برامون بزرگه و اندازه پاهامون نیست نده!


نام محفوظ

من حتی به دیکتاتوری نظامی برمه غبطه می خورم



من حتی به دیکتاتوری نظامی برمه غبطه می خورم

حدود یک ماهی از نجات جان 33 کارگر معدن در شیلی میگذرد، حادثهای که در پابان به افتخاری برای ملت و دولت شیلی انجامید: معدنی مسدود شد و نجات جان کارگران غیر ممکن به نظر میرسید چرا که هیچ راهی برای ورود امدادگران به داخل معدن وجود نداشت، پس از چندین روز دریافتند معدنچیان زندهاند، ا ین خبر با خوشحالی به سراسر دنیا مخابره شد و پس از آن تمامی گروههای امداد و نجات و مسئولان حکومت بسیج شدند و به کمک شتافتند، ابتدا راهی برای رساندن غذا تعبیه شد، امدادگران و پزشکان و خانوادهها در آن جا اطراق کردند تا هر مشکلی زیر نظر باشد، تمامی امکانات و فناوری از امداد و آتش نشانی گرفته و حتی ناسا به کار گرفته شد و در نهایت حوصله و دقت عملیات نجات پس از تقریبا دو ماه با موفقیتی به خاطر ماندنی پایان یافت. همان شیلی که زمانی نه چندان دور دیکتاتوری نظامی در آن خدایی می‌کرد که زبانزد دنیاست و کمتربن ارزشی برای زندگی و زندگان قائل نبود و کشور را به مثابه جزیره آرزوهای خود فرض کرده، با سرکوب و کشتارهای هولناک، کشتی مراد خود را بر دریایی از خون می‌راند اما امروز برای نجات جان کارگران معدن چندماه برنامه ریزی و فکر می‌شود، تمامی امکانات و تجهیزات به کار گرفته می‌شود، خواب و خیال مسئولین و مردم نجات جان آنان گشته و هنگام عملیات نهائی رئیس جمهور در بین خانواده‌ها و سایر مردم است تا در شادی و جشن نجات انسان ها شخصا حضور یابد.

این حادثه را در کنار دو حادثه در پایتخت کشورمان قرار می دهم:

چندی پیش در جریان نزاع بین دو نفر در میدان کاج سعادت آباد شخصی مجروح می‌شود، درحالی که همگان می‌دانیم حاکمیت و دولت مدتی است برای پیش‌گیری از اعتراضات احتمالی خیابانی به دلیل حذف یارانه‌ها تدابیر وسیع و هزینه بسیاری صرف نموده، از جمله این که سر هر میدان چه کوچک و چه بزرگ از جمله میدان کاج چندین نفر از نیروهای انتظامی و یا بسیج مستقر شدند تا کمترین تحرکی از چشمان تیزبینشان دور نماند و بلافاصله وارد عمل شوند. در این شرایط می‌بینم درست جلوی چشمان ماموران حفظ نظم و امنیت درگیری تا انجا بالا می‌گیرد که یک نفر مجروح می‌شود و باز آن‌ها وارد عمل نمی‌شوند و مجروح سر فرصت و ذره ذره جان می‌دهد، در حالی که بیمارستانی در همان حوالی میدان وجود دارد کسی برای نجاتش نمی‌شتابد و وقتی بالاخره پس از مدتها او را با برانکارد و نه آمبولانس به بیمارستان می‌رسانند خیلی دیر شده بود و به همین سادگی یک نفر می‌میرد.

ماموران انتظامی تنها زمانی جلو می آیند که ضارب، وقوع جرم را خود تشخیص داده و چاقو را انداخته و تسلیم می‌شود و بعد از تسلیم او ماموران می‌آیند و با موفقیت او را دستگیر می‌کنند! و به طبع او را به دستگاه قضائی تحویل می‌دهند تا بقیه عملیات را تکمیل نماید و با کمک حکم قصاص قتل بعدی را دستگاه فضائی به انجام رساند. بدین ترتیب در حالی که می‌شد دو نفر را از مرگ نجات داد در اثر تعلل و سهل انگاری یکی کشته شده و دیگری به پای چوبه دار می‌رود. در زمان حادثه چون افراد زیادی بودند که فیلم بگیرند، این خبر سریعا به سراسر دنیا مخابره شد و بنابراین اذهان حاکمان مشوش شد که چرا ماموران فرصت مخابره خبر را به مردم دادند؟!

درست به فاصله چند روز از این حادثه روی یکی از پل‌ها در بزرگراه آزادگان شخص دیگری نا امید از زندگی حوالی ظهر خود را حلقه آویز می‌کند و باز هم کسی برای کمک یافت نمی‌شود، این بار اما نیروهای موتور سوار سریع‌تر وارد عمل می‌شوند و تمامی موبایل‌هایی که از جسد آویران شده از پل عکس و فیلم گرفتند را جمع کرده و جلو ارسال و انعکاس خبر را گرفته و بدین ترتیب اذهان حاکمیت از تشویش مصون می‌ماند، ده تا پانزده دقیقه پس از موتور سواران تیم آتش نشانی سر می‌رسد و بالاخره جسد را از پل پایین می‌آورند. من به ارزانی و حتی مفت بودن جان انسان ها در کشورم افسوس و به شکوه زندگی در شیلی غبطه می‌خورم.

باز همین روزها خبر دیگری در تمام دنیا انعکاس یافته: آنگ‌سان‌سوچی رهبر حزب اتحاد ملی و دمکراسی مردم برمه پس از تحمل 20 سال زندان و حبس خانگی آزاد شد. آن چه می‌بینم این است که با این که حاکمیت برمه دیکتاتوری آن هم از نوع نظامیش هست اما حزب مطبوع خانم سان سوچی استقبال وسیع از او را تدارک می‌بینند و مردم نیز قادرند در جشن آزادی او حضور یابند، او در میان مردم حضور می‌یابد و سخنرانی می‌کند. در جریان این استقبال پرشور ندیدم یا نشنیدم به کسی شلیک شود، زیر خودرو‌های نظامیان له شود، بازداشت شود و یا حتی سرش به جسمی سخت در دست ماموران اصابت کند ولی شنیدم آنگ‌سان‌سوچی گفت تلاش می‌کند تا با انقلاب نرم به دمکراسی برسند و پس از آن هم نشنیدم حکومت نظامیان او را تهدید کرده باشد.

او چند روز بعد در سخنانش گفت: نباید آزادی او را به مثابه نرمش حکومت دیکتاتوری نظامی برمه تلقی نمود بلکه چون مدت قرار بازداشتش به سر آمده بود و حاکمیت به دلیل آن که بهانه ای دیگر برای اسارت او نداشت به ناچار آزادش ساخت .

با این که این سخنان او قطعا درست است و ما بهتر از سایر مردم دنیا دیکتاتورها را از انواع پادشاهی و نظامی گرفته تا نوع نظامی– مذهبی آن می‌شناسیم و با پوست و گوشتمان لمسش کردیم و من اگر چه خجالت می‌کشم ولی چون حکومت نظامی برمه حداقل به قوانین خودش پابند است، اعتراف می‌کنم که حتی به دیکتاتوری فقط نظامی برمه نیز غبطه می‌خورم.

راستش را بخواهید دیگر نگران غبطه خوردن‌های بعدی خود می‌شوم و بهتر است بیش از این حوادث را کنار هم قرار ندهم و فکر هم نکنم چرا که بیم دارم ازدیکتاتوری‌های ایدئولوژیک کره شمالی و یا حتی دیکتاتوری دینی قرون وسطی سر در بیاورم.

یکی از مادران پارک لاله

28/8/89

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

لیست تکمیلی دادخواست برای آزادی فوری و بی قید و شرط مادران پارک لاله


لیست تکمیلی دادخواست برای آزادی فوری و بی قید و شرط مادران پارک لاله

ژیلا ترمسی (مهدویان)و اکرم زینالی ( نقابی)

چهار شنبه 17 نوامبر 2010

بیش از 600 نفر از فعالان بین المللی سیاسی،مدنی،زنان و حقوق بشر با امضای دادخواستی خواستار آزادی مادران در بند و رعایت حقوق بشر در ایران شدند:

مادران عزادار ایران

نقض بی شمار موارد حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران مسئله ای است که خصوصاَ پس از سرکوبهای وحشیانه بدنبال انتخابات مخدوش ریاست جمهوری سال 1388 هرروزه توجه بیشتری از وجدانهای بیدار را در جهان به خود معطوف ساخته است؛ از جمله اعدامهای گسترده ، زندان و شکنجه مخالفان سیاسی و دگراندیش، دستگبری فعالین حقوق بشر، روزنامه نگاران،... و حتی وکلای آنان. اینک در پی این همه ظلم و بیدادگری، حکومت جمهوری اسلامی سرکوبها و فشار های داخلی خود را به آنجا رسانده که حتی" مادران عزادارایران" (مادران پارک لاله) راکه به طرق قانونی و مسالمت آمیز به دادخواهی از فرزندان خود برخاسته اند، به بندمی کشد. مادرانی که در مقابل کشتار های بیرحمانه ، زندانی، شکنجه شدن و ناپدید شدن فرزندانشان عدالت را طلب می کنند، اینک پاسخشان میله های زندان است!

شنبه17 مهر1389( نهم اکتبر 2010) دو تن از این مادران ژیلا ترمسی و اکرم زینالی به همراه دختران جوانشان به طور همزمان در خانه های خود مورد یورش مأموران حکومتی قرار گرفته و بازداشت شدند. گرچه پس از 12 روز دختران آنان که حتی سابقه هیچگونه فعالیت حقوق بشری نیز نداشتند به قید کفالت آزاد شدند، اما این مادران همچنان با اتهامات واهی در زندان به سر می برند. خانواده های آنان نیز شدیداَ تهدید شده، تحت فشار هستند که هیچ گونه تماسی با خبرگزاری ها و دیگر مراجع نداشته باشند.

خانم ژیلا ترمسی مادری است که یکسال حبس و شکنجه ء پسر 19 ساله اش ،حسام ، آرام و قرار را از او و خانواده اش گرفته بود و مدت ها در پشت دیوار های زندان اوین همراه با دیگر مادران بست نشسته بود. حسام ترمسی که به دنبال دستگیری در اعتراضات سال گذشته مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، پس از یکسال تازه از زندان آزاده شده بود ،بلافاصله پس از آزادی، به منظور تهدید به سکوت، مورد حمله عوامل لباس شخصی حکومتی قرار گرفت و با ضرب چاقوی زهرآ گین شدیداَ مسموم و بیمار شد.

نیز خانم اکرم زینالی، مادر دیگر دربند ، مادر سعید زینالی است که یازده سال پیش در پی نا آرامی های دانشگاه پسر 21 ساله دانشجویش را در مقابل چشمان او و خانواده اش در منزل بازداشت کردند و سالها جستجو ومراجعه وی را به مراجع قانونی گوناگون برای یافتن فرزند ناپدید شده اش بی پاسخ گذاشتند.

تنها"جرم" این مادران آن است که علیرغم تمام زخمهایی که خود بر دل داشتند در کنار دیگر "مادران عزادار ایران" (مادران پارک لاله ) که به صورتی خود جوش گرد هم آمده بودند پرچمدارعدالت ، و آزادی بودند.

"جرم" این مادران آن است که دست در دست دیگر مادران ستم رفته ایران با حمل عکس فرزندان خود و شاخه گلی یا شمعی، هرهفته در پارک لاله ، پشت زندانها و یا در گورستانها با سکوت در کنار یکدیگر جمع می شدند تا ضمن دادخواهی برای فرزندان خود خواستار آزادی کلیه زندانیان سیاسی، لغو احکام اعدام، و شناسایی مسئولین قتل ها و شکنجه های تمامی سی و یک سال گذشته شوند . .

بدیهی است حکومت جمهوری اسلامی برای توجیه به زندان افکندن و فشار روز افزون خود به این مادران دادخواه جز افترا زنی و ارتباط دادن آنان به صورت کذب با سازمانهای سیاسی دیگر و گاهاَ دارای مشی خشونت ورز، چاره ای ندارد.

مادران پارک لاله (مادران عزادار) طی اطلاعیه ای دستگیری دو تن از همراهان خود اکرم زینالی وژیلا ترمسی را شدیداَ محکوم نموده اند و اینگونه شایعه پراکنی ها را توطئه ای اعلام می کنند برای پرونده سازی و توجیه سر کوب هر حرکت حق طلبانه. آنان تصریح می کنند" از آنجا که این مادران خواسته‌هایی مدنی دارند، طبیعتاً نمی توانند و نمی‌خواهند با هیچ سازمان سیاسی در ارتباط باشند. بنابراین اتهام‌های وارده به مادران با روح حرکت مسالمت‌آمیز و مدنی مادران در تضاد است و به بند کشیدن و مورد اذیت و آزار قرار دادن خانواده‌ها، تعرض به حقوق اولیه تمامی انسان‌ها و نقض آشکار حقوق مدنی و شهروندی افراد است. "

ما امضا کنندگان این دادخواست از تمامی وجدانهای بیدار جهان تقاضاداریم تا دستگیری این دو مادر، ژیلا ترمسی( مهدویان) و اکرم زینالی (نقابی)، را محکوم کنند و اعلام می کنیم همراه با مادران دردمند و حق طلب ایران خواهان رعایت موازین حقوق بشر در ایران و هم چنین خواستار آزادی فوری و بی قید شرط این مادران باشیم.

جمعی از مادران پارک لاله (مادران عزادار ایران )

گروه حامیان مادران پارک لاله – اسلو /گروه حامیان مادران پارک لاله – ایتالیا//گروه حامیان مادران پارک لاله – بن /گروه حامیان مادران پارک لاله– دورتموند /گروه حامیان مادران پارک لاله–فرانکفورت/گروه حامیان مادران پارک لاله - کلن /گروه حامیان مادران پارک لاله – لندن /گروه حامیان مادران پارک لاله – لوس انجلس (وللی)/ حامیان مادران عزادار - لوس آنجلس (سانتا مونیکا) /گروه حامیان مادران پارک لاله – وین/گروه حامیان مادران پارک لاله – هامبورگ

به همراه امضا کنندگان زیر: :

Adriana Flauto/Aisan Afschar/Aliebrahimi/Ana Maria Reyes Montano/Arta Parsiyan/Birgitte Axster/Birgit Moxter/Bettina Klisch/Bob Hatami/Bruno Cazauran/Catherine Avak/cazauran Bruno/Chanel Sarhangi/Cyrus Kamrava/Daniel Zeinali/Donatella Mendolicchio/Elisabeth Scott/ Fransoico Piepko/Gabriele Botte/Genevieve Bailey/Gertrud Samjeske/Gesila Kramm/Gunnel Hinrichsen/Hanna Marie/Helmut N. Gabel/Hemn Seyedi/ Huettez Edith/J. Vadovic/jacqueline Hobert/Julia Alkanaan/Jansen Menchtila/Jamileh Kalmijn/Janet Abdollahi/Jeannette Hanna /Jens Grünberg/John S. Burke/Johnson Teoh/Kamal Aras/karin atashak/Karin Friend/Kathleen Holmes/Kerstin Kirschner / Leonie Baumbusen/Marco Curatolo/Margit Appel/Mariacarmela Ribecco/Mahram Dorri/Maya Maeder/Merze Javanmard/Mohsen Elahin/Monika Miller/Nathalie Roche/Peter Marburger/Petra Wittek/Parviz Jahavani/Petra Mueller/Petra Plötz/Pia Gluek/Ray haye/Ray Safar/Roman Baryalay/Samira Kenawi/Samjeske Gertrud/Shak Sher/Sherry Jam/Sonja Jo/Soran Rashi/Steinar Strandheim/Steve Moralee/Susan Navissi/sylvie sevigny/uli vsanden/Ulrike Hasselbecher/Ute Bechtcoff/Waana Kaneschka

/افشین جم/آ. ناظرین/آبتین زینالی/آذر محلوجیان/آذر منصوری/آذر مهرابی /آذر فارسی/ آسیه امینی /آراز م.فانی/آرام ملکشاه/آرزو آزادی/آزاد کردی/آزاد مراديان/آزاده دواچی/ آزاده چرم فروش/آزرم نوروزی/آزیتا رضوان/آزیتا کیانی/آناهیتا اخوان/آناهیتا رحمانی/آينده آزاد/آیدا ابروفراخ/آیدا سعادت/ابراهیم سبزواری/احمد اندریاری/ احمد باطبی /احمد ثوابی/احمد سزاوار/اردوان نعیمی/ارزو حسینی/اصغر اصغری/اصغر آهنین/اصغر ایزدی/اصغر برزو/اعظم اشراقی/اعظم قریشی/اعظم مظاهری/اقبال اقبالی/قدس شعبانی /اقدس چرونده/اکبر حقیقی/اکبر عطری/اکرم آزادطلب/اکرم ابویی/اکرم خانلالقلو/اکرم محمدی/اکرم موسوی/البرز سعیدی/الهام قیطانچی/الهه مشعوف/الیزا آذرلی/اميد كوهي/امیر خواجه اولیا/امیر رشیدی/ امیر حسین گنج بخش/انسيه سلماني/انور میرستاری /ایدا ابروفراخ/ایران امانی بابک عظیمی/بانو ایرانی/ بانو صابری/بتول عزیزپور/بلال مرادویسی/بهار مسافر/بهارا بهروان/بهاره شرقی/بهرام آبتین /بهرام امامی/بهرام نعیمی/بهروز سوران/بهمن امینی/بیژن آل کنعان /بیژن افشار/بیژن حکمت/بیژن پیرزاده/پدرام رضازاده/پرتو نوری علا/پرویز مختاری/پروین ابراهیم زاده/پروین اردلانپروین پرتویی/پروین پیروزی/پروین ذبیحی/پری خشنود/پریچهر نعمانی/پرستو فروهر/پرستو عاشق /پروانه حمید/پروانه سرودی /پروین اردلان /پروین شهبازی /پری رفیع/ پریسا ابوالقاسمی/پریسا احمدیان/پوران رضایتی/پوری صدیق/پویا عزیزی تقی ممکن/توران ناظمی

ثریا سبزواری/ثریا عامری/ثریا مانی

جاوید پاینده/جاوید صحرایی/جلیل بهار/جمال نجاری/جمشيد اسدی/جمیله شاهبخشی /جمیله ناهید/جمیله نیرومندی/جواد تعالی/جواد قاسمی/جهانگیر/حامد انصاری/حجت کسرائیان/حسام همدانی/حسن پرورش/حسن جعفری/حسن نايب هاشم/حسن شریعتمداری/حسین رزاق /حسین علوی/حسین نقی پور/حسین والا منش/حميد روشن/حمید بی ازار/حمید حمیدی/حمیده نظامی/حمیلا نیسگیللی/خدیجه مقدم /خسرو تجربه کار/خسرو رحیمی/خسرو زمانی/خسرو گلستانی

داریوش مجلسی/داریوش مظاهری/راضی رضوی/راضیه ابراهیم زاده/راما هاشمی علیا/رامین امن گستر /رامین نیکو/ربابه لقیمی/رحمان جوانمردی/رخشنده حسین پور/رضا امامیان /رضا بی شتاب/رضا چرندابی/رضا سجادیان/رضا سیاوشی/رضا ناصحی/رضا صالح/رضا کاویانی/رضا کریمی/رضا هیوا/رضوان مقدم/راضیه اکبرقلی/رها گوهری/روح الله سوری/

روحی شفیعی/روز معصومی/روزین شریفی/روشنک استرکی/روشنک حمیدی/رویا ایرانی/رویا تیموری/رویا ملکی زری اسپرم /زرین شقاقی/زهره اسدپور/زهره رحمانیان/زهره ماهر/زویا اسکندریان/زیبا شکیب/زیبا خطابخش/زینب پیغمبرزاده/زینب قار اویسکی/زینب قاسمی/زینت تربیتی

ژاله حریری/ژاله سحر خیز/ژیلا گلعنبر/ژیلا مهدی پناه

سارا آذرلی/سارا اسمی زاده/سارا زارع/ساسان امجدی/سام فاضل /ستاره هاشمی/سرور صاحبی/سعید جلالی فر/سمیرا پوراندخت/سمیه رشیدی/سوده سلطانراده/سوسن طهماسبی/سوسن فدایی/سوسن محمدخانی غیاثوند/سوسن میلانی/سوسن نویسی/سوفیا صدیق پور/سولماز ایکدر/سهراب مختاری/سهیلا ابطحی /سیامک حیدری/سیامک سهراب منش/سیاوش جلیلی/سیاوش چگنی/سیاوش کوهرنگ/سیروان جلال/سیروس رزاقی پور/سیما دینی/سیمین نصیری/سینا حشمتی/سید میثم گلستانی/ سیمین بهبهانی/ سیمین جام پولاد

شبنم همایون /شبنم اسداللهی/شعله زمینی/شکوفه امیری/شکوفه کاوانی/شکیلا دانشمند/شمس تولایی/شهاب الدین شیخی/شهرام بنی هاشمی/شهرام تهرانی /شهرزاد آل داود/شهره محبی/شهزاد کلاهی/شهلا آبغاری/شهلا انتصاری/شهلا بهار دوست/شهلا دباغی/شهلا شفیق/شهلا صادقی/شهلا فیضی/شهلا عبقری/شهناز بیات/شهناز مرتب/شهین نوائی/شيرين اردلان/شیرکو جهانی اصل/شیرین دخت دقیقیان/شیرین فامیلی/شیلا مصطفی زاده/شیوا امین پور/شیوا نوجو

صاعقه امانی/صباح نصری/صبرا رضایی/صبری نجفی/صحر صنیعی/صدیقه مقدم/صفا مرادی/طاهره خرمی/طوبا صابری /طلعت تقی نیا/طیبه اسدی

عارف نادری/عاطفه جعفری/عباس اکرمی/عباس رحیمیان/عباس فتاح/عباس مظاهری/عزیز کرم لو/عسگر آهنین/عسل اخوان/عفت ماهباز/علی ابراهیمی/علی افشار/علی اکبر خسروشاهی/علی پورنقوی/علی رنجبر/علی شاکری/علی عزیزی/علی فروزنده/علی مالک زاده/علی ماهباز/علی هاشمی/عطیه موسوی غزاله مهدوی

فاطمه ابراهیمی/فاطمه اسماعیلی/فاطمه رستگار/فاطمه مسافر/فاطمه رضایی/فاطمه سادات سید مفیدی/فتانه صادقی/فرح شریفی /فرح حاجی/فرح طاهری/فرحناز محمدی/فردوس تاجدینی/فرزانه عظیمی/فرشته فراهانی/فرشته گلچین/فرشته قاضی/فرشید یاسایی/فروغ رسولی/فروغ سمیع نیا/فریبا تحقیقی/فریبا عظیمی/فریبرز سروش/فریبرز مرزبان/فرید فراهان/فریده کرملویی

کاتی آذرفر/کاروان راد/کاظم علمداری/کامران عالمی نژاد/کاوه رضائی شیراز/کاوه کرمانشاهی/کاوەیس دانشیار/کتایون آذرلی/کتایون خسروشاهی/کتایون عظیمی فرد/کتی شیبانی/کورش صحتی /کریم دانشیار/کیان امانی /کیانوش سنجری /کیهان یوسفی/کیواندخت قهاری/کیومرث کیانی گلرخ جهانگیری/گلی آریا

لادن بازرگان/لیلا اصلانی/لقمان فاروقی

مارال ایرانپور/مانی ایرانی /م. مظاهری/م.فاضل/ماریا رشیدی/ماهور وجدی/مجید حکی/مجید سعادت پور/محبوبه حسین زاده/محبوبه محبی/محراب درو

محسن کاک آرش/محسن نژاد/محمد اعظمی /محمد برزنجه /محمد بهبودی/محمد حسین جعفری/محمد شیرزاد/محمد علی محسنی پور/محمد قندجی/محمد نجف زاده /محمد نصیری/محمد هادی امینیان/محمدتوفیق اسدی/محمدرضا اسکندری/محمدرضا روحانی/محمود پرک/محمود رفیع/مدیا بایزیدپور/مرتضی ضیا بری/مرجان گرکانی مرسده هاشمی/مرضیه بخشی زاده/مریم اهری/مریم بهادران /مریم برای علی/مریم بهرمن /مریم بیدگلی /مریم حکمت شعار/مریم رحمانی/مریم رهنما/مریم شانسی/مریم قاسمی/مریم صارمی/مریم کاویانی/مزدک نصیری/مژگان ثروتی/مسعود صدیق پور/مسعود فتحی/مسعود فروتن/مسعود مولوی/مصطفی مهماندار فرد/منصوره بهکیش/منصوره خسروشاهی/منوچهر رادین/منیره برادران/منیره حاجی /منیره کاظمی/منیژه ناظم/ملک افشار/ملیحه شریف زاده/مهتاب داراب/مهدی خانبابا تهرانی/مهدی ماهباز/مهدیه فراهانی/مهران براتی /مهران ماهویی/مهران مهدوی/ مهرانگیز مکی/مهرداد حسینی /مهرداد مشایخی /مهرداد عمادی/مهرنوش اعتمادی/مهناز غزالو /مهسا حسینی خواه/مهشید پگاهی/مهین رنجبر/میترا ابراهیمی/میترا بهراد/میترا زاهدی/میرعلیرضا میرمحمدی/مینا محمدزاده/مینا نیک/مینو فروغ/مینو خواجه الدین/مینو فروغ/میهن روستا

نائمه اصفهانیان/نادر حاجی محسن/نادره مجددپور/نازنین افشین جم/نازی عظیما/ناصح فریدی/ناصر پاکدامن/ناصر رحمانی نژاد/نامدار بقایی یزدی/ناهید بلند همت /ناهید پرسون /ناهید جعفری/ناهید حسینی/ناهید خیبری/ناهید کشاورز/ناهید مکری/ناهید میرحاج/ناهید نصرت/ناهید همت پور/نجمه راد/ندا فرخ/نریمان رحیمی/نرگس یلاقی/نسرین ابراهیمی/نسرین بصیری/نسرین مجددپور/نسرین حسین پور/نسرین یگانه/نسیم خاکسار/نسیم خسروی مقدم/نگار یوسفی/نگین راستی/نگین شیخ الاسلامی وطنی /نوشین بلوریان/نوشین خاکی/نوشین شاهرخی/نوشین فاطمی/نوشین ناظمی/نیره توحیدی/نیره جلالی(مادر بهکیش)/نیکی احمدی/نیکزاد زنگنه

هادی جواهری لنگرودی/هادی شمس حائری/هادی شیخی/هایده تابش/هایده درآگاهی/هایده قهرمانی/هایده صنعتی/هلن منشی زاده/همایون مهمنش/هنگامه بهادر/هنگامه هویدا/هیلدا نیک بخت

وجیهه مقدم/وهاب کرد قراچالو/وحید وحدت حق

یاسمین درویش پور/یاشار حاجبی/یاور خسروشاهی

از جان مادران در بند چه میخواهند ؟

از جان مادران در بند چه میخواهند ؟

هر وقت یاد اکرم زینالی و ژیلا مهدویان ، دو مادر رنج کشیده و دادخواه ، می افتم چهره ی زیبا و نورانی شان، ساعت ها در مقابل چشمانم ظاهر می شود.
چهره ای که با هزاران غم و غصه ، آنقدرمهربان ،جذاب و دوست داشتنی است که نگاهت از آنان سیر نمی شود . و امروز 40 روز است که خانواده ،
فامیل و دوستان از دیدن چهره ی این دو نازنین و گرمای وجودشان ، محروم شده اند و آنان در انفرادی تنهای تنها به جرم پیگیری وضعیت فرزندان در بند،
اسیر قانون شکنان اند
اکرم نقابی
چه از جان این دو عزیز وطن می خواهند ؟
شاید مقاومت در برابراعتراف به کارهای نکرده جرم مادران را سنگین تر کرده والا آنان که گناهی مرتکب نشده اند .
شاید درخواست آزادی زندانیان عقیدتی بر آقایان گران تمام شده والا این درخواست که جرم نیست .
شاید باید مادران می گفتند : فرزندان ما را بازداشت کنید ، شکنجه کنید آنها را تنبیه کنید تا دیگر از حق و حقوق خود حرف نزنند.
شاید همدردی با مادران عزادار غیرقانونی بوده و مادران بلد نبودند کتاب قانون را بخوانند .
شاید اعدام، یک قتل سازمان یافته نیست و نباید با اعدام مخالفت کرد .ودرخواست اعدام فوری قاتلان فرزندان بی گناه را مادران باید در دستور کار خود قرار می دادند .
شاید آمران و عاملان کشتارهای فرزندان بیگناه نباید محاکمه شوند و باید مادران می گفتند به کشتار ادامه دهید !
شاید این دو مادر حق نداشتند همراه دختران شان قانونی ازکشور خارج شوند و باید قاچاقی و غیرقانونی می رفتند و به گرو هایی که آقایان دوست دارند ،
ملحق می شدند تا خبر های کذب منتشر شده ،درست از آب در بیاید .
ژیلا (ترمسی)
ما که نمی دانیم . خانواده هایشان هم نمی دانند ولی خانواده هایشان این را خوب می دانند که این مادران عملی خلاف قانون مرتکب نشده اند و به زودی آزاد خواهند شد . طبیعی است آزادی این عزیزان و گل سر سبد مادران ، آرزوی همه ی ماست ولی ما نگرانیم و به شدت هم نگرانیم چرا که ، به خانواده ها می گویند کاری نکنید ، وکیل نگیرید ، آزاد خواهند شد . ولی کی ؟
تا کی باید این دو مادر فداکار، مثل بسیاری از زندانیان ، در بند بی قانونی باشند ؟
بسیاری از مادران ایران و فعالان مدنی ایران و جهان ، خواستار آزادی فوری اکرم نقابی و ژیلا مهدویان شده اند ولی ای کاش خانواده ی این عزیزان هم فقط با انتظار و باور وعده های داده شده ، این روزهای سخت را سپری نکنند و مانند خود اکرم و ژیلا از حق و حقوق شان دفاع کنند .
این روز ها متاسفانه تعداد زندانیان بسیار زیاد است و گاه ممکن است زندانی فراموش شود .
اکرم و ژیلا به گردن همه ی خانواده های عزادار و خانواده های زندانیان حق دارند از حقوق آنان دفاع کنیم و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آنان شویم . "
یک مادر عزادار - معصومه - م
ارسال شده توسط madarane azadar

اکسیون اعتراضی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

اکسیون اعتراضی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند در ادامه اعتراضات جهانی به دستگیری مادران عزادار ژیلا ترمسی و اکرم نقابی و در بند نگه داشتن بیش از ۴۰ روز این عزیزان !
ما صدای مادران عزادار و خاموش در بندیم .......
شنبه ۲۰ نوامبر در دورتموند : از ساعت ۱۵ تا ۱۶ بعد از ظهر در خیابان کاتارینن


"از جان مادران در بند چه میخواهند ؟

هر وقت یاد اکرم زینالی و ژیلا مهدویان ، دو مادر رنج کشیده و دادخواه ، می افتم چهره ی زیبا و نورانی شان، ساعت ها در مقابل چشمانم ظاهر می شود.
چهره ای که با هزاران غم و غصه ، آنقدرمهربان ،جذاب و دوست داشتنی است که نگاهت از آنان سیر نمی شود . و امروز 40 روز است که خانواده ،
فامیل و دوستان از دیدن چهره ی این دو نازنین و گرمای وجودشان ، محروم شده اند و آنان در انفرادی تنهای تنها به جرم پیگیری وضعیت فرزندان در بند،
اسیر قانون شکنان اند
اکرم نقابی
چه از جان این دو عزیز وطن می خواهند ؟
شاید مقاومت در برابراعتراف به کارهای نکرده جرم مادران را سنگین تر کرده والا آنان که گناهی مرتکب نشده اند .
شاید درخواست آزادی زندانیان عقیدتی بر آقایان گران تمام شده والا این درخواست که جرم نیست .
شاید باید مادران می گفتند : فرزندان ما را بازداشت کنید ، شکنجه کنید آنها را تنبیه کنید تا دیگر از حق و حقوق خود حرف نزنند.
شاید همدردی با مادران عزادار غیرقانونی بوده و مادران بلد نبودند کتاب قانون را بخوانند .
شاید اعدام، یک قتل سازمان یافته نیست و نباید با اعدام مخالفت کرد .ودرخواست اعدام فوری قاتلان فرزندان بی گناه را مادران باید در دستور کار خود قرار می دادند .
شاید آمران و عاملان کشتارهای فرزندان بیگناه نباید محاکمه شوند و باید مادران می گفتند به کشتار ادامه دهید !
شاید این دو مادر حق نداشتند همراه دختران شان قانونی ازکشور خارج شوند و باید قاچاقی و غیرقانونی می رفتند و به گرو هایی که آقایان دوست دارند ،
ملحق می شدند تا خبر های کذب منتشر شده ،درست از آب در بیاید .
ژیلا (ترمسی)
ما که نمی دانیم . خانواده هایشان هم نمی دانند ولی خانواده هایشان این را خوب می دانند که این مادران عملی خلاف قانون مرتکب نشده اند و به زودی آزاد خواهند شد . طبیعی است آزادی این عزیزان و گل سر سبد مادران ، آرزوی همه ی ماست ولی ما نگرانیم و به شدت هم نگرانیم چرا که ، به خانواده ها می گویند کاری نکنید ، وکیل نگیرید ، آزاد خواهند شد . ولی کی ؟
تا کی باید این دو مادر فداکار، مثل بسیاری از زندانیان ، در بند بی قانونی باشند ؟
بسیاری از مادران ایران و فعالان مدنی ایران و جهان ، خواستار آزادی فوری اکرم نقابی و ژیلا مهدویان شده اند ولی ای کاش خانواده ی این عزیزان هم فقط با انتظار و باور وعده های داده شده ، این روزهای سخت را سپری نکنند و مانند خود اکرم و ژیلا از حق و حقوق شان دفاع کنند .
این روز ها متاسفانه تعداد زندانیان بسیار زیاد است و گاه ممکن است زندانی فراموش شود .
اکرم و ژیلا به گردن همه ی خانواده های عزادار و خانواده های زندانیان حق دارند از حقوق آنان دفاع کنیم و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط آنان شویم . "
یک مادر عزادار - معصومه - م
ارسال شده توسط madarane azadar

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

گزارش برنامه "زنان و مقاومت در دوران معاصر"

گزارش برنامه "زنان و مقاومت در دوران معاصر"


اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۲۵ آبان ۱٣٨۹ - ۱۶ نوامبر ۲۰۱۰


گزارش برنامه " زنان و مقاومت در دوران معاصر" از نمایشگاه کتاب وعکس در شهر سی ینا - ایتالیا

اخبار روز - گزارش دریافتی: در نمایشگاه کتاب و عکس تحت عنوان " خواندن پرواز است " ، که از ۵ تا ۲۸ نوامبر ۲۰۱۰ در شهر سی ینا - ایتالیا دائر می باشد، ۳ روز از این برنامه به زنان مقاوم و کنشگران زن اختصاص یافته است، که روز جمعه ۱۲ نوامبر به زنان و فعالان جنبش زنان ایران در زمینه های مختلف اختصاص داشت.
این نمایشگاه همه ساله از طرف سازمان حقوق برابری و سازمان بنیاد " تاریخ مقاومت سی ینا " بر گزار میگردد.
برنامه با سخنرانی لورا ماتیی از طرف سازمان بنیاد "تاریخ مقاومت سی ینا " افتتاح گردید.
صبری نجفی از فعالان حقوق مدنی زنان و "کمپین یک میلیون امضاء" از ایتالیا، سخنرانی خود را با توضیحاتی راجع به دستگیری مادران عزادار و نسرین ستوده آغاز کرد و با درخواست آزادی آنان، خواستار حمایت همه جانبه فعالان جنبش زنان از زندانیان سیاسی - عقیدتی در بند گردید.
پروین اردلان، نویسنده و روزنامه نگار، از بنیانگزاران "کمپین یک میلیون امضاء" برنده‍ی جایزه‍ی اولاف پالمه ۲۰۰۸ و برنده جایزه هلمن - همت ۲۰۱۰ از سوئد، فعالیت زنان و مقاومت آنان در عصر حاضر در ایران را بطور مفصل و جامع مورد بررسی قرار داده و تصویر تازه ای از کنشگران زن و تاثیر مقاومت آنان را در دوران معاصر برای حاضران ارائه داد.
فاطمه رضایی از فعالان حقوق بشر و حامیان مادران پارک لاله از آلمان، در مورد چگونگی به وجود آمدن مادران پارک لاله و همچنین در مورد مادران خاوران و به وجود آمدن گروه های حامیان مادران پارک لاله در سراسر دنیا و فعالیت های آنان درجهت رساندن صدای داد خواهی و حق طلبانه مادران (عزادار) پارک لاله به مجامع بین المللی و حقوقی در سراسر جهان و جمع کردن امضاء بر علیه اعدام و فرستادن یک هییت برای بررسی شرایط زندانیان سیاسی از طرف سازمان ملل متحد توضیحاتی داده و در خاتمه از طرف همه حامیان مادران پارک لاله خواستارحمایت و آزادی مادران عزادار در بند، اکرم نقابی و ژیلا مهدویان و نسرین ستوده، وکیل مدافع بسیاری از فعالان حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان گشته و یاداوری کرد، که مادران دوره مقاومت را پشت سر گذشته اند و در جهت احقاق حقوق حق طلبانه خود، وارد دوره فشار گشته اند و قدمی از خواسته های خود عقب نشینی نخواهند کرد.
آنا کارلی پرزیدنت بنیاد "درک روکو برنابی" سخنرانی خود را در رابطه با جنبش زنان در دنیا و بهترین عملکردهای کاربردی شروع کرد و درادامه در تایید شکل مقاومت زنان ایرانی و مادران و مبارزات حامیان درسراسر دنیا، بر نقش افشاگری و جهانی کردن مبارزات زنان تاکید مبرم کرد.
در ادامه برنامه لیلا کرمی از دانشگاه رم، در مورد اندیشه فمینیسم اسلامی در ایران صحبت کرد و ماندانا دیهیم از ایتالیا، نویسنده کتاب "ایرانی که من می شناختم" قسمتی از کتاب خود را برای حضار خواند.
این برنامه پر بار, با صحبت های سیمونتا پلاگرینی معاون سازمان حقوق برابری در جهت هر چه جهانی تر شدن همکاری در جنبش زنان خاتمه یافت.

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

"یک چهره برای حقوق بشر در ایران" کمپین سراسری حامیان مادران پارک لاله با حمایت و همراهی سازمان عفو بین الملل






گزارش گرد همایی حامیان مادران پارک لاله (عزادار ایران ) - مادران فلورانس و دورتموند -
در شهر فلورانس شنبه 13 نوامبر ۲۰۱۰
کمپین سراسری حامیان مادران پارک لاله با حمایت و همراهی سازمان عفو بین الملل
"یک چهره برای حقوق بشر در ایران" A Face for Human Rights in Iran

در اعتراض به نقض هر روزه موارد حقوق بشری در ایران، در همراهی با دیگر حامیان مادران پارک لاله در سایر شهر های جهان، ما مادران فلورانس و دورتموند با حمایت و همراهی سازمان عفو بین الملل در شهر فلورانس
اکسیون موفقیت آمیزی در جهت افشاگری فشار های همه جانبه به مدافعان حقوق بشر و حمایت از تمام زندانیان سیاسی - عقیدتی و مادران عزادار و رنج کشیده در بند ، خانم اکرم نقابی و ژیلا مهدویان ، و خانم نسرین ستوده
وکیل مدافع تعداد زیادی از فعالان حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان و نو جوانان که خود در بند و در اعتصاب غذا به سر می برد ، بر گزار کردیم ، که با حمایت فوق العاده ای از طرف مردم مواجه گردید .

صدای اعتراضات حامیان مادران پارک لاله در این شهر، فضای تازه ای از همبستگی میان فعالان حقوق بشر ایتالیا ای و ایرانی بوجود آورد ، که در ادامه گسترده فعالیت های ما با یکدیگر نقش بارزی را ایفا خواهد کرد .

این حرکت اعتراضی سراسری در بسیاری دیگر شهرها، ازجمله: لوسآنجلس ، فرانکفورت ، کلن، هامبورگ، اسلو، فلورانس و سی ینا، بر گزار گردید .
این اکسیون سراسری در ۱۱ شهردر سراسر دنیا بر گزار گردید، که از این ۱۱ شهر، در ۷ شهر بر گزاری اکسیون از طرف حامیان مادران پارک لاله بود .

بر قرار باد صلح و آزادی
حامیان مادران پارک لاله - مادران ایتالیا - مادران صلح دورتموند

برای شنیدن گزارش صوتی به پیوند زیر مراجعه فرمایید .
http://www.radioneda.de/2010/11/15/flor101113.mp3

برای دیدن گزارش تصویری به پیوند زیر مراجعه فرمایید .
http://www.facebook.com/?ref=home#!/album.php?aid=36030&id=100000680559971&fbid=166261856739832

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

1600 نفر خواستار آزادی نسرین ستوده شده و از وضعیت او ابراز نگرانی کردند

1600 نفر خواستار آزادی نسرین ستوده شده و از وضعیت او ابراز نگرانی کردند

1600 نفر خواستار آزادی نسرین ستوده شده و از وضعیت او ابراز نگرانی کردند

25 مهر 1389 - - نسخه قابل چاپ

تغییر برای برابری : نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشر و فعال جنبش زنان از روز 13شهریور در بازداشت به سر می برد و از سوم مهر در اعتصاب غذا است و امکان هیچ گونه تماس و ارتباطی را با خانواده و وکلای خود نداشته است. در اعتراض به بازداشت این وکیل مدافع حقوق بشر و فعال حقوق زنان تاکنون بیانیه های گوناگونی از سوی موکلان ایشان و فعالن جنبش زنان ایران منتشرشده است . اخبرا نیر دو بیانیه منتشر شده که طی این دو بیانیه حدود 1600نفر خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط او شدند. متن و خبر مربوط به این دو بیانیه در زیر آمده است.

خبر به زبان انگلیسی را در لینک زیر ببینید http://www.irangenderequality.com/

بیانیه اعتراضی بیش از 900 تن از کنشگران جنبش زنان و فعالان مدنی؛

از به خطر افتادن سلامتی نسرین ستوده بیمناکیم

بیش از 900 نفر از کنشگران جنبش زنان، فعالان حقوق بشر و موکلان نسرین ستوده در بیانیه ای نگرانی خود را نسبت به ادامه بازداشت نسرین ستوده در شرایطی که در اعتصاب غدا به سر می برد ابراز داشته، مقامات قضایی را مسئول حفظ سلامت وی دانسته و خواستار آزادی بدون قید و شرط وی شده اند.

نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان، از 13 شهریور 1389 در سلول انفرادی بند 209 زندان اوین بسر می برد و نگرانی ها از وضعیت سلامت وی به شدت افزایش یافته است. این وکیل دادگستری، از 3 مهرماه در اعتصاب غذاست، و تقریبا یک ماه است که هیچ تماسی با خانواده نداشته است و همین مسئله باعث شده که در مورد سلامت وی نگرانی های بسیاری را دامن بزند. در ادامه متن بیانیه به همراه اسامی امضاء کنندگان آمده است.

از به خطر افتادن سلامتی نسرین ستوده بیمناکیم

هر روز، روزنه های بیشتری بر مدافعان حقوق بشر بسته می شود. کانون مدافعان حقوق بشر بسته می شود. پروانه وکالت برخی از وکلای جسور و پیگیر مدافع حقوق بشر لغو می شود. وکلایی که جرمی جز دفاع از موکلان خود و قدرت بخشیدن به آنان در مقابل قدرقدرتی سیستم قضایی ندارند، به زندان می افتند؛ و دیگر مدافعان حقوق بشر به احکام سنگین زندان محکوم می شوند. در این میان، نسرین ستوده وکیل شجاع و پی گیر حقوق بشر و حقوق زنان از تاریخ 13 شهریور در زندان به سر می برد. وی از سوم مهرماه، لب بر غذا بسته است و در این مدت به جز تلفنی کوتاه که در آن خبر اعتصاب غذایش را داده است، هیچ خبری از او نیست. این بی خبری مطلق از وضعیت نسرین ستوده، همسر، کودکانش و ما فعالان حقوق زنان و حقوق شهروندی را بسیار نگران ساخته است. ما از به خطر افتادن سلامتی نسرین ستوده بیمناکیم و از مراجع قضایی خواهان پاسخگویی هستیم. مبادا که همچون نرگس محمدی، بی مبالاتی برخی نامسئولان سلامتی نسرین ستوده را نیز به مخاطره اندازد. نسرین ستوده، جز دفاع از شرف انسانی جرمی مرتکب نشده است. جرم او دفاع از کودکانی است که تلخی زندگی آنان را به زندان فرستاده است. جرم او دفاع از زنان و مردانی است که جز عادلانه کردن قوانینی که زندگی را بر انسان ها دشوار کرده است، جرمی ندارند. جرم نسرین ستوده دفاع از موکلانی است که به دلیل عقایدشان در زندانند. نسرین ستوده خود به چارچوب های مبارزه قانونی سخت پایبند است و دفاع از موکلانش را در چارچوب های قانونی به پیش برده است. جرم نسرین ستوده تلاش در جهت گسترش عدالت در نظام قضایی است. تلاش های نسرین ستوده شایسته تقدیر است نه مجازات. ما جمعی از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر و نیز موکلان و دوستداران نسرین ستوده سخت نگران جان او هستیم و مقامات قضایی را مسئول حفظ سلامت وی می دانیم. درخواست ما آزادی بدون قید و شرط و فوری نسرین ستوده از زندان است.

اسامی امضاء کنندگان:

احترام شادفر، احترام صانعی، احسان سپید، احسان عبداله زاده، احسان نجفی یزدی، احمد خادمی، احمد زینالی، احمد محمدی، اختر قاسمی، ارزو حسینی، اسد علیمحمدی، اسد گلچینی، اسماعیل ختائی، اسماعیل رضایی، اشکان رضوی، اشكان ذهابيان، اصغر ساکت، اعظم احمدی، اعظم اسدی، اعظم رحیلی، افروز مغزی، افسانه بیرانوند، افسانه ثبوت، افسانه فخار، افسانه ماهور، افسانه ملکی، اقبال اقبالی، اقدس چرونده، اکبر آقایی، اکبر عطری، اکرم ابویی، اکرم اصیل، اکرم خیرخواه، اکرم سلامتی، اکرم شیرخانی، اکرم مانی، اکرم محمدی، البرز جواهری لنگرودی، الکسی ویگنان، الناز امجدی، الناز محمدی، الناز وتوقی، الهام اذری، الهام قیطانچی، الهام کوثری، الهه صارمی، الینا آذری، امید فاطمی، امید هوشیار، امیر ارامش، امیر بهبهانی، امیر بیگلری، امیر جواهری لنگرودی، امیر حسین گنج بخش، امیر رازی، امیر رشیدی، امیر رضا امیر بختیار، امیر رضانژاد، امیر صابری، امیر فاضلی، امیر گرگانی، امیر گمنام، امیر ممتاز، امیرحامد صلحی نيا، امین احمدیان، امین نصر، اميد كوهى، انور میرستاری، ایران آزادی، ايمان بابايي، ایمان پاشا، ایمان پاک نهاد، ايمان کاظمی مهر، آذر پناهی، آذر عفيف، آذر منصوری، آراز. م. فنی، آرزو آزادی، آرش اعلم، آرش بهمنی، آرش عاشوری‌نیا، آرش قربانی، آرش نصیری اقبالی، آرش هژبری، آریو سورستانی، آریو مالکی، آزاد مرادیان، آزاد یاسمین، آزاده امیری، آزاده خسروشاهی، آزاده دواچی، آزاده رحمتی، آزاده فرامرزيها، آزاده کیان، آزیتا پیران نادری، آزیتا رحیم پور، آزیتا شعاعی، آزین ایزدی فر، آس فتوحی، آسیه امینی، آمنه زمانی، آمنه کریمیان، آناهیتا رازقی، آیدا ابروفراخ، آیدا اقصائی، آیدا سعادت، آیدا قجر، آیسان زرفام، بابک رامین، باران عدالت، بامشاد تابناک، بامشاد ثمین، بانو صابری، بردیا سلامت، برنارد ویگنان، بلال مرادویسی، بنفشه بهبودی، بنفشه جمالی، بنفشه حجازی، بهار مجدزاده، بهارا بهروان، بهارک اعتمادی، بهارک صادقی، بهاره امین، بهاره بهبودی، بهاره شرقی، بهداد بردبار، بهرام امامی، بهرام بوستانی، بهرام بیگدلی، بهرام چوبینه، بهرام رحیمی، بهرام شفیعی، بهرام گودرزی، بهروز اسدیان، بهروز تنهایی، بهروز جاودان، بهروز علوی، بهروز نیما، بهزاد لقمانی، بهمن اسکویی، بهمن امینی، بهمن عیار، بهمن مباشری، بهناز صالحی، بهنام امجدی، بهنام بهشتی، بهنام داوری، بهنام فرهت، بیزن افتخاری، بیژن باوند، بیژن پیرزاده، بیژن فرد، بیژن معجری، بیژن نصیری، بيژن حيدريان، پانته آ بهرامی، پدرام جاویدان، پرتو نوری علا، پردیس درخشنده، پرستو اله ياري، پرستو دوکوهکی، پرستو فروهر، پروانه سجادی، پروانه موکاریان، پرویز داورپناه، پرویز شام بیاتی، پرویز مختاری، پروین اردلان، پروین بختیارنژاد، پروین پرتوی، پروین دارابی، پروین ذبیحی، پروین ملک، پری مولودی، پری ناز صبحی، پریناز فکوری، پریسا آزاده، پریسا ناصری، پریسا تربتی، پریسا تنکابنی، پریسا روشن فکر، پگاه رازی، پگاه رضایی، پوران رضایتی، پوریا زادمهر، پولاد جواهری لنگرودی، پیام مرادی، پیمان جعفری، پیمان حسینی، پیمان ملاذ، تارا عظيما، ترانه ایرانی، ترانه صدیق، ترانه میرعماد، تندیس پازوکی، توران ارجمند، توران رحمتی، تورنج پاشائی، تهمینه امیری، تینا مرادی، ثریا پناهنده، جادى میرمیرانى، جلال بزرگ نیا، جلوه جواهری، جمشید آیین دار، جواد جمشیدی، جواد منتظری، جهان دخت عظیمی، جهان نور مهربخش، جهانگیر لقائی، جیران مقدم، حامد راد، حامد کیائی، حامد لاسکی، حبیبه رسولی، حسن به گر، حسن جعفری، حسن درويش پور، حسن صدری، حسن فاضل، حسن نايب هاشم، حسین افصحی، حسین اقتداری، حسین امجدی، حسین ثابت، حسین خرمی، حسین رازی، حسین علوی، حسین میرمبینی، حسين آيتي، حمید بی ازار، حمید حمیدی، حمید رضا مسیبیان، حمید رفیع، حمید سرداری، حمید صدر، حمید ندایی، حمیدرضا حسینی، حمیدرضا خادم، حمیدرضا صابری، حمیده نظامی، حميد روشن، حنا دارابی، خدیجه مقدم، خرسند ستوده، خرم عصیان، خسرو برهمندی، خسرو بندری، خسرو تجربه کار، خسرو رحیمی، خسرو سیف، خسرو موریم، داریوش آریایی، داریوش آشوری، دانیال بهروز، دانیال زینالی، داوود دارابی، درنا بندری، دلارام علی، دنیا برزگر، دیبا نجاتی، راحله امینی، راحله میرزایی، راستین پوریا، راضیه به گو، راضیه سبحانی، رامین امن گستر، رحیم پاوه، رخساره شمشیری، رخساره قائم مقامي، رزا فرج الهی، رزاحسامی، رژین بهاوری، رسول زینایی، رسول علی دوست، رسول موحدی، رضا احمدی، رضا ترابی، رضا پویا، رضا جاهد، رضا جمالی، رضا جوادی، رضا حسینی نسب، رضا دانش، رضا سیاووشی، رضا شاهد، رضا عطار، رضا کرمی، رضا کریمی، رضا ماسولی، رضا محبت، رضا منوچهری، رضا هیوا، رضوان مقدم، رقیه گوهر زاد، روجا بندری، روح الله نجفی، روشنک آسترکی، رومینا خجسته، رویا پاکزاد، رویا سرمست، رویا صحرائی، رویا کاشفی، رويا طلوعي، رها عسکری زاده، ریحانه جدیدفرد، ریحانه جندقی، زارا امجديان، زاگرس اندریاری، زری بیاتی، زری ماسولی، زویا اسکندریان، زویا امین، زویا نیک، زهرا پورعزیزی، زهرا توفیق، زهرا سیادتی، زهرا نجاتی، زهره اسدپور، زهره شاکری، زهره صابری، زهره ماسولی، زینب پیغمبرزاده، زینب شمشیری، ژاله حریری، ژاله سروستانی، ژیلا بنی یعقوب، ژیلا پورحاجیان، ژیلا میرزایی، ژینا سیلورمان، ساحل آسایش، سارا اسمی زاده، سارا ایمانیان، سارا برزگر، سارا داودیان، سارا زارع، سارا زمانی، سارا سماواتی، سارا علوی، سارا نورایی، سارا نوری، ساره فرازی، ساسان پیروزی، ساسان عزتی، ساقی قهرمان، سامره پاریاب، ساناز حاجی، ساناز شبانی، ساناز محسن پور، سپهر عاطفی، سپیده سالاروند، سپیده کلانتریان، سپیده نصیری، سپیده یوسف زاده، ستاره پورسعدی، ستاره هاشمی، ستوده حکیم، سحر امجدی، سحر دولت، سحر رضا زاده، سحر غلامی، سحر فرجی، سحر مفخم، سجاد عظیمی، سراج میردامادی، سرود آوایی، سرور متین، سروش رحمانی، سروناز صدری، سعدی علیزاده، سعید پیوندی، سعید سجو، سعید شروینی، سعید شریفیان، سعید فتاحی، سعید مدنی، سعید ملکی، سعید هاشداری، سعید هیوا، سعیده اسلامی، سکینه رازدار، سمانه بوستانی، سمانه خرم، سمانه شریفی، سمانه عابدینی، سمانه نجاتی، سمیرا جودکی، سمیرا قهرمانلو، سمیه اردشیری، سمیه رشیدی، سمیه فراهانی، سودابه فرخ نیا، سوده راد، سوسن رستگار، سوسن شعبانی، سوسن طهماسبی، سوفیا صدیق پور، سولمازایکدر، سهراب بهداد، سهراب مهدوی، سهند حسینی، سهیل آصفی، سهیلا افتخاری، سهیلا حقیقت، سهیلا ستاری، سهیلا سمند، سیامک کمان ابرو، سیاوش نجفی، سیبل ملکی، سید حسن، سید سعید موسوی، سیدجعفر احمدی، سیروس اردلان، سیلوا هارطونیان، سیما حسین زاده، سیما رضایی، سیمین صبری، شادی پورمحمدی، شادی جنتی، شادی رامین، شادی صداقت، شادی صدر، شاهد رسولی، شاهین انزلی، شاهین همتی، شبنم حاجی، شریفه بوستانی، شعله الهی، شعله ایرانی، شعله آتش، شعله شاهرخی، شعله شفیعی، شقایق کمالی، شمزین اخوان، شمس تولایی، شهاب الدین شیخی، شهاب سردار، شهاب مباشری، شهاب موسوی، شهر آزاد، شهرزاد آل داود، شهرزاد ماسولی، شهره ماسولی، شهره موحدی، شهریار پویان راد، شهلا انتصاری، شهلا بهار دوست، شهین کمیاب، شهین مقدم، شیرین پاریاب، شیرین دخت نورمنش، شیرین عزتی، شیرین عزیزی، شیرین فامیلی، شیوا اولیا، شیوا بدیهی نژاد، شیوا نوجو، شيما فرزادمنش، صادق جوکار، صادق دولتی، صادق فرمانبر، صادق کار، صادق نقاش‌زاده، صبا جودکی، صبا واصفی، صبرا رضایی، صبری نجفی، صحر صنیعی، صدر صالحی، صدیقه فخرآبادی، طرقه آقایی، طلعت تقی نیا، طه زینالی، طیبه سلیمی، طیبه مینویی، عاطفه شریفی، عاطفه گلبرگ، عالیه فرهت، عالیه ماهباز، عاليه مطلب زاده، عباس زمانی، عباس زینالی، عباس صولتی، عباس مظاهری، عزیز کرملو، عزیز منجمی، عسگر آهنین، عسل اخوان، عسل هاشمی، عشاء مومنی، عفت ماهباز، عفت محبتی، علی اشرافی، علی افشاری، علی اکبر خسروشاهی، علی اکبر موسوی خویینی، علی اكبر مهدی، علی ایلبگی، علی آزاده، علی بکائی، علی پرویز، علی پورنقوی، علی حجت، علی حسینی، علی رستمی، علی شبسستان، علی صادقی، علی طایفی، علی عبدی، علی فتوتی، علی فروزنده، علی کاویانی، علی گوشه، علی ماهباز، علی مقدم، علی ملک زاده، علی ملک، علی ملک زاده، علی میرفتروس، علی ندیمی، علی واعظی پور، علی همتی، علی هنری، علیرضا ذوقی، علیرضا سوگوار، على مهتدى، علي نيكوئي، عليرضا آساراب، عنایت کتولی، غزال شولی زاده، غزل صحرایی، غلامحسین اصغری، غلامحسین رئیسی، فاطمه حقیقت جو، فاطمه خانی، فاطمه رحمانی، فاطمه رضایی، فاطمه سروش، فاطمه سهرابی، فاطمه فرهنگ خواه، فاطمه گوارایی، فاطمه میزانی، فائزه سلیمانی، فتانه عباسی، فتانه کیان‌ ارثی، فخری شادفر، فخری نامی، فرح ربیعی، فرح شیلان، فرح طاهری، فرحناز بختیاری، فرحناز جلالی، فرحناز محمدی، فرخ پایمردی، فرخنده جبارزادگان، فرزانه امجدی، فرزانه پارسايي، فرزانه خیری، فرزانه عظیمی، فرزانه قربانی، فرزانه نظری، فرزین کمالی، فرشاد آریا، فرشته قاضی، فرشه فراهانی، فرشید بامشاد، فرناز حقیقت، فرناز سیفی، فرناز کامران، فرناز کمالی، فروزان راسخ، فروغ بیگلری، فروغ تقی زاده، فروغ تمیمی، فروغ سمیع نیا، فرهاد خسروخاور، فرهاد سلحشور، فرهاد قمر، فرهاد میثمی، فرهاد نعمانی، فریبا تحقیقی، فریبا داودی مهاجر، فریبا عظیمی، فریبا هنری، فرید رستگار، فرید فرخی، فرید مرجایی، فریدون خاوند، فریده صبحی، فریده غائب، فریندخت مشکات، فريده پورعبدالله، فیروز آذر، فیروزه آقایی، فیروزه بهاور، فیروزه مهاجر، قاضی ربیحاوی، کاظم بهبودی، کاظم علمداری، کامران چنگیزیان، کامران سروری، کامران شاهد، کاملیا ارجمند، کامیار بهرنگ، کامیار رحمتی، کامیار صدری، کاوه بهادری، کاوه حکمت، کاوه رضائی شیراز، کاوه صلاحی، کاوه قریشی، کاوه کرمانشاهی، کاوه مظفری، کبری قاسمی، کتایون عظیم فرد، کتایون قیوم، کریم پورحمزاوی، کریم صبوری، کمال ارس، کمال افهاهی، کمال کوشان، کورش زعیم، کوروش خوش بیان، کوروش صحتی، کوروش فرزین، کوکب بهداروند، کیارش کیان تاج، کیان مهاجری، کیانا کریمی، کیانوش سنجری، کیوان خوش بیان، کیوان رحمتی، کیوان رخساره، کیومرث جوادی، کیومرث عابد، گرجی مرزبان، گلاله بهرامی، گلناز به گو، گلناز غبرایی لنگرودی، گلومه وگنان، گلی ایرانی، گوارا شهسواری، گوهر بیات، گیل آوایی، گيلان نصيری، لادن بازرگان، لادن رستم زاده، لادن فردوسیان، لاله سلیمی، لوا زند، لیثی حبیبی - م. تلنگر، لیدا پرچمی، لیدا حسینی نژاد، لیلا اسدی، لیلا پرویز، لیلا خاتم، لیلا خسروی، لیلا شوکری، لیلا صحت، لیلا فرجامی، لیلا فرجی، لیلا موری، لیلی بهبهانی، لیما سلیمی، ليلا اسفاري، ماری لادیه فولادی، ماریا جواهری، مازیار مهرپور، ماکسیم وگنان، مانا امیری، ماندانا کایدی، ماهور وجدی، مجتبی چمرانی، مجید امیدوار، مجید تولایی، محبوبه حسین زاده، محبوبه محبی، محبوبه مرزبان، محبوبه منصوری، محترم پورحسینی، محترم نجفی، محسن برزگر، محسن بیات، محسن پورحسینی، محسن رضوانی، محسن فرهت، محسن قائم مقام، محسن نژاد، محمد احمدی، محمد اویسی، محمد باقری، محمد برزنجه، محمد حسیبی، محمد خانلرزاده، محمد رضا رقابی، محمد رضا نم نبات، محمد شوراب، محمد شیرزاد، محمد صابر، محمد علی اصلانی، محمد علی مهرآسا، محمد غزنويان، محمد لسکی، محمد نجفی، محمدرضاراعي، محمود خاکبان، محمود مرادخانی، مراد خورشیدی، مرتضی ملک محمدی، مرتضي صارمي، مرجان افتخاری، مرجان قهرمانی، مرضیه افشار، مرضیه بخشی زاده، مرضیه زادبر، مرضیه شکیبا، مریم اشرافی، مریم امجدی، مریم باقری، مریم بوستانی، مریم بهرمن، مریم حاج محسن، مریم حسین خواه، مریم حقی، مریم راستی، مریم رحمانی، مریم زندی، مریم شاهمرادی، مریم شرفی، مریم صفا، مریم قاسمی، مریم کاویانی، مریم محسنی، مریم محمدی، مریم منجزی، مریم منزوی، مریم میرزا، مریم یاسمین شیرازی، مژگان تقی نیا، مژگان ثروتی، مژگان جعفریان، مژگان رحمتی، مژگان قاسمیان، مژگان مسئولی، مستانه ترکمنی، مسعود بیگی، مسعود زمانی، مسعود شاکری، مسعود شب افروز، مسعود فتحی، مسعود میلانی، مصطفا قهرمانی، مصطفی دقیقی اصلی، مصطفي نيلي، مظفر ادب، معصومه جدی، معصومه حیدری فرامرزی، معصومه رخشان، معصومه زمانی، معصومه شیخی، معصومه ضياء، معصومه لقمانی، ملایکه علم هولو، منصور ابراهیمی، منصور خازی، منصور دماوندی، منصور نجاتی، منصوره رضایی، منصوره شجاعی، منصوره کریمی، منوچهر فاضل، منوچهر ملکی، منوچهر موحد، منیره بخشی زاده، مو. نجف زاده، مونا پرویزی، مونا پیری، مونا مهرنیا، مهتاب لاله، مهدی ترابی، مهدی ماهباز، مهديه فراهاني، مهراد صابری، مهران براتی، مهران زرچی، مهرپویا رحیمی، مهرداد ترابی، مهرداد رضوانی، مهرداد طالبی، مهرداد مشایخی، مهرگان کاظمی، مهرناز شکوری، مهرناز کاظمی، مهرناز مهین، مهرنوش اعتمادي، مهرنوش سلامت، مهری امین، مهسا امرآبادی، مهسا سالک، مهسا شکرلو، مهشید راستی، مهناز پرویز، مهناز حیدری فرامرزی، مهندس حسن شریعتمداری، مهيار همتي، میترا شجاعی، میترازاهدی، میثم طالبی، میدیا بایزیدپور، مینا پورآقایی، مینا تابناک، مینا مزیدی، مینو حیدری کایدان (کیامان)، مینو مرتاضی لنگرودی، مينا كشاورز، ن. نوری زاده، نادر احمدزاده، نادر حاج محسن، نادر خسروی، نادر رستگار، نازنین خسروی، نازنین سهرابی، نازنین عاطفی، نازنین لطفی، نازنین محکمی، نازنین هاشمی، نازی عظیما، ناصر پاکدامن، ناهید توسلی، ناهید جعفری، ناهید خیرابی، ناهید کشاورز، ناهید موسوی، ناهید میرحاج، ناهید نویدی، ناهید واحدیان، نجمه زارع، ندا امید، ندا فرخ، ندا کاشی، نرگس طیبات، نرگس مقدم، نریمان رحیمی، نسرین افضلی، نسرین بصیری، نسرین حمیدی، نسرين بصيري، نسیم ثبوت، نسیم خسروی مقدم، نسیم ناجی، نسيم سلطان بيگي، نسيم فدائیان، نصرالله مشایخی، نفيسه آزاد، نفیسه قمیشی، نفیسه مافی، نگار انسان، نگار سماک نژاد، نگار شریعت، نگین درخشان، نوری خوزین، نوشابه امیری، نوشین احمدی خراسانی، نوشین خاکی، نوشین کشاورزنیا، نويدِ فاضل، نیره توحیدی، نیکزاد زنگنه، نیکی میرزایی، نیلوفر انسان، نیلوفر کشمیری، نیلوفر گلکار، نیما پشتکار، نیما قربانی، نیوشا رستگار، وجهیه خوش بین، وجیهه انصاری، وحدت احمدپور، وحید مهاجری، ویدا مشایخی، هاجر کبیری، هادی ایرانی، هادی جواهری لنگرودی، هاله سخنور، هاله وگنان، هایده تابش، هایده رئیس زاده، هایده مغیثی، هدایت سپاهی، هلن منشی زاده، هما ارجمند، هما بدیهیان، هما کوشا، هما هودفر، همایون جعفری، همایون مهرپرور، همایون مهمنش، هومن بیگی، هیوا خدری، یاسر عزیزی، یاسمن نیلفروشان، یاور حسینی، یحیا محمدی، یزدان پرست، یعقوب صادقی، یوسف پویا، یوسف حمزه لو

اسامی تکمیلی : اسماعیل ختائی، احمد نجاتی، محمود رفیع، پری رفیع، سلام رسولی، شرف حیدری، سارا کریمی، محمد اسلامیان، منوچهر نامور آزاد، طاهره زرگر، نرگس هاشمی، مهدی زارعی، الا طریقتی، شهریار مندنی پور، پیمان امین موید، عبدالجلیل مباشری، سولماز شریف، امید ایران مهر، سامان بهرامی،بهرام کورش نیا، پروین قاسمی، ماندانا منوچهری، جلال مظفری، مهری حاضری، فرهاد سلمانیان، بهروز معظمی، سیمین نادری، سوفیا صداقت، آریانا ایرانی، شهرزاد سپندر، یاسمن فضیلی، زهره شهابی، سلمان پناهی، حسین بهادری، حمیده صانعی، نیما عبداله زاده، هوشنگ پاک پور، مریم سلامت، محمود کرد، نگین علیزاده، زهره مخترو، شهاب فیضی، افشین جم، شکوفه منتظری، شهرام تهران، پویا غلامرضایی، گلاره خوشگذران، علی ایران هنر، مهدی ابراهیمی، کامران صادقی ،حمید زنگنه، هیدی کاظمی، پریسا انصاری، حجت نارنجی، مرسده هاشمی، علی فروزنده، میهن جزنی، سوسو آقاامیری، فریده میراخوری، حمود نیک خوی مهرداد، بهاره عباسی، بنیامین نیک خوی مهرداد، شرف کاظم زاده اردموسی، دانش باقر پور، پویا صدیق، حسین توسی، تیرداد لواسانی، مهرداد رازی، منیژه شکوهی تبریزی، سمیه بهادری، مجید کفایی، منیژه شکوهی تبریزی، جیم لقمانی، موسی درودیان، پیروز خوروش، سمیرا جمشیدی، یاشار گرمستانی، سروش ابریشمی، میترا یوسفی، علیرضا کاظمی، بیژن معجری، سعید ولدبیگی، شهرام قنبری، ژانت عبدالهی، محمد تک دهقان، رضا کاویانی، مهدی شوقی، فرح ایرانی، مرجان افتخاری، نگار رهبر، فرناز کمالی، زهره ارزنی، رضا اکوانیان، رضا اکرمی، سوسن فرخ نیا، بهروز سلطانی، مهسا شکرلو، فتانه فراهانی