آیا فریاد رسی هست؟!
http://hra-news.org/685/1389-01-27-05-27-21/16150-1.html
برای کدامین گوش، چشم و دست
جمعه 04 مرداد 1392
خبرگزاری هرانا - میترا پورشجری دختر وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری طی نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته میگوید: "نظامی که بیاعتنا به تمام موازین انسانی، این بار در غالب سیاستی جدید و عملی، دست به حذف فیزیکی و خود به خودی زندانیان سیاسی در درون سیاهچالههای خود زده است."
متن کامل این نامه را در زیر میخوانید:
اکنون که دست به قلم بردهام، نمیدانم ابتدا و انتها و امتداد دردها را چطور در این دل نوشته جای دهم! دردها و فریادهایی که وجه مشترک خیلی از ماست؛ مایی که عزیزان و هم میهنانمان در سرزمین دربند ایران در فجیعترین شرایط بیفریادرسی کارگشا، کالبد و روانشان تکه تکه میشود و فریاد عزیزانشان از مرزهایِ محصور تا تبعیدِ نفس گیر به جایی نمیرسد! آیا باید از کار و کنش خویش گلهمند باشیم؟ چه راهکاری برای حفظ جان جگرگوشههایمان در زندانهای ایرانی داریم که به جزیره متروک آدم خوارها بدل شده است؟!...
* * *
از سویی اندک اخبار درز بیرون یافته از زندان بزرگ ایران و تک تک زندانهای ریز و درشت دیگر –که حکم یک از هزاران فاجعهای است که از فضای سراسر سانسور آن سامان به بیرون میآید- حاکی از روز به روز بدتر شدن اوضاع انسانی دارد.
از داخل زندانهای ایران: وضعیت حسین رونقی نگران کننده است، آرش صادقی با اعتصاب غذایش معلوم نسیت جه حالی دارد، احمد عسگری با اتهامات دروغ جانش در خطر است، رضا شهابی در شرایط نامساعدی است، رگهای قلب محمدرضا پورشجری تا گرفتگی کامل و قطع شریان حیات پیش میرود و... مشکلات زندانیان سیاسی از قبیل بیماری و وخامت وضع جسمی و روحی از مرز نگران کننده یودن هم گذشته است...
از دیگر سو از زندان بزرگی بنام ایران: تنگناهای اقتصادی و اجتماعی مردم هر روز بیشتر و گستردهتر از تمام تاریخ ایران شده است و به آخرین و مدرنترین ورژن!! خود رسیده است. ظلم و جنایت و بیعدالتی سر به فلک کشیده و برای بحث در کوچکترین مورد آن سالها باید نشست و نوشت و افسوس خورد که چطور این تنها گوهر هر آدمی -که جانش هست- اینگونه لگدمال و سلاخی و تباهِ رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی شده است.
نظامی که بیاعتنا به تمام موازین انسانی، این بار در غالب سیاستی جدید و عملی، دست به حذف فیزیکی و خود به خودی زندانیان سیاسی در درون سیاهچالههای خود زده است. از این نظر میگویم جدید و عملی که با توجه به تمام تلاشها و فشارهای مراکز بین المللی حقوق بشر، برای بهبود شرایط غیر قابل تحمل و کشنده زندانیان سیاسی، حاکمان ایران در نهایت خونسردی و خودسری و بیاعتنایی، نه تنها اقدامی در جهت بهبود وضعیت موجود انجام ندادهاند، بلکه هر روز شاهد افزوده شدن افرادی جدید به لیست بلند بالای مبارزانی هستیم که شاید همین لحظه از دستشان بدهیم؛ ستار بهشتیها و زهرا کاظمیها و افشین اسانلوهای دیگری که در سرزمین دربند ایران به دست این رژیم انسان سوز ِ انسانیت کش پَرپَر میشوند.
انسانهایی که به واسطه اتهامات واهی و ساختگی -کهزاده روح استبدادی سردمداران حکومت اسلامی است و تنها برای بقای ایدئولوژی مخرب و پیگری سیاست ارعابشان تنظیم شده است- ماهها و سالها زندانی و بعضا «به مرگ محکوم شدهاند. شرایط و محل نگهداری آنها هم به حیوانیترین و توهین آمیزترین درجه خود رسیده است.
برای نمونه، پدرم –محمدرضا پورشجری- زندانی سیاسی دربند در زندان ندامتگاه مرکزی کرج را مثال میزنم که خود شاهد آن هستم؛ کسی که به جرم وبلاگ نویسی و تنها برای درج عقاید شخصی خود به زندان افتاده است، البته اگر بشود واژه» زندان «را در مورد آن مکان بکار برد؛ چون در ذهن همه زندان مکانی است بسته با امکاناتی حداقلی و اولیه برای گذراندن دوران محکومیت! و این زندان در داخل ایران تبدیل به» فاضلابی «برای نگه داری عزیزانمان شده است.
پدرم و دیگر زندانیان این زندان باید ماهانه ٧۵ هزار تومان برای تخت و ٣۵ هزار تومان بابت شستشو و وسایل شوینده خود بپردازند وگرنه باید در سالن و در میان فاضلابی که به دلیل خرابی لولهها به بیرون سرازیر شده، شبهای طاقت فرسا را به صبح برسانند و تمام تعمیرات و سرمایش و گرمایش اتاقها به عهده خود زندانیان و با هزینه شخصی آنهاست.
نیز به تازگی و به بهانه پیدا کردن گوشی موبایل و در واقع برای برهم زدن اندک آرامش آنها هفتهای دو مرتبه به اتاقها حمله ور میشوند و تمام اندک وسایل آنها را زیر پا له میکنند و با این کار علاوه بر ایجاد تنش روانی، خسارت مالی فراوانی به آنها میزنند.
١٠ ماه است که پدرم نیاز اورژانسی به عمل قلب دارد و به تازگی مشکل ورم پروستات او هم مزید بر علت شده و با توجه به تایید پزشکان، پرونده او تا رسیدن به دادستان پیگیری میشود اما پس از آن به طور عمدی و اتوماتیک از آن مرحله به بعد قطع شده و کاملا نادیده گرفته و بیجواب گذاشته میشود و این درحالی است که این روزها شاهد موارد بسیار نگران کننده و متعددی از بیتوجهی به معالجه و درمان زندانیان سیاسی هستیم...
این چند مورد کوچک را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه خواهیم رسید که اینها همه به معنی از بین بردن عمدی و آرام زندانیان سیاسی با توجیه پزشکی "مرگ طبیعی" است!...
* * *
حتم دارم که ستم و بیداد نمیماند و داد و حق پیروز خواهد شد؛ کما اینکه دیکتاتورهای دیگر تاریخ هم نتوانستند ظلم خود را پابرجا نگه دارند و چه به جبر تاریخ و چه حرکتهای آزادی خواهانه و دادگسترانه، ریشه آنها خشکیده شد. در مورد جمهوری جنایت پیشه اسلامی هم چنان که پدرم در دادگاهش خطاب به قاضی گفت:» پس از قذافی و بقیه دیکتاتورهای خاورمیانه نوبت آنان است «تاریخ تکرار خواهد شد. اما روی سخنم با کنشگران دلسوزی است که آرمانی جز انسانیت ندارند، اینکه تاریخ ستمکاری ستمگران ایران زودتر به پایان رسد و جانهای کمتری مثله و سلاخی شود، کاملا دست مبارزان آزادی و مدافعان انسانیت است؛ بایستی برای نجات زندگی همه زندانیان باور و اندیشه، فارغ از هر تفکر و بینش شخصی، کم کاریها را کنار گذاشت و کاری عملی کرد.
میترا پورشجری
۳ مرداد ۱۳۹۲
۳ مرداد ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر