برای پیشبرد حرکتی پیشرو، آگاهانه قدم برداریم و به تکرار تاریخ مجال ندهیم!
در روز 7 آبان شاهد حضور مردم در پاسارگاد بر مقبرهی کوروش و برگزاری تولد وی بودیم که تعداد زیادی بازداشت شدند و تا کنون از وضعیت برخی از شرکت کنندگان اطلاعی در دست نیست.
بی شک برای شرکت در این تجمع انگیزههای متفاوت، اما محدودی میتواند وجود داشته باشد، اما آنچه برجسته مینماید، اوج نارضایتی مردمی است که از فشارهای اقتصادی، بیکاری، پایین بودن سطح دستمزدها، عدم وجود آزادیهای سیاسی و اجتماعی و وجود فساد بیش از حد در درون حاکمیت از اختلاس و فحشا و... سرچشمه میگیرد و مردم شاهدند که عاملان فساد آزادانه به کار خود ادامه میدهند و افشاکنندگان رازهای سر به مهر حکومت روانه بیدادگاههای نظام میشوند.
اما موج سواری نیروهای حامی سلطنت نیز در این میان قابل تأمل است که با بزرگ نمایی کوروش و قدیس ساختن از وی، از موج نارضایتیها بهره برداری میکنند و مردم را به راهی سوق میدهند که از سنگ مزار کوروش، مطالبات خود را بخواهند. این ترفند نیاز به برانگیختن حس وطن پرستی از یک سو و توسل به برتری نژادی از سوی دیگر دارد تا از این ره برای خود پشتوانهی ایدئولوژیک نیم بندی نیز فراهم آورند. از دیرباز نیزشبکههای ماهوارهای و ناسیونالیستی فارسی زبان به آن دامن میزنند و به عرب ستیزی مشغولاند؛ شعارهایی که علیه خوزستانیها در آن روز سر دادند و از اعراب ابراز نفرت کردند، بسیار خشونت آمیز و تحقیرکننده بود.
آنچه که مردم را به بیراهههایی از این دست میکشاند، واقعیتی است که پس از انقلاب و جنگ و عملکرد جمهوری اسلامی؛ با سرکوب گسترده و زندان و شکنجه و اعدام و ترور مخالفان خود در داخل و خارج از کشور و دخالت در مسائل خاورمیانه و... برای گسترش اسلام، در بخشهایی از مردم احساس سرافکندگی ایجاد کرد و این همان نقطهای است که آنان برای جبران کاستیها و غرور پایمال شده خود، تحت تأثیر تبلیغات، به کوروش و تمدن درخشان وی متوسل شدهاند تا از این راه به کسب یک هویت ملی نایل شوند.
اما ناسیونالیسم افراطی از کوروش؛ پادشاه هخامنشی استفاده میکند تا به اهداف خود برسد. بنابراین نیاز دارد تا از وی چهرهی دیگری بسازد، شخصیتی که در شاهنامه و اوستا و متون پهلوی نامی از او نیست و به یک باره به دست محمدرضا پهلوی به "شکلی جدید" خلق میشود.
"شاه سابق پیش از شروع جشنهای 2500 ساله، استوانهی کوروش را از موزهی بریتانیا امانت میگیرد و پس از پایان این جشنها نمونهای مشابه از منشور کوروش را ساخته و سپس اشرف پهلوی آن را به سازمان ملل اهدا میکند تا برای همیشه به عنوان اولین سند حقوق بشر از آن یاد شود. به این ترتیب محمدرضاشاه از نام و هویت کوروش که تا زمان او اهمیتی نداشته با تبلیغات ساختگی برای تثبیت حکومتش و نشانی از تمدن دیرینهی ایرانی استفاده کرد. همچنین افسانههایی ساخته شد که وی را عادل بنمایاند، از این دست که با بابلیانِ شکست خورده و بردهها به مهربانی رفتار میکرد و...، اما با تحلیلی طبقاتی و تاریخی میتوان دریافت که در عصر برده داری، کشورگشایی و فتح امپراتوری بزرگ بابل، بدون قتل و خون ریزی امکان پذیر نبوده است. او به همراه بابل، تمدنهای لیدی و ماد را نیز نابود کرد. در این موارد باستان شناسان، استادان تاریخ ایران باستان و شرق شناسان اروپایی علیه افسانهی کوروش پژوهشهای گستردهای انجام داده و برخی از سازمان ملل انتقاد کردهاند که به کوروش اقتداری کاذب بخشیده و در یافتن حقیقت منشور کوروش سهل انگاری کرده است زیرا بعضی از خطوط میخی حک شده بر استوانه به درستی ترجمه نشدهاند".1
ناسیونالیسم موجود با اتکا بر این پیشینه و باور ساختگی و با استفاده از ملیت و نژاد و... تلاش میکند تا زمینههای بازگشت به نظام پیشین را بر بستر نارضایتی مردم از سیستم فعلی فراهم کند.
مروری اجمالی بر شرایطی که زمینه ساز خیزش57 شد، کمک میکند تا معضلات را به خاطر آوریم، تحریفات تاریخی را بشناسیم و برای پیشبرد حرکتی پیشرو، آگاهانه قدم برداریم و به تکرار تاریخ مجال ندهیم:
"محمدرضا پهلوی با اعطای وامهای کم بهره به تاجران مورد نظر دربار از طریق بانک صنعت و معدن، و معافیتهای مالی، بخش خصوصی را تقویت کرد. سپس خانوادههای زمیندار قدیمی مانند فرمانفرما، بیات، افشار و... به کارآفرینان سرمایه دار تبدیل شدند".(همان رانت خواری گستردهتر امروز)2
رشد پیوستهی جمعیت و تنگی معیشت دهقانان بیزمین، سبب مهاجرت و شکل گیری حلبی آبادهای شهری شد. استراتژی رژیم شاه سرازیرکردن ثروت نفتی به سوی وابستگان به دربار بود که کارخانهها، شرکتها و واحدهای کشت و صنعت متعددی را تأسیس کردند، اما ثروت به صورت قطرهای به طبقات دیگر جریان مییافت. نابرابریها در تهران بیشتر محسوس بود؛ ثروتمندان در کاخهای شمالی شهر و فقرا در آلونکهای معروف به حلبی آباد بدون حداقل امکانات رفاهی زندگی میکردند.
"ارزیابی بانک مرکزی _که همواره نابرابریهای واقعی را کمتر برآورد میکنند_نشان میدهد در سالهای 52 و 53 نزدیک به 38 درصد هزینهها مربوط به دهک بالایی جمعیت ثروتمند کشور است، در حالی که هزینهها برای جمعیت محروم 3/1 درصد بوده است. در دههی 1350 ایران به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شد".3
"اجرای برنامههای اجتماعی در بهبود وضعیت آموزشی و بهداشتی موثر بود، اما در مجموع ایران پس از گذشت دو دهه یکی از بدترین کشورها در بخش نرخ مرگ و میر کودکان و نسبت پزشک به بیمار در خاورمیانه بود. 68درصد بزرگ سالان بیسواد بودند. یکی از پایینترین نرخهای آموزش عالی مربوط به ایران بود و تنها 30درصد داوطلبان کنکور وارد دانشگاه میشدند و شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور رو به رشد بود. اصطلاح «فرار مغزها» نخستین بار برای ایران به کار گرفته شد. همچنین محمدرضاشاه 39درصد از بودجهی کشور را صرف تسلیحات نظامی میکرد( شکل گستردهتر آن انرژی هستهای امروزی است). همچنین ایران که در دههی 40 از صادرکنندگان مواد غذایی بود، در اواسط دههی 50 سالانه یک میلیارد دلار برای واردات محصولات کشاورزی هزینه میکرد".4
اسفند 54 شاه دو حزب ایران نوین و مردم را منحل و حزب رستاخیز را تشکیل داد و وجود یک حکومت تک حزبی را اعلام کرد (همانند ولایت مطلقه فقیه). همه وظیفه داشتند عضو حزب شوند و افرادی که خودداری میکردند به اعتقاد رژیم «کمونیست مخفی» بودند و این «خیانت کاران» میباید بین رفتن به زندان یا ترک کشور یکی را انتخاب میکردند."حزب رستاخیز یادآور شد که شاهنشاه طبقه و تضاد طبقاتی را به کلی و تا ابد ریشه کن کرده است".5
"گفته شده که شاه به دلیل نظرات سکولاریستی افراطی سرنگون شد، اما با خواندن مصاحبه اش با اوریانا فالاچی چیز دیگری میشنویم، وی میگوید: در زندگی خود «پیامها و الهاماتی» از خدا و امام علی دریافت میکنم و نیرویی مرا همراهی مینماید که دیگران قادر به دیدنش نیستند".6
گفتن این جمله که «من پیامهای مذهبی دریافت میکنم» بیشک حاکی از عوام فریبی او بوده است.
یکی از ویژگیهای حکومتهای دیکتاتور و خودکامه، ممانعت از آگاهی بیان و اندیشه است که شاه نه تنها با نبود کتب ارزشمند و روزنامههای مستقل و سانسور، جلوی رشد فکری جامعه سد ایجادکرده بود، بلکه با پر کردن زندانها از افراد آگاه و روشنفکر، زمینههای نارضایتی را به مرور در ابعاد مختلف به وجود آورد. ایجاد سازمان جاسوسی(ساواک) نیز از دیگر اقدامات شاه در سال 1334 بود که موجی از دستگیریهای گسترده را به راه انداختند و به اعدام مخالفان خود پرداختند.
بررسی مختصری از عملکرد دوران پهلوی نشان میدهد که با نظامی سرمایه سالار و دیکتاتور مواجه بودهایم و اکنون شاهد همان دشواریها، اما در سطحی گستردهتر و بسیار خشنتر هستیم.
آیا بازگشت به گذشتهای که خود بر اثر انقلابی مردمی سرنگون شده و در اثر انتخابی اشتباه و فاحش منجر به سلطنت اسلامی گشته، چارهی کار ماست؟ در شرایطی که اختلاسهای نجومی، فیشهای حقوقی کلان، بذل و بخششهای میلیاردی شهردار تهران، رسواییهای مالی قاضیانی همچون صلواتی و آزادی قاتلانی نظیر سعید مرتضوی، آزادی رحیمی؛ معاون احمدی نژاد، آزادی دزدان دکل نفتی، اقرار به جنایات دهه 60 از سوی مقامات حکومتی و زیر ضرب قرار دادن مادران و خانوادههای خاوران و دیگر خانوادههای دادخواه، لبریز شدن زندانها از زندانیان سیاسی و عقیدتی که از بیماریهای متعدد رنج میبرند و از سر ناگزیری به اعتصاب غذا دست میزنند، جوخههای اعدامی که هر هفته برپا میشوند تا جوانانی را که در نتیجه سیاستهای ضد مردمی همین نظام به بیراهه کشیده شدهاند به کام مرگ بفرستد، شلاق زدن بر پیکر کارگران زحمتکش و جوانانی که در مهمانی مختلط بودهاند و همه اینها در حالی است که بر فساد قاری قرآن و آیت الله شجونی سرپوش گذاشته میشود، معلمان زحمتکشی که در پی مطالبات صنفی شان به زندانهای طولانی محکوم میشوند و... آیا به جای مبارزهای مترقی و مستقیم با رژیم، انتخاب راه سادهای نظیر رفتن به پاسارگاد و توسل به خرافات و نیرویی غیرممکن چارهی کار است؟ یا نشستن در انتظار فردی که میخواهد با شعار پرهیز از خشونت، هیچ یک از ساختارهای قدرت آسیب نبیند و از دور جریانات را کنترلکند تا با یک رفراندوم به ایران بازگردد؟!!! آیا این خواست ما فعالان سیاسی- اجتماعی برای بهبود شرایط زندگی و ایجاد جامعهای مبتنی بر عدالت است؟! حامیان سلطنت نیز جز نشستن بر سر سفرهی آماده جنبشها چیزی در چنته ندارند، همچون نظام فعلی که بر سر سفره 57 نشسته و همهی نیروهایی را که برای رفتن شاه سالها تلاش کردند به کناری زد و نابود کرد. چند بار باید از یک مار گزیده شویم تا به خود آییم؟!
یکی از مادران پارک لاله
24 آبان 95
1 - ماتیاس شولتس و هری دی کویته ویله از نویسندگان و مورخانی هستند که تحقیقات گستردهای را در مورد کوروش انجام میدهند و از پژوهش های دکتر کلاوس گالاس، پروفسور یوزف ویزهوفر، دکتر هانس پیتر شاودیگ، تام هلند مورخ و نویسنده، پروفسور روت، پروفسور ون دراسیک و پروفسور امیلیه کوهرت استفاده میکنند.
2 - نشریه فرانسوی لوموند.اکتبر1973
3 - گزارش سازمان بین المللی کار، ژنو 1972
4- تاریخ ایران مدرن. یرواند آبراهامیان. نشر نی
5- حزب رستاخیز. فلسفه انقلاب ایران. تهران 1355
6 - تاریخ ایران مدرن. یرواند آبراهامیان. نشر نی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر