۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

مهدیه جان آزادی ات مبارک!

مهدیه جان آزادی ات مبارک!


تو را از دانشگاه اخراج کردند که چرا می گویی من و دیگر دانشجویان انسان ایم و حق زندگی و تحصیل بدون تبعیض داریم.
تو را به بند کشیدند و سی ماه از بهترین سال های زندگی ات را از تو گرفتند که چرا گفته بودی آزادی می خواهیم.   
از تو خواستند که زبان به دهان گیری و در مقابل شان سر تعظیم فرود آوری، ولی زندان را به جان خریدی و در مقابل بی عدالتی و تبعیض ایستادی و از انسانیت و از حقوق خود و هم نسلان خود دفاع کردی.
تو به ما آموختی که هموار کردن راه زندگی انسانی با بودن و ایستادن میسر خواهد شد و خودت نیز برای احترام به این خواسته به بهترین شکل ممکن ایستادی.
آنها گمان می کنند با محروم کردن تو و امثال تو از تحصیل یا با به زندان انداختن انسان های توانمند و آزاد اندیش می توانند صدای رسای آزادی را خاموش کنند، ولی تو و دیگر زندانیان و تمامی رهروان آزادی و عدالت و برابری به آنها آموختند که می توان زندان را به دانشگاه تبدیل کرد و هر کدام با تجربه ای دو چندان به زندگی باز گشت.
مهدیه جان بدان که درد تو درد ما و راه تو راه ماست. ما عهد بسته ایم که در مقابل بی عدالتی و تبعیض خواهیم ایستاد و دادخواهیم این بیداد را. ما تا رسیدن به خواسته های خود؛ لغو مجازات اعدام، آزادی تمامی زندانیان سیاسی و محاکمه مردمی و علنی آمران و عاملان جنایت های صورت گرفته در کل دوران حکومت اسلامی دست از تلاش برنخواهیم داشت.
ایستادگی و آزادی ات بر تمامی انسان های آزادی خواه و مبارزان راه عدالت و برابری مبارک باد
مهدیه جان، بخشی از شعر هوشنگ ابتهاج تقدیم تو باد
ای آزادی آیا با زنجیر می آیی؟
ای شادی
آزادی
ای شادی آزادی
روزی که تو بازایی
با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد ؟
غم هامان سنگین است
دل هایمان خونین است
از سر تا پامان خون می بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم
وقتی که زبان از لب می ترسید
وقتی که قلم از کاغذ شک داشت
حتی حتی حافظه از وحشت در خواب سخن گفتن می آشفت
ما نام تو را در دل
چون نقشی بر یاقوت
می کندیم
یکی از مادران پارک لاله
خرداد 1391


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر