۱۳۹۲ بهمن ۲۰, یکشنبه

مادران پارک لاله ایران: نیمکت بازداشت شده

نیمکت بازداشت شده


در یک روز شنبه سرد و برفی، گذارم به پارک لاله افتاد، شاید هم از سر دلتنگی.
به خاطر با هم بودن­ها و یکی شدن­ها، به دور از هر فکر و اندیشه ای.
پارک همان پارک بود با درختان سر به آسمان ساییده و با صلابت.
تعداد کمی آدم در حال رفت و آمد بودند. حتی کلاغ­های پارک هم از سرمای ناجوانمردانه فرار کرده بودند. فقط درختان هم­چنان برجا ایستاده بودند.
به دور آب­نما رسیدم با فواره­های خاموش و نیمکت­های خالی دورهم چیده شده.
یاد شعر نیمکت بازداشت شده ژیلا کرم­زاده افتادم.
نیمکت بازداشتی در سرما تنها و بی­کس کز کرده بود، مثل یک زندانی در گوشه سلول انفرادی، زندانی به رها شدن می­اندیشید. نیمکت به چه چیز؟
آیا به یاد دارید روزهایی که مادران و زنان شجاع این دیار به خاطر حقانیت دادخواهی فرزندان برومند ایران زمین که به ناحق کشته شده بودند، بر آن نیمکت نشستند و مادران و نیمکت هر دو بازداشت شدند. ژیلا، حکیمه و ....
ژیلا دو سال در حبس ماند و بالاخره آمد، ولی حکیمه هنوز در پشت میله ها و دیوارهای اوین در حبس است، آخر به چه جرمی؟
هیاهوی مادران در سرم می­جوشد. عابران خسته و سرمازده که گاه سر در یقه کت و پالتو فرو برده­اند، لحظه­ای کنجکاوانه نگاهم می­کنند که چرا به نیمکت خالی زل زده­ام،  و با شتاب از کنارم می­گذرند.
در سکوت یک روز سرد زمستانی، به یاد عزیزانی که یا در گور خفته­اند و یا در زندان­اند و یا جلای وطن کرده اند، از در پارک بیرون می آیم.

با خود می­گویم با همه این­ها آیا توانسته­اند اندیشه را هم زندانی کنند؟ 

یکی از مادران پارک لاله ایران
19 بهمن 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر