۱۳۹۳ آذر ۹, یکشنبه

در روز جهانی حقوق بشر علیه ناقضان حقوق بشر درایران بپا خیزیم‬



در روز جهانی حقوق بشر علیه ناقضان حقوق بشر درایران بپا خیزیم‬
در سالگرد صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر، ما نهادهای ایرانی مدافع حقوق بشر، با کمال تأسف به آگاهی بشریت متمدن و دیگر مدافعان حقوق بشر در سرتاسر جهان می رسانیم که افزایش آمار اعدام‌ها، بازداشت‌ها و محاکمات غیرقانونی روزنامه نگاران، دگراندیشان، فعالان سیاسی، کارگری، دانشجویی،حقوق بشری و اسیدپاشی به زنان ایران، همه حکایت از وخیم تر شدن‬ وضعیت حقوق بشر در ایران دارند.
جمهوری اسلامی ایران، جان، مال و زندگی مردم را به سخره گرفته است و به قوانین بین المللی حقوق بشری که پای آن‌ها را امضا کرده است، به هیچ وجه پایبند نیست. ابتدایی ترین حقوق انسانی شهروندان ایرانی، از همان آغاز برقراری حکومت اسلامی، در میهن ما ‫پایمال شده است.
امروزه هم‌چنان نقض آشکار پیمان جهانی حقوق بشر با تصویب قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و اسید پاشی بر روی آن‌ها با هدف ایجاد ترس و وحشت در جامعه ادامه دارد. فشار بر دگراندیشان، اقلیت‌های مذهبی، قومی و همجنس‌گرایان تشدید می‌شودسیاست افزایش جمعیت و تبلیغ آن از طرف مراجع مذهبی و رسانه های وابسته به نظام و محروم کردن ایرانیان از حقوق شهروندی، رسوایی دوباره ای برای خودکامگان حکومتی می‌باشد. اکنون، نادیده گرفتن حقوق بشر در ایران، با محدودتر ساختن آزادی‌های دمکراتیک بسان دوران قرون وسطا، در مجلس فرمایشی ـ نمایشی به اوج خود رسیده است. حکومت ایران مانند سال‌های گذشته همچنان در صدر جدول کشورهای ناقض حقوق بشر در دنیا قرار دارد‬.
به رغم اعتراض‌های مکرر نهادهای ایرانی و جهانی، نسبت به موارد نقض حقوق بشر در کشور ما، حکومتگران اسلامی کوچک‌ترین توجهی به آن‌ها نمی کنند. با این که قطعنامه های فراوانی در محکومیت پایمال کنندگان حقوق بشر در ایران به تصویب رسیده اند، سران حکومت اسلامی برای توجیه جنایات خویش، هم‌چنان به قوانین شرعی ۱۴ قرن پیش استناد می‌کنند و با شدّت بیشتری به اعمال پلید و ضد بشری خود ادامه می‌دهند.
حکومت مذهبی حاکم بر ایران و سیستم قضائی آن، با استناد به قوانین شرعی و سنت‌های عقب مانده جوامع قبیله ای، شهروندان ایرانی را از حقوق مدنی یک جامعه نوین و در حال پیشرفت محروم کرده است. این حکومت قوانین ضدبشری مانند قانون قصاص، اعدام، سنگسار، قطع عضو، شلاق و غیره را اجرا می‌کند. زنان ایرانی را که نیمی از جمعیت کشورند، مورد اذیت و آزار و تبعیض قرار می‌دهد و تلاش می‌کند تا حضور آنان را در عرصه های حیات اجتماعی کم‌رنگ سازد. با عدم رعایت حقوق شهروندی، هرگونه سرپیچی از قوانین ضد بشری حکومت اسلامی را با زندان، شکنجه و اعدام پاسخ میدهد. در طی ۳۷ سال گذشته، هزاران شهروند ایرانی به استناد همان قوانین ضد بشری، در دادگاه های دربسته و غیرصالحه، بدون حضور وکیل مدافع، هیئت منصفه، رسانه های همگانی و حق دفاع، به زندان‌های دراز مدت یا اعدام محکوم  شده اند‬.
چندی پیش، محمد جواد لاریجانی در مقام «دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران» و در راس هیأت اعزامی به کنفرانس بررسی اداوری وضعیت حقوق بشر در ایران که در مقر کمیساریای حقوق بشر در ژنو برگزار شد، شرکت کرد. وی مانند گذشته، بازهم در برابر دیدگان جهانیان از اعدام ها، تبعیض ها، جنایات دولتی و موارد نقض حقوق بشر که همه روزه در ایران جریان دارند، دفاع کرد. او ادعا نمود که در هیچ جای دنیا مانند ایران اسلامی حقوق بشر رعایت نمیشود. لاریجانی مجازات اعدام و قانون قصاص را از شاخصه های ارزشمند سیستم قضائی ایران دانست! این هیأت اعزامی، در پاسخ به درخواست ۱۰۷ کشور جهان برای پایبند بودن حکومت ایران به اعلامیه جهانی حقوق بشر، با توسل به دروغگویی، بار دیگر به همگان نشان داد که با وجود قوه قضائیه غیر مستقل و وعده های دروغین رئیس جمهور (حسن روحانی)، حکومت ضد بشری ایران قصد هیچگونه بازنگری در پرونده ضد حقوق بشری خود ندارد‬.
ما از شخصیت‌ها، نهادها، مجامع مدافع حقوق بشر و وجدان‌های بیدار در سرتاسر جهان درخواست می‌نمائیم که در کارزار جهانی برای دفاع از حقوق شهروندی و مبارزات مردم رنج کشیده ایران، افشای جنایات حکومت اسلامی و نقض فزاینده حقوق انسانی در ایران پشتیبانی نمایند و اجازه ندهند که حکومت داعشی حاکم بر سرزمین ما، با پرچم دروغین و بی‌معنای «حقوق بشر اسلامی»، هم‌چنان به جنایات و نقض حقوق بشر ادامه دهد‬.
همبستگی برای حقوق بشر درایران‬
7 آذر 1393 - 28 نوامیر 2014
امضاء ها:
  1. مادران پارک لاله ایران
  2. اتحاد برای ایران ـ بلژیک
  3. انجمن ایران-سوئیس/ ژنو
  4. انجمن تئاتر ایران و آلمان
  5. انجمن جمهوریخواهان ایران – پاریس
  6. انجمن حقوق بشر و دموکراسی برای ایران/هامبورگ
  7. انجمن زنان ایرانی در مونترال
  8. انجمن همبستگی با مردم ایران- دالاس
  9. باشگاه جنبش سکولار دمکراسی در لس آنجلس
  10. بنیاد اسماعیل خویی
  11. پیوند سرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران
  12. حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
  13. حامیان مادران پارک لاله - فرزنو
  14. حامیان مادران پارک لاله - هامبورگ
  15. حامیان مادران پارک لاله -مونیخ
  16. حامیان مادرن پارک لاله( مادران عزادار ایران) جنوب کالیفرنیا
  17. خانه همبستگی مهر/ کلن
  18. شبکه همبستگی ملی ایرانیان فرزنو- کالیفرنیا
  19. صداى موج سبز - جنبش سبز بيرمنگام
  20. صداى موج سبز - جنبش سبز كارديف
  21. صداى موج سبز - جنبش سبز لندن
  22. فدراسیون اروپرس
  23. فعالین حقوق بشر و دمکراسی برای ایران/هامبورگ
  24. كانون سيمرغ دورتموند
  25. كانون فرهنگ و هنر فرزنو – کالیفرنیا
  26. کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
  27. کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران-شیکاگو
  28. کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی – پاریس
  29. مادران صلح مونترال
  30. همایش ایرانیان/هامبورگ
  31. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشردر ایران- مونترال
  32. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشردرایران ـ لوس آنجلس
  33. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشردرایران ـ نیویورک
  34. همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشردرایران ـ ونکوور

۱۳۹۳ آذر ۶, پنجشنبه

ناگفته‌هایی از بیرون خانه فروهرها

ناگفته‌هایی از بیرون خانه فروهرها در گزارش‌های ارسالی برای مادران پارک لاله


گزارش اول:
ساعت سه و نیم به کوچه مرادزاده رسیدم. از هر دو طرف کوچه را بسته بودند و راه نمی‌دادند. من هم سر کوچه ایستادم و با آن‌ها بحث کردم. به تدریج عده ای آمدند، ولی کمتر از پارسال بودند. بعد از مدتی به ما گفتند پراکنده شوید، ولی ما در خیابان اصلی ایستادیم. چیزی که خیلی توجه را جلب می‌کرد،  روحیه معترض مردمی بود که حضور یافته بودند، هیچ کدام از تهدیدهای ماموران نمی‌ترسیدند و اعتراض می‌کردند. مخصوصا چند دختر جوان که شاید هنگام این جنایت هولناک دو یا سه سال‌شان بوده است و دیگری خانم مسن و بیماری که ناشتا از بیمارستان آمده بود و تا ساعت نزدیک پنج و نیم ایستاد و داشت حالش بهم می‌خورد که تاکسی گرفتیم و او را راهی منزل کردیم. مردم دلیل اجتماع ما را می‌پرسیدند و ما علت‌اش را می‌گفتیم، تا اینکه حدود ساعت پنج و ربع گفتند بروید. ما مقاومت کردیم ولی آن‌ها قدم به قدم ما را بدرقه کردند که از سر کوچه دور شویم. ما هم می‌رفتیم و دوباره بر می‌گشتیم تا حدود ساعت شش و نیم آن‌هایی که داخل ساختمان بودند، بیرون آمدند. متاسفانه امسال خیلی نیامده بودند و افرادی که از داخل آمدند نیز حدود بیست نفر بودند. یکی از خانم‌ها که این چند ساعت را به سختی ایستاده بود، زمین خورد و دست‌اش آسیب دید ولی خم به ابرو نیاورد. نرگس محمدی و مادر ستار و دو سه نفر دیگر هم از طرف دیگر کوچه وارد شدند که ماموران به آن‌ها هم اجازه ندادند که به خانه فروهرها بروند و بعد از مدت کوتاهی رفتند.

این گردهم آیی‌ها مزایای دیگری هم دارد، این که به همدیگر روحیه می‌دهیم و روحیه می‌گیریم و هر دفعه با آدم‌های جدیدی آشنا می‌شویم و بعد فکر می‌کنیم که چندین برابر این آدم‌ها در خانه‌ها یا محل کارشان هستند که هم فکر تو می‌باشند و بیشتر قوت قلب می‌گیریم. با این که نگذاشتند به داخل خانه فروها‌ها برویم و با پرستو این زن آزاده و شجاع که از راه دوری آمده بود، ابراز همدردی کنیم، ولی خوشحال بودیم که در همین حد توانسته ایم نشان دهیم که نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم و بلاخره باید روزی پاسخ گوی این همه بی عدالتی باشند.
گزارش دوم:
من حدود دو و نیم  آن‌جا بودم، چندین ماشین نیروی انتظامی و تعداد زیادی لباس شخصی دور و بر کوچه بودند. سر کوچه مرادزاده را هم که کامل بسته بودند و نمی‌گذاشتند کسی وارد شود. پروانه میلانی با پاهای باندپیچی شده و واکر به اتفاق همسرش از ماشین پیاده شدند. آن‌ها دسته گلی زیبا برای پرستو فروهر گرفته بود و هر چه اصرار کردند که بگذارند به داخل بروند، ماموران نگذاشتند. بلاخره او خواست که دسته گل‌اش را به داخل بفرستند که پس از کلی اصرار و عکس و فیلم قبول کردند، ولی خانم میلانی حاضر نبود گل‌هایش را به آن‌ها بدهد، زیرا می‌ترسید گل‌ها را زیر پا له کنند و خواست از داخل کسی بیاید و گل‌ها را بگیرد و بالاخره پیرمردی را صدا زدند و آمد و دسته گل را گرفت. او که به سختی روی پاهایش ایستاده بود را سوار ماشین کردیم و به خانه فرستادیم، ما را هم از سر کوچه راندند و آن طرف خیابان ایستادیم. آقای زرافشان با عصا، شهناز اکملی، دخترش و تعدادی دیگر از دوستان هم آمده بودند. پس از مدتی منصوره بهکیش هم آمد و به سر کوچه رفت تا شاید بتواند داخل کوچه شود، جلوی او را هم گرفتند و دورش جمع شدند و از او عکس و فیلم گرفتند و بالاخره او را هم از سر کوچه دور کردند و او هم به ما ملحق شد. تعدادی دیگر هم می‌آمدند و به ما می‌پیوستند. نرگس محمدی و مادر ستار هم آمدند و آن‌ها را هم نگذاشتند به داخل بروند و نزد ما آمدند. مدتی  آن‌جا ایستادیم ولی نیروهای امنیتی و لباس شخصی که دیدند جمعیت‌مان دارد زیاد می‌شود، آمدند و ما را از  آن‌جا راندند، ما هم بر ایستادن اصرار می‌کردیم، ولی نمی‌گذاشتند و دایم محترمانه تهدیدمان می‌کردند. موبایل یکی از جوان‌ها که از جمعیت عکس گرفته بود را گرفتند. مادر مصطفی به مامور اعتراض کرد و گفت چرا موبایل پسرم را می‌گیرید، مامور گفت پسر تو را که کشته اند، گفت فرقی نمی‌کند او هم پسر من است. او و منصوره بهکیش به دنبال جوان و ماموران راه افتادند و اعتراض کردند. ماموران می‌گفتند با او کاری نداریم، فقط عکس‌ها را پاک می‌کنیم و پس می‌دهیم، ولی موبایل را بردند و آن جوان و این دو عزیز به دنبال ماموران می‌دویدند و بالاخره موبایل او را به همراه کارت شناسایی یکی از اقوامش گرفتند و گفتند فردا به کلانتری بیا و پس بگیر.  

تعداد ماموران دایم بیشتر و بیشتر می‌شد و دور ما حلقه زده بودند و با اشکال مختلف ما را از  آن‌جا دور می‌کردند. مردم محل و کارگران ساختمانی ایستاده بودند و ما را تماشا می‌کردند و برخی هم برای ما دست تکان می‌دادند. ما خیلی آرام آرام می‌رفتیم تا دیگر دوستان هم برسند و به ما ملحق شوند. کمی هم شعار دادیم " دادخواهیم این بیداد را" و بعد به سمت خیابان مقابل سعدی و سپس به سمت شمال حرکت کردیم. در این خیابان دیگر نیروهای انتظامی نیامدند و تنها لباس شخصی‌ها در جلو و پشت سر ما ایستاده بودند و ما را می‌پایدند، ولی وقتی دیدند ما نمی‌خواهیم متفرق شویم و در خیابان به حالت اعتراض به راه افتاده ایم و عکس دسته جمعی‌ می‌گیریم، ماموران انتظامی را به دنبال ما فرستادند. با خود گفتیم شاید بتوانیم از خیابان پشتی به سمت خانه برویم که آنجا هم نشد و به سمت خیابان انقلاب راه افتادیم و ماموران هم ما را بدرقه می‌کردند، ما هم چند بار سرود یار دبستانی را ‌خواندیم. البته تعدادمان زیاد نبود، حدود سی نفر بودیم، ولی همین تعداد اندک چون به صورت دسته جمعی در پیاده رو راه می‌رفتیم و ماموران هم پشت سر ما می‌آمدند، توجه مردم و مغازه دارها و ماشین‌ها را جلب کرده بودیم. به ماموران گفتیم شما با این کارتان تمام منطقه را متوجه اعتراض ما کردید، اگر می‌گذاشتید به داخل برویم، کسی خبردار نمی‌شد که دیگر پشت سر ما نیامدند و ما هم حدود ساعت پنج در خیابان انقلاب تصمیم گرفتیم متفرق شویم. برخی رفتیم و تعدادی دوباره به در خانه فروهرها بازگشتند که باز هم جلوی‌شان را گرفتند. نکته جالب توجه این بود که حتی در خیابان انقلاب، ون‌هایی از نیروی انتظامی با فاصله ایستاده بودند و این نشان می‌دهد که چقدر از جمع شدن مردم می‌ترسند.

آذر ماه 1393

۱۳۹۳ آذر ۵, چهارشنبه

گزارش مراسم روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در دورتموند

گزارش مراسم روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در دورتموند


به مناسبت ۲۵ نوامبر ٢٠١٤، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، گروه زنان کوراج و حامیان مادران پارک لاله دورتموند و تعدادی گروه های دیگر فعالان زن در گرامی داشت یاد خواهران میرابل، خواهران مبارز و شجاع دومینیکنی که در سال ۱۹۶۰ به دست ماموران دیکتاتورعصر، رافائل ترو جیلو بعد از تجاوز و شکنجه بی رحمانه به قتل رسیدند، به یاد همه زنان و مادران داغدیده و آسیب دیده که دیگر در میان ما نیستند و علیه هر گونه خشونت بر زنان در .سراسر جهان, اکسیون مشترکی به همت دفتر زنان شهر دورتموند .در مقابل شهرداری این شهر برگزار کردند

برنامه تجمع و همبستگی گروه های مختلف به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در اعتراض به تبعیض جنسیتی، اسید پاشی بر زنان در ایران و بطور کلی اعمال هر گونه خشونت بر زنان در سراسر جهان، با استقبال فعالان زن و با بر پایی میزهای خبر رسانی, خواندن سرودهای  دسته جمعی, جمع آوری امضاء و پخش اعلامیه های مختلف با موفقیت برگزار گردید. در این مراسم پرچم زنان به رسم هر ساله در مقابل شهرداری شهر دورتموند به اهتزاز در آمد.

حامیان مادران پارک لاله  دورتموند درهمبستگی با مادران جان باختگان ٣٥ سال گذشته در ایران، خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی - عقیدتی و لغو احکام جاری اعدام و از بین بردن مجازات اعدام در ایران می باشند و تا محاکمه علنی همه آمران و عاملان جنایات ضد بشری رژیم جمهوری اسلامی در ایران، به داد خواهی خود ادامه خواهند داد.

!به یاد همه زنان مبارز, مادران داغدیده وآسیب دیده که روز دادخواهی را ندیدند و رفتند
!راهشان پر رهرو باد
حامیان مادران پارک لاله - دورتموند


:گزارش تصویری مراسم 

منصوره بهکیش: ساک‌هایی که مسافری به همراه نداشت!


!ساک‌هایی که مسافری به همراه نداشت


هر گاه ساکی را می‌بینی، نگاهت به دنبال مسافرش می‌گردد که شاد و خندان از سفر باز می‌آید و تو نیز چه خوشحالی که مسافرت به سلامت رسیده است. عزیزانی که قرار بود از زندان بیرون بیایند و ساک به دست، شاهد آزادی‌شان باشیم، ولی ساک‌های‌شان را بدون آن‌ها دیدیم، آن هم ساک‌هایی که معلوم نبود واقعا مال آن‌هاست یا دیگری. لباس‌هایی که حتی بوی آن‌ها را نمی‌داد و نمی‌دانستیم مال کدام یک از زندانیان است و آیا واقعا بر تن او بوده است؟ شاید برخی از وسایل ساک‌ها متعلق به زندانی دیگری بود که اعدام شده و قرار بود توسط زندانی ما به دست خانواده اش برسد. هر گوشه ساک و درزها و جیب‌ها و لباس‌ها را می کاویدیم، شاید نشانه‌ای و یادداشتی در آن بیابیم. اگر دفترچه‌ای هم بود، نوشته‌های آن را پاره کرده بودند و فقط کاغذی سفید بر جای مانده بود. نه وصیت نامه‌ای، نه دست‌نوشته‌ای، هیچ.       

آذر 67، زنگ‌ها به صدا در آمد و خبر رسید که به کُمیته ... و اوین بیایید، با این خیال که پس از پنج ماه بی‌خبری از آن‌ها، شاید ملاقات‌شان برقرار شده است، شاید می‌خواهند آزادشان کنند، و شاید هم می‌خواهند جنازه‌شان را تحویل دهند و هزاران شاید دیگر که با خود می‌اندیشیدیم. شایعاتی بود که زندانیان را کشته‌اند، ولی هیچ کدام را باور نمی‌کردیم و می‌گفتیم مگر می‌شود این همه زندانی را به یک باره بِکُشند، چگونه می‌شود، حتما دروغ است و آن‌ها زنده‌اند!
  
دوم، سوم، چهارم و ... آذر ماه سال 67، یادآور خبرهای تلخ و گزنده‌ای است که به سختی می‌توان آن را باور کرد. چگونه توانستند آن‌ها را که حکم زندان داشتند یا آن‌هایی که حکم‌شان به پایان رسیده بود را بکُشند؟ چگونه توانستند بدون تحویل جنازه‌ها، ساک‌های زندانیان را به خانواده‌ها تحویل دهند؟ این همه پَستی باور کردنی نیست، هزاران ساکی که بدون صاحب آن، به دست خانواده‌ها رسید و پس از گذشت بیست و شش سال هنوز نمی دانیم چه بر سرشان آورده‌اند و چرا؟!

مادرانی که هر روز با دیدن و نوازش ساک‌ها و نشانه‌ها و دنبال کردن گُم شده‌شان، عمرشان به سر رسید و کودکانی که فقط از پدر و مادر خاطره‌ای محو داشتند و عاقبت عکسی در قاب و ساکی، برخی حتی پدر خود را ندیده‌اند زیرا در شکم مادر بودند. همسرانی که مسئولیتی سنگین به دوش‌شان افتاده بود و این زخم را بایستی به تنهایی و بدون یار تحمل می‌کردند، خواهران و برادرانی که تنها یادی از لحظات شیرین کودکی و جوانی برای‌شان به یادگار مانده بود و برخی حتی عکسی با عزیزشان ندارند و پدرانی که با سکوت‌شان، این زخم را تحمل و برخی هم دق کردند و پدر من نیز یکی از آن‌ها بود.

خانواده‌ها در آن سال‌ها چه رنج‌هایی کشیدند، سال‌های درد و انتظار که به تنهایی سپری شد. کسی نبود که به دیدارمان بیاید، یا با ما همدردی کند، در رسانه‌ها از آن بگویند و در تلویزیون‌ها راجع به آن صحبت کنند. سکوت بود و سکوت و همه از نزدیک شدن به ما وحشت داشتند و هنوز هم برخی دارند و فقط خانواده‌ها بودیم که به همدیگر دلداری ‌می‌دادیم!

در شرایطی که حتی نمی‌دانستیم عزیزمان در کدام گوشه‌ای از این شهر یا بیابان با تحقیر دفن شده است، گفتند آن‌ها را در کانال‌هایی در خاوران چال کرده‌اند و برخی از خانواده‌ها جنازه‌هایی را با لباس در آن‌جا دیده و عکس گرفته بودند، قطعا گورهای بی‌نام و نشان دیگری هم در تهران و شهرستان‌ها هست که بعدها شناسایی خواهد شد.

آخرین نشانه‌های مسافران ما در خاوران بود و خانواده‌هایی که پیشتر به این بلا دچار شده بودند. آن‌جا را یافتیم و در بدترین شرایط هم آن‌جا را تنها نگذاشتیم. تهدیدمان کردند، کتک‌مان زدند، بازداشت‌مان کردند، گل‌های‌مان را که با هزاران عشق برده بودیم زیر پا له کردند، هر بلایی دلشان خواست سرمان آوردند تا ما را از رفتن باز دارند، ولی نتوانستند و می‌دانند که این کمترین حق ماست و خواهیم رفت و امیدواریم روزی را شاهد باشیم که ....

این ذره ذره گرمی خاموش وار ما/ یک روز بی‌گمان/ سر‌ می‌زند ز جایی و خورشید می‌شود!
درود بی‌پایان به همه رهروان راه آزادی و عدالت و برابری!  

منصوره بهکیش
چهارم آذر 1393
http://www.mpliran.org/2014/11/blog-post_89.html

۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

گرامی داشت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در دورتموند

گرامی داشت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در دورتموند

به یاد همه زنان مبارز و مادران داغدیده و آسیب دیده که روز دادخواهی
 را ندیدند و رفتند!

حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
سه شنبه ٢٥ نوامبر ٢٠١٤


































۱۳۹۳ آذر ۲, یکشنبه

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در دورتموند

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در دورتموند


بیست و پنجم نوامبر برای اولین بار در سال ١٩٦٠ توسط سازمان ملل متحد
به شکل نمادین به عنوان روز جهانی رفع خشونت علیه زنان، برگزیده شد.
در این روز خواهران مبارز و شجاع دومینیکنی که در سال ۱۹۶۰ به دست
ماموران دیکتاتورعصر، رافائل ترو جیلو بعد از تجاوز و شکنجه بی رحمانه به
قتل رسیدند.این سه خواهر به نامهای، پاتری، مینروا و ماریا ترزا میرابل، در
منطقه ای اطراف سانتیاگو در جمهوری دومینیکن، همراه با همسران خود در
پشتیبانی از گروه (جنبش ۱۴ ژوئن) علیه حکومت دیکتاتوری رافائل تروجیلو
.مبارزه میکردند

به این مناسبت روز سه شنبه ۲۵ نوامبر ٢٠١٤ تعدادی از گروه های مختلف
.فعالان زنان مراسمی در شهر دورتموند خواهند داشت
این برنامه ازطرف شهرداری و دفتر زنان شهر دورتموند بر گزار می شود و
پرچم آبی "علیه خشونت بر زنان " طی مراسمی در میدان صلح  بر افراشته
می شود. بعد از آن میزهای خبررسانی به مدت دو ساعت در جلوی شهرداری
.بر پا خواهد شد
بر ما کنشگران حقوق بشری, مدنی و فعالان زنان است که با فعالیت های خود
در این زمینه اذهان جهانیان را به فعالیت در این زمینه جلب کرده تا بتوانیم گامی
هرچند کوچک در اعتراض به اعمال هر گونه خشونت بر زنان در سراسر جهان
.برداریم

به یاد همه زنان مبارز و مادران داغدیده و آسیب دیده
حامیان مادران پارک لاله - دورتموند

سه شنبه ٢٥ نوامبر ٢٠١٣
ساعت ١٣ تا ١٥- مقابل شهرداری شهر دورتموند

۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

افزایش جمعیت با چه هدفی؟


افزایش جمعیت با چه هدفی؟
ترس از کاهش جمعیت یا ترس از تغییر نگرش زنان در جامعه

پس از صحبت‌های خامنه‌ای در تاریخ 30/1/93، مبنی بر لزوم افزایش جمعیت و رسیدن آن به 150 تا 200 میلیون نفر و تکیه ایشان بر فاصله‌گیری زنان از مسئله اشتغال و پرداختن به تولید مثل و نیز دوری گزیدن از افکار غربی در مسائلی از قبیل اشتغال و برابری جنسی و هم‌چنین لزوم ایجاد مرکز فراقوه‌ای در خصوص مسئله‌ی زن و خانواده، نشریات و رسانه‌های حکومتی، نمایندگان مجلس و بسیاری از مسئولان با هم آوایی و تاکیدهای مکرر از یکدیگر گوی سبقت ربودند.
آیا واقعاً نرخ رشد جمعیت با توجه به وضعیت اقتصادی و امکانات فعلی نگران‌کننده است؟ 
بر اساس آمار بانک جهانی، نرخ رشد جمعیت در سال‌های 2010-2009، 2/1 درصد و در سال‌های 2012-2011، 3/1 درصد بوده و پیش بینی می‌شود این آمار با توجه به بالاترین رشد جمعیت در دهه‌ی60 که در سال­های اخیر به سن باروری رسیده‌اند، طبیعتاً باید افزایش یابد. بر اساس آمار ارائه شده از سایت ثبت احوال کشور از آغاز سال 1393 تا اواخر مرداد، میزان تولد 568.983 نفر بوده است که  125.177 نفر در روستا متولد شده‌اند. هم‌چنین میزان مرگ و میر 140.891 نفر می‌‌باشد که 50.721 نفر در روستاها فوت شده‌اند. بر اساس این آمار، حدود 22 درصد تولدها مربوط به روستاها بوده، در حالی‌که 36 درصد مرگ و میر به مناطق روستایی تعلق دارد. این مسئله بیان­گر واقعیت بسیار تلخ بالا بودن نرخ مرگ و میر به دلیل عدم شرایط مناسب بهداشتی، تغذیه نامناسب، عدم دسترسی به آموزش و فقر ناشی از بالا بودن نرخ تورم و... است. (بیشتر از 50 درصد روستاها فاقد پزشک هستند.) جمع‌آوری وسایل پیشگیری از بارداری و ترویج فرزندآوری در روستاها، معضل این قشر از جامعه را به‌طور چشمگیری افزایش داده و فقر و درماندگی را در روستاها چند برابر می‌‌کند. در شهرها نیز روزانه شاهد سقوط خانواده‌ها به زیر خط فقر بوده و دسترسی توده‌ی مردم به امکانات بهداشتی و آموزشی کمتر می‌‌شود و جوانان بیکار هیچ آینده‌ای را برای خود متصور نیستند. تبلیغ برای افزایش جمعیت در چنین شرایطی در جهت فقیرتر و ناتوان‌ترشدن زحمتکشان جامعه است که بیشترین سهم آن بر دوش زنان است
به راستی چرا در چنین شرایطی حاکمیت بر افزایش جمعیت اصرار می‌‌ورزد؟
به بحث‌های درون حاکمیت نگاهی اجمالی بیاندازیم:
خامنه‌ای به تاریخ 30/1/93:
  • رشته‌ی تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود.
  • بهره‌گیری از مسئله‌ی ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی خانواده.
  • فرصت تحصیل و رشد و تعالی ضرورت است ولی اشتغال، از مسائل مربوط به زنان نیست.
بولتن سپاه به تاریخ 16/2/93:
ازدیاد جمعیت می‌‌تواند منجر به دستیابی ایران به قدرت بی‌نهایت نظامی- انسانی شود، بنابراین کنترل جمعیت و افزایش آن جنبه‌ی ایدئولوژیک دارد.
لاله افتخاری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس:
تأکید بر لزوم تشکیل مرکز فراقوه‌ای در خصوص زنان و خانواده که تمام مسائل مربوط به زنان در آن پیگیری شود و مجلس و قوه مجریه در آن نقشی نداشته باشند، زیرا ممکن است عناصری با دیدگاه فمینیستی در آن راه یابند.
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان به تاریخ 31/1/93:
فرا قوه‌ای بودن مرکز زنان، تاکید بر رها شدن از بند افکار دولت‌مردان و نمایندگان مجلس، مشاوران و معاونان زن در ادوار مختلف دولت و مجلس است تا راهبرد آن متعلق به حاکمیت نظام اسلامی باشد و برای اجرای آن نیازمند سه مسئله است:
  1. پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات متحجر غربی
  2. تکیه بر متون اسلامی
  3. پرداختن زنان به مسئله‌ی اصلی یعنی زناشویی و بچه‌دار شدن
شهریاری نماینده زاهدان و رییس کمیسیون بهداشت مجلس:
با تأکید بر این که افزایش جمعیت باید همگون با ارزش‌های نظام و دستورات اسلام باشد، فوریت طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت را پیشنهاد داد که به تصویب رسید. براساس این طرح، اقدامات مربوط به سقط جنین، عقیم‌سازی و هرگونه تبلیغ در مورد محدود شدن زادِ و ولد و کاهش فرزند ممنوع و متخلفان به مراجع قضایی معرفی می‌‌شوند.
این‌ها فقط نمونه‌هایی از نظرات مسئولان در رابطه با وحشت حکومتی‌ها از کاهش نرخ جمعیت بود که نشان می‌‌دهد یکی از انگیزه‌های حاکمیت از توسل به زور برای افزایش جمعیت، احساس خطر از تغییر نگرشی است که در جامعه ایجاد شده و نیز نگرانی از عدم پایبندی جامعه به ارزش‌های نظام و خواست‌های ایدئولوژیک آن‌هاست که اتفاقاً با مهاجرت روستاییان به شهرها شتاب بیشتری می‌‌گیرد.
امروزه سهم زنان در دانشگاه، به رغم مشکلات (ازدواج‌های زود هنگام، سهمیه‌بندی جنسیتی و...) بیشتر از 60 درصد است. درحالی که نرخ مشارکت اقتصادی آنان 14 درصد می‌‌باشد. از 145 هزار زنی که از مرخصی 6 ماهه زایمان استفاده کرده‌اند، 47 هزار نفر اخراج شده‌اند. ساختارهای مبتنی بر نظام سرمایه و سود سعی دارد از طریق ترویج باورهای سنتی، چون ناموس و غیرت و باورهای مذهبی، فرادستی مردان و فرودستی زنان را توجیه کرده و طبیعی جلوه دهد و نقش زنان را محدود به حوزه‌ی خصوصی (تقسیم کار جنسی، نقش سنتی زنان و نقش خانگی آن‌ها) و حوزه‌ی عمومی را مختص به مردان نماید، ولی بالا رفتن سطح آگاهی و میزان تحصیلات زنان، فرهنگ مرد/پدر سالاری را با چالش رو به رو کرده و زنان با آگاهی به دست آمده هویت خود را در قالب اشتغال تعریف کرده‌اند.
علت اصلی کاهش باروری، فقط اشتغال زنان و حضور آن‌ها در جامعه نیست، بلکه تغییر نگرش در زنان و دختران جوان و حتا پسران جوان است. افزایش آمار زندگی سپید (زندگی مشترک زنان و مردان بدون ازدواج)، کمرنگ شدن ارزش‌های سنتی و مذهبی در جامعه‌ی جوان ایران، عدم تمایل جوانان به ازدواج‌های زود هنگام و سنتی، تغییر نگرش آن‌ها به معاشرت با جنس مخالف و عدم تمایل زوج‌های جوان به بارداری (به علت‌های اقتصادی و هم‌چنین منافع فردی به ویژه برای زنان) نمونه‌هایی از این تغییر نگرش است. این تغییرات از دیدگاه ساختار حکومتی مخفی نمانده و با شیوه‌ی همیشگی خود و با توسل به زور، در پی کنترل بدن زنان و به ویژه مخالفت با رشد چنین تغییراتی است و اقدام به سیاست‌گزاری بر روی بدن زنان کرده است.
حکومت اسلامی در تمامی طول حیات خود در همه‌ی امور زندگی مردم مداخله کرده و امروزه درصدد مدیریت باروری آن‌هاست. آنان تن زن را به عنوان یک ابزار کنترل جنسی مورد بهره‌برداری قرار می‌‌دهند که اهدافی فراتر از افزایش نرخ رشد به منظور پیشگیری از پیر شدن جمعیت را دنبال می‌‌کند. حاکمیت از تمامی روش‌های تبلیغاتی، عقیدتی، مذهبی و تصویب طرح‌ها و لوایح قانونیِ محدود‌کننده‌ی آموزش و اشتغال زنان در این راستا استفاده می‌‌کند. بدین ترتیب تن زن را به موضوعی حساس و مورد مناقشه تبدیل کرده و نه فقط به نابرابری دامن زده، بلکه مجوز بسیاری از خشونت‌ها را علیه زنان وارد نهادهای اجرایی و در عین حال باورهای سنتی رایج می‌‌کند و در عین حال سعی در باز تولید قدرت و اقتدار جامعه‌ی مردسالار دارد.
در حال حاضر حتا با وجود مشکلات فراوان و فشارهای وارده بر روی حرکت‌های اعتراضی، زنان به یکی از کنش­گران اصلی جامعه تبدیل شده‌اند و همواره در هر فرصت به دست آمده، اعتراض خود را به گونه‌های متفاوت و خلاقانه به نمایش می‌‌گذارند. این نقش، ناشی از افزایش آگاهی جنسی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دانش عمومی است. رشد ‌اندیشه‌ی دین زدایی و منافع فردی در رابطه با قوانین و سیاست‌های ایدئولوژیکی حاکم (حق حضانت، حق طلاق و...) هم سبب شده زنان کمتر تن به ازدواج و فرزندآوری دهند و این تغییر نگرش برگشت‌ناپذیر است.

سیما
سسسییسیما