7/blog-post
من صدای تو خواهم شد
ژیلای عزیزم باور نمی کنم که زندان 7 ماه است تو را این طور محکم در خود نگه داشته و حتی اجازه ی یک مرخصی کوتاه برای انجام کارهای اداری را به تو نداده است. کارهایی که تنها به خودت مربوط نیست و انجام نشدن آن ها معیشت یک خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد.
نمی دونم در این مدت با اون قلب حساس ات چه حجم از ناملایمات و دلتنگی ها را تحمل کردی ولی میدونم که بودن با دوستانی همدل تحمل چه سختی های بزرگی را آسون می کنه شاید به همین خاطر بود که اونقدر در این که با هم باشیم اصرار کردم.
در این مدت چندین بار با خانواده ی مهربانت تماس گرفته ام و هر بار شرمنده ی آن ها گوشی را گذاشته ام. الان مدتی است که تماس نگرفته ام میدونی وقتی آدم نمیتونه کاری انجام بده چقدر سخته امیدواری دادن. امیدوارم این تماس نگرفتن های من به این تعبیر نشه که از یادت کاسته ام. مگر می شود دوست مهربانی چون تو را فراموش کرد؟ کسی که نه به خاطر خودش بلکه به دلیل پشتیبانی از دادخواهی مردم ستمدیده ی سرزمین اش زندانی است.
گل ام نمی دونم خبر داری یا نه؟ به منصوره به کیش هم حکم زندان داده اند. جرم او دفاع از حقوق خانواده های داغدار است. شرم نمی کنند؟ آیا یادشان رفته او همان کسی است که در دهه شصت بی رحمانه 6 عضو جوان خانواده اش را بی گناه و بی دفاع به جرم دگراندیشی از بین بردند، و نتیجه ی آن جنایت ها مرگ زودهنگام پدر مجنون شده از داغ فرزندان و یک دنیا غم و اندوه برای مادر معصوم اش شد. مادر اما با تحمل تمامی زخم ها، هم چنان ایستاده وباصلابت تمام برای روز دادخواهی لحظه شماری می کند.
عزیزم در خبرها آمده که دو نفر از هم بندیانت را روانه ی سوله های تاریک و کثیف قرچک کرده اند و در نظر دارند که به مرور همه ی شما را به آن جا منتقل کنند. بسیار نگرانم و قلبم فشرده می شود. دلم می خواهد کاری کنم اما افسوس ... با خود می گویم پس بگذار لااقل صدایی باشم تا پیام شما عزیزانم را به فضای خارج از زندان انتقال دهم و از تمام کسانی که می توانند بخواهم کمک کنند تا تحمل شرایط سخت و غیر انسانی زندان های ایران برای شما میسر شود.
تو و تک تک کسانی که با تو در زندان های مختلف کشور اسیرند وجدان بیدار مائید و به همین سبب سزاوار بزرگداشت و جاوید ماندن در حافظه تاریخی مردم ما و شایسته ی سپاسگزاری چون از آزادی خود و آسایش خانواده تان مایه گذاشته اید تا ارزش های انسانی جامعه نمیرند.
من تو را که با افتخار زندان را تحمل می کنی می ستایم و به خانواده ی صبورت احترام می گذارم و بی صبرانه منتظرم که آزادی ات فرا برسد.
لیلا سیف اللهی
6 مرداد 1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر