!تبعیض و بیعدالتی و نقض حقوق انسانها، به ویژه زنان در ایران بیداد میکند
دادخواهیم این بیداد را
منادیان جمهوری اسلامی با ترساندن مردم از جهنم، جهنمی برای مردم ساختهاند و آن را با مجازات اسلامی شان قانونی کردهاند و هر چه در توان دارند، تبعیض و بیعدالتی بر مردم روا میدارند. حذف زنان از زندگی اجتماعی در این سی و چند سال به رویهای قانونی بدل شده است، چرا که جمهوری اسلامی میخواهد با استفاده از ابزار دین، به عمد زنان، یعنی نیمی از جمعیت را ضعیف و جنس دوم تلقی کند تا شاید از شر این نیمه فعال جامعه در عرصههای مختلف در امان باشد. اسیدپاشی ما را به روزهای اولیه انقلاب میبَرد که جمهوری اسلامی برای تثبیت حجاب اجباری، این رویه شرم آور را در پیش گرفت. همان زمان نیز گفته میشد که گروههای خودسر این کار را انجام میدهند، همچنان که سالها بعد برای قتلهای زنجیرهای چنین گفتند. حال نیز میگویند افرادی خودسر و ناشناس به زنان اصفهان حمله کردهاند و بر سر و صورت شان اسید پاشیدهاند و کار آمران به معروف و ناهیان از منکر نبوده است و امام جمعه و عوامل حکومتی نیز نقشی در این میان نداشتهاند. جمهوری اسلامی در سالهای اولیه حکومتاش در ابتدا با فریب و نیرنگ و سپس با ایجاد رعب و وحشت، حجاب را اجباری کرد و برای تبدیل کردن این رویه به قانون، از کثیفترین روشها و نیروهای رسمی و غیررسمی تربیت شده خود استفاده کرد. ابتدا خیلی به حجاب زنان کاری نداشتند، بعد گفتند در ادارات دولتی حجاب اجباری است، پس از آن در دانشگاهها و مدارس و سپس با رویههایی مانند اسید پاشی، رنگ پاشی، تیغ زدن بر سر و صورت زنان و در نهایت با تحقیر و حبس و شلاق و شکنجه و تجاوز و اعدام و با کمک نیروهای خودسر و امام جمعه و حاکم شرع و نیروهای قانونیاش، حجاب اجباری و تبعیض علیه زنان را تحت عنوان قانون مجازات اسلامی، شرعی و قانونی کرد. فاجعه بار تر اینکه نیروهای به اصطلاح روشنفکر ولی مردسالار جامعه هم در برابر این تبعیض آشکار سر خم کردند و گفتند حجاب مساله اصلی ما نیست و باید با آن کنار آمد، حتی بخشهایی از جنبش زنان که سالها بعد فعال شدند نیز از آن گذر کردند و خواستهای خود را با قوانین شرعی موجود تطبیق دادند.
متاسفانه زنان هم علیرغم ایستادگیهای شایان توجهی که در سالهای اول انقلاب کردند، به حجاب اجباری و دیگر عوامل تبعیض آمیز جنسیتی تن دادند، ولی در طی این سالها حجاب اجباری همواره معضلی بزرگ برای زنان بوده است و این تحقیر شدگی را دایم به چالش کشیدند و به اشکال مختلف فردی و جمعی با آن برخورد کردند، ولی مردسالاران ترجیح دادند این تبعیضها را نادیده یا به سخره بگیرند و سکوت کنند. حکومت نیز در طی این سالها گاهی عقب نشینی و گاهی پیشروی کرد و با گذر زمان و بالا رفتن آگاهی و دانش مردم، اجتماعی شدن زنان، پیشرفت ارتباطات و دیگر عوامل سبب شد که حکومت دیگر نتواند مانند سالهای آغازین، این تحقیرشدگی را حداقل به اشکال قرون وسطایی گذشته ادامه دهد.
حال پس از سی و پنج سال که دارد اختیار از دست میدهد و در منطقه نیز نیروهای داعش با وحشیگری تمام پیشروی میکنند و مناطق مختلف را به دست میآورند، دوباره رویههای داعشی از دامان جمهوری اسلامی سر بر آورده است و با اسیدپاشی به زنان، میخواهند هر صدای مخالفی را خفه کنند و مردم را به اطاعت وادارند، ولی مردم آزادی میخواهند و دیگر حاضر نیستند حداقلهایی که با مقاومت فردی و جمعی خود به دست آوردهاند را از دست بدهند. درست است که جمهوری اسلامی در طی این سالها توانسته با ایجاد ترس و وحشت و قانونی کردن این رویهها، مردم را به سکوت وادار کند، ولی به چشم خود میبیند که جوانان و زنان ما به حجاب تعریف شده جمهوری اسلامی تن نمیدهند و به هر شیوهای که بتوانند جلوی آن میایستند و میخواهند اختیار نوع پوشش که یکی از حقوق پایهای انسانهاست را پس بگیرند. ممکن است زنان و دختران بیشتر با روشهای فردی تلاش میکنند که این حق را بگیرند، ولی اگر فشار حکومت بیش از این باشد، به صورت گروهی به خیابانها میآیند. همان گونه که آمدند و تظاهرات زنان و مردان را در اصفهان و تهران شاهد بودیم و این نمونه بسیار کوچکی از اعتراضهای جمعی مردم است، گویا مدارس و دانشگاههای اصفهان نیز در اعتراض به این جنایت چند روزی اعتصاب کردند و در شهرهای مختلف نیز به حمایت به خیابانها آمدند. مردم در این راه پیماییها میگفتند: قوانین ضد زن ملغی باید گردد/ اسیدپاشی قطع نشه، ایران قیامت میشه/ توپ، تانگ، فشفشه، حجاب زوری نمیشه/ امام جمعه استفعا، استعفا/ تا امنیت نباشه، ایران خودش داعشه/ امنیت، آزادی، دانستن حقیقت، حق مسلم ماست و ....
حکومتهای دیکتاتوری گمان میکنند که همواره با ایجاد ترس و دلهره میتوانند مردم را به سکوت وادار کند، در حالیکه وقتی فشار بیش از حد معمول باشد، نتیجه عکس میدهد و مردم را جسورتر و متحد میکند و این آن چیزی است که جمهوری اسلامی پس از سی و پنج سال هنوز نفهمیده است. نمونه مقاومت زنان در کوبانی نیز یکی از نمونههای بسیار ارزنده و مثال زدنی است که چگونه در کنار مردان در برابر وحشیترین نیروها ایستادهاند و میرزمند. ممکن است در نهایت داعش و وحشیگری پیروز شود، ولی مهم ایستادگی زنان و مردانی است که حاضر نیستند تن به هر خفت و خواری دهند. این مقاومتها در تاریخ مبارزات مردمی ثبت میشود و بالاخره روزی جواب خواهد داد.
جمهوری اسلامی نمیداند همین حجاب و تبعیض علیه زنان میتواند سد راهش شود و گلویش را بفشارد و زنان و مردان را به خیابانها بکشاند و با نیرویی مواجه شود که دیگر امکان کنترل آن را نداشته باشد. جمهوری اسلامی تصور میکند هنوز با روشهای خشونت آمیز و قرون وسطایی میتواند مردم را مهار کند، درست است که با خشونت و زور توانسته است قوانینی به غایت ارتجاعی را وضع کند که هر زمان دلش خواست به صورت قانونی و اگر نتوانست به اشکال دیگر مردم را به هلاکت برساند، ولی مردم با سرپیچی از این قوانین، کار خود را میکنند. درست است که گروههای داعشی با وحشیگری پیشروی میکنند، ولی مردم ایران دیگر طاقت و تحمل این رویهها را ندارند، چون سی و پنج سال است که همه مدل تجاوز به حقوق شان را دیدهاند و تحمل کردهاند و مانند آتش زیر خاکسترند و کافی است جرقهای زده شود و این هیمه شعله ور گردد، آن زمان دیگر هیچ نیروی نظامیای با توپ و تانگ و نیروی خودسر و گارد ویژهاش هم نمیتواند جلوی مردم را بگیرد، سیل که به راه افتاد، همه جا را میگیرد.
حکومت اسلامی در طی این سالها هرچه از دستاش بر آمده از بیعدالتی و آزادی کُشی و تبعیض و بی امنیتی در حق مردم ایران روا داشته و به اشکال مختلف مردم را فریب داده است. سالهاست که ما را سرگرم مذاکره با آمریکا و اروپا و به ظاهر برقراری امنیت در مرزها و بهبود شرایط اقتصادی در داخل کرده است و از این طریق هزینههای بسیار گزافی به مردم ایران تحمیل کرده است. سالهاست که وضعیت اقتصادی و تولیدی ما بدتر و بدتر شده است و روز به روز شاهدیم که تعطیلی کارخانهها، اخراج از کار، گرانی، بیکاری، بیماری، فقر، فساد، فحشا، اعتیاد، و تخریب محیط زیست و ... بیداد میکند و شرایط زندگی هر روز بر مردم سختتر و سختتر شده و از ترس دشمن خارجی ما را به سکوت وادار کرده است.سالهاست که هرینههای گزافی برای حفط انرژی یا بمب هستهای به منظور برتری قدرت در منطقه و مقابله با کشورهای بزرگ به مردم ایران تحمیل کرده و بسیاری از منابع آبی و خاکی و انرژی ما را از بین برده است. سالهاست که با پروژههای کذا و کذای سدسازی و جاده سازی، نیمی از منابع این کشور را بالا کشیده و چیزی جز تخریب و ویرانی به جای نگذاشته است و تنها اتوبان کشیدهاند و ظاهرا خیابانها را زیبا کردهاند تا از هر پروژهای کیسه خود را پر کنند. سالهاست که اعدام، بگیر و ببند، شکنجه، اخراج از کار و تحصیل به جرم دگراندیشی، وضعیت بد زندانیان سیاسی و آزار و اذیت مردم و به ویژه زنان و جوانان به بهانه حفظ فرهنگ اسلامی بیداد میکند و شرایط اقتصادی- اجتماعی- سیاسی و فرهنگی و نبود امنیت در کشور روز به روز بدتر و بدتر شده است.
جمهوری اسلامی به روشهای مختلف از طریق تریبونهای بیشماری که در اختیار دارد از جمله: صدا
و سیما، روزنانهها، مدارس، دانشگاهها، نماز جمعه، مساجد و غیره، گروههای به ظاهر خودسر که در هر گوشه شهر حضور دارند را به اشکال مختلف به وحشیگری بیشتر سوق میدهد تا شاید به این وسیله بتواند قدرت از دست رفتهاش را حداقل در مورد کنترل زنان دوباره به دست آورد. حکومت اسلامی به خوبی میداند که دیگر نمیتواند به سادگی جلوی مردم بایستد و به این وسیله میخواهد ترس و وحشت را دوباره بر جامعه حاکم کند، غافل از اینکه جوانها دیگر حاضر نیستند این بیحقوقیها را بپذیرند. انسانها حق انتخاب نوع زندگی، حق داشتن عقیده، حق داشتن دین، حق پوشش، حق داشتن زبان مادری و ... دارند و حکومتها نمیتوانند این حقوق را با قوانین به شدت تبعیض آمیز و خودساخته از مردم سلب کنند.
اگر امروز جلوی این وحشیگریها و بیعدالتیها را نگیریم، فردا دیر است و دوباره و دوباره تکرار خواهد شد!
یکی از مادران پارک لاله ایران
5 آبان 1393
http://www.mpliran.org/2014/10/blog-post_27.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر