آژانس ايران خبر – ۱۳۸۸/۱۱/۲۸بهمن 88زهره تنکابني، از اعضاي گروه مادران صلح پس از ازادي از زندان اوين در دلنوشته اي تاکيد کرد:چهل و پنج روز بهاي ناچيزي بود که براي در کنار مردم بودن پرداختم. ولي دلم گرفته نه از بابت خودم و نه از بابت 45 روزي که به عبث گذشت . براي نظام جمهوري اسلامي که دوست و دشمن ، پير و جوان و نخبه و عامي را به يک چوب مي راند. خشونت فقط باتوم ، زنجير و نهايتا کشتن نيست، بلکه به بند کشيدن و اتلاف عمر انسانها بويژه جوانان هم در مقوله خشونت مي گنجد.آرزو دارم همه ايرانيان از هر دسته و مرامي در رفاه و شادي زندگي کنند و خواسته هايشان را از طرق قانوني و مسالمت آميز طلب کنند، چرا که حق گرفتني است و نه دادني .دلم گرفته اصلا خجالت مي کشم که مرا با اين سنم آزاد کردند اما جواناني پر شور و نخبه و وطن پرست را در بند نگه داشته اند….نفيسه دختري 23 ساله، نفر پنجم کارشناسي ارشد مهندسي شيمي شريف و شاگرد برتر المپياد سراسري که با گرايش نفت و گاز يعني مهمترين گنجينه اين کشور، دارد روزهاي بدي را که بيش از پنجاه روز است به بطالت در بند مي گذراند.….دلم سخت آرزوي ديدارش در آزادي را دارد. پريسا دختري سخت با فرهنگ و صبور و صادق است که تمام هم و غمش مراقبت از اجراي حقوق بشر بود. هر دوي آنها صادقانه در پي احضار تلفني بازداشت شدند. نفيسه نماز ظهر عاشورا را به همراه بسيجيان دانشگاه تهران برگزار کرد.براي من چراهاي بسياري وجود دارد . چرا به ياد نمي آوريم که خود در جواني چه شوري داشتيم و شور جوانان افتخار آفرين اين مرز و بوم را بجاي به بند کشيدن به کانال هاي درست خدمت رساني به مردم هدايت نمي کنيم؟چرا به بچه هاي اين مرز و بوم عشق و محبت هديه نمي شود؟ چرا پدرانه و مادرانه به پاي درد دل هايشان، به درک کمبودهايشان و به غمخواريشان نمي شتابيم؟آري دلم گرفته است براي جوانان خوب اين نسل که فقط دنبال حق خودشان هستند و متأسفانه از آنان دريغ مي شود. نفيسه عزيز و پريساي گلم قلبم با شماست و لو اين که قلبي مريض باشد از نبودن شما و امثال شما در کنارم دل شکسته ام.مادر صلح – زهره تنکابني
مادران پارک لاله ایران
خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم.
خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.
۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه
بخشي از دل نوشته يک مادر صلح پس از رهايي از بند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر