۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

منصوره بهکیش : !آخرین کاج های خاوران را نیز شکستند

!آخرین کاج های خاوران را نیز شکستند



جمعه چهارم اسفند با تعدادی از مادران و خانواده های جان باختگان به خاوران رفتیم. مادر لطفی نیز با چند نفر از خواهران و همسران پیش از ما به آنجا رسیده بودند. خواهر یکی از جان باختگان بلند بلند گریه می کرد و می گفت کاج محمود را شکستند! مادر لطفی نیز فریادش بلند بود و می گفت کاج انوش را هم شکستند! آنها چندین و چند بار کاج هایی که ما کاشته بودیم را کندند، چندین بار سنگ هایی که چیده بودیم را به هم ریختند، بارها گل هایی که گذاشته بودیم را این طرف و آن طرف پرت کردند ولی ما خسته نمی شویم و باز هم می آییم و می کاریم و آنجا را گل باران می کنیم.
دلم ریخت پایین، با نگرانی به دیگر سو چشم انداختم، آن جایی که خاک زهراست " کاج " او هم نبود، این کاج تنها کاج سبز باقی مانده از کاج های کاشته شده دست خودشان در دی ماه 1387 بود که پس از تخریب و بولدوزر انداختن دوباره آنجا کاشته بودند. درختچه ها و کاج هایی که نه جانی برای ماندن داشتند و نه زیبایی ای برای ما بازماندگان و برخی از خانواده ها نیز از این درخت ها بیزار بودند زیرا احساس می کردند که شریک جرم حکومت اند. درخت هایی که پس از مدتی همه به چوبی خشک بدل شده بودند ولی خانواده ها با نخ به ساقه های خشکیده آنها گل های تازه می بستند که پس از مدتی این درخت ها را نیز از خاک در آوردند و با خود بردند.

حالم خیلی بد شد، آن کاج بیچاره و بی حال را چندین سال پیاپی آب دادم تا کمی جان گرفت، آنها از اینکه هر بار لابلای شاخه های لغزان اش را پر از گل سرخ می کردم و زیرش نیز قاب کوچکی از عکس شش تایی خواهر و همسر خواهر و برادرهای کشته شده ام می گذاشتم، وحشت داشتند.
گاهی آدم می ماند که این اعمال ضد انسانی از طرف چه ارگانی است؟ از سازمان بهشت زهراست؟ از کلانتری خاورشهر است؟ از وزارت اطلاعات است؟ به هر کدام که اعتراض می کنیم می گویند کار ما نیست و ما بی خبریم. هرچند فرقی هم نمی کند، ولی بالاخره یک ارگانی باید مسوولیت این کارها را بپذیرد و به ما خانواده ها پاسخ دهد که چرا ما را از داشتن حداقل حق طبیعی مان به عنوان یک انسان و یک ایرانی محروم می کنند. به تازگی نیز ارگان دیگری وارد این معرکه شده است. پلیس امنیت هم مادران و خانواده ها را احضار می کند و با تعجب می پرسد چرا به خاوران می روید؟ و طوری برخورد می کند که گویی هیچ خبری از اعدام شدگان و گورستان خاوران و پیگیری های مادران و خانواده ها ندارد! 

واقعا این کارها به چه منظور است؟ می خواهند ما را بترسانند که دیده اند نتیجه عکس دارد، یا می خواهند ما را آزار دهند و شاید کمی هم موفق شده اند ولی چه حاصلی برای آنها دارد. چون می بینند که این فشارها ما را برای دادخواهی پیگیرتر و مصمم تر می کند. ولی گمان می کنم بیشتر از ترس شان است. آری آنها از مادرانی می ترسند که سال هاست با عوض کردن چندین وسیله عمومی خود را به خاوران می رسانند، مانند مادری که با وجود آسیب دیدگی پایش با هر سختی خودش را به خاوران رساند تا برای گرامی داشت یاد پسرش، گل های خاکش را تازه کند یا از مادری که با کمر خمیده خود را به خاوران می رساند و برایش شعر می خواند یا از مادر دیگری که شاخه های گل را با دست های لرزان اش با عشق در این گوشه و آن گوشه خاوران می کارد و با خود زمزمه می کند: این برای جواد، این برای علی، این برای گلی، این برای زهرا، این برای بیژن، این برای محمدعلی، این برای مهرداد، این برای محمود، این برای صادق و ... یا از همسران و خواهران و برادران و فرزندانی که در روزهای خاص کانال ها و گوشه گوشه خاوران را به زیبایی می آرایند و گل باران می کنند یا از ما خانواده هایی که با تمام فشارها و تهدیدها باز هم پیگیر و پیوسته به خاوران می رویم. 

آخرین کاج های خاوران را شکستند، با این گمان که می توانند ما را هم بشکنند!  ولی ما باز هم می رویم و آنجا را گل باران می کنیم و این پیگیری مادران و خانواده های خاوران است که آنها را می ترساند. این پیگیری هم مال امروز و دیروز نیست، سی و یک سال است که ما خانواده ها با تمام فشارهایی که حکومت وارد کرده است، برای اعتراض به نقض آشکار حقوق بشر و هم چنین برای جلوگیری از فراموشی و تکرار دوباره این جنایت های هولناک ایستاده ایم و پاسخ می خواهیم. حکومت هم می داند که دیگر نمی تواند انکار کند، چون مادران و خانواده های خاوران و شاهدان زنده همه جا حضور دارند و بسیاری از ایرانی ها و جامعه بین الملل و سازمان های مدافع حقوق بشر نیز از جزییات این جنایت ها باخبر شده اند و معترض و پیگیرند که چه اتفاق هایی در آن سال ها افتاده است و چه اتفاق هایی نیز بر سر خانواده های آنها تا به امروز آمده است و می آید و بالاخره هیچ راه گریزی جز پاسخ گویی برای حکومت نیست.

منصوره بهکیش
نهم اسفند 1391

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

بزرگداشت صد و دومین سالگرد روز جهانی زن در دورتموند



بزرگداشت  صد و دومین سالگرد روز جهانی زن در دورتموند 


به مناسبت صد و دومین سالگرد روز جهانی زن و بعد از اجرای برنامه موفقیت آمیز قیام علیه خشونت 
بر زنان در روز ۱۴ فوریه در سراسر جهان، فعالان زنان دورتموند، باری دیگر همگام، در مقابله با 
خشونت و تبعیض علیه زنان، هشتم و نهم مارس با برگزاری برنامه های مختلف روز جهانی زن را 
در دورتموند جشن می گیرند.

فراکسیون زنان دورتموند روز هشتم مارس  با برگزاری فروم " زنان قوی هستند، با برنامه ریزی 
قوی تر هستیم " در جشن سالانه شهر دورتموند که از طرف دفتر شورای زنان این شهر تهیه و تدارک 
دیده شده است ، شرکت خواهند داشت.
در این فروم زنان آلمانی و غیر آلمانی از گروهای مختلف زنان دورتموند از جمله: حامیان مادران پارک 
لاله دورتموند، گروه زنان کوراج و کوراجینو و فدراسیون زنان مهاجر راجع به موضوعات مختلفی تحت 
عنوان:  آزادی، عدالت و صلح در ایران - علیه هر گونه خشونت  بر زنان -  حمایت از محیط زیست - 
آزادی زنان و همبستگی جهانی زنان، سخنرانی، بحث و گفتگو خواهند کرد .

روز نهم  ماه مارس فراکسیون زنان دورتموند، با برگزاری تظاهرات خیابانی و بر پایی میز اطلاع رسانی، 
سخنرانی، موسیقی، خواندن سرود های دسته جمعی و رقص دسته جمعی "علیه خشونت بر زنان" ، 
دومین روز برنامه خود را در دورتموند اجرا خواهند کرد .

 روز جهانی زن،  ۸ مارس ۲۰۱۳ گرامی باد 
حامیان مادران پارک لاله- مادران صلح دورتموند


آدرس و زمان برنامه شهرداری دورتموند : ۸ مارس ۲۰۱۳ جشن از ساعت ۱۶.۳۰ 
محل جشن : شهرداری شهر دورتموند . میدان صلح 
فروم ۱۳، فراکسیون زنان دورتموند از ساعت ۱۷ بعد از ظهر 
ورود به فروم فقط با کارت ثپت نام قبلی 

Adresse: Stadt Dortmund, Frauenbüro
Rathaus, Friedensplatz 1 
44122 Dortmund 

آدرس و زمان برنامه : ۹ مارس ۲۰۱۳ ساعت ۱۲ ظهر تظاهرات
قسمت در خروجی شمالی ایستگاه قطار مرکزی ، در کنار سینما 
بعد از اتمام تظاهرات بر پایی میز اطلاع رسانی و بقیه برنامه ها 
در جلوی کلیسای راینولدی در مرکز شهر 

-------------------------------------------------------


هشتم مارس، روز جهانی زن
«همگام، در مقابله با خشونت و تبعیض علیه زنان»
  
پس از گذشت 138 سال از نخستین حرکت زنان برای به دست آوردن حقوق برابر با مردان، امروزه هشتم مارس، تبدیل به نماد آگاهی از شرایط نابرابر جنسیتی و در نتیجه، نابرابری  اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی زن و مرد است. به همین دلیل در این روز، زنان و مردان برابری خواه سراسر جهان، با هر عقیده و مذهب و زبان و فرهنگی، می کوشند تا با بزرگداشت "روز جهانی زن" یادآور ضرورت تلاش مستمر برای برابری زن و مرد در همه زمینه ها باشند. روزی که سرانجام در سال 1977 توسط سازمان ملل، به عنوان "روز حقوق زنان و صلح بین المللی" به رسیمت شناخته شد.
تبعیض میان زن و مرد، ریشه در فرهنگ و تاریخ کهن پدر/ مردسالار دارد. این فرهنگ، در طول تاریخ مذکر، صاحب قوانینی گشت که تسلط مرد بر زن و نابرابری میان آنان را رسمیت بخشید. ادغام مذهب با این قوانین،  پرده پوشی بر ماهیت غیر اخلاقی و عیر انسانی این تبعیض است . این قوانین الهی شده، در دست کسانی که کاربرد خشونت و سلطه گری را راه پیشرفت خود می دانستند، بصورت ابزار سرکوب درآمد. تا جائی که نه تنها مردان، بلکه بسیاری از زنان نیز، خشونت، تمایز و ارجحیت مرد بر زن را امری واقعی و مسلّم، تصور کرده و انقیاد خود را ناآگاه یا ناچار، پذیرفتند.
با رشد اومانیسم در غرب، بویژه پس از انقلاب صنعتی و رعایت حقوق فردی، تفکر برابری میان زن و مرد نیز در جهان رشد کرد. گرچه امروزه در اکثر کشورهای دمکراتیک، که قوانین اساسی شان متکی بر مفاد جهانی حقوق بشر است، تمایزی میان حقوق زن و مرد، وجود ندارد، اما در کشورهائی که قانون اساسی آنها آمیخته به اصول مذهب است، از جمله در کشور خودمان ایران، نه تنها تفکر تبعیض میان زن و مرد، به صورت مذهبی و فرهنگی، در جامعه تسلط دارد، که بصورت قانونی نیز بر آن مهر تأیید خورده است. طبق قوانین جمهوری اسلامی، زنان یا فاقد حقوق برابر با مردان هستند یا حقوق انسانی شان در ید قدرت مردان است.
خوشبختانه به علت تلاش بی وقفه زنان و مردان برابری خواهِ سراسر جهان در آگاه کردن مردم نسبت به ضرورت رعایت حقوق بشر و رفع هرگونه تبعیض میان زن و مرد، زنان با اعتماد به نفس بیشتر در همه زمینه های علمی، فنی، پزشکی، ریاضی، علوم تجربی، انسانی و خلاقیت و نوآوری، خوش درخشیده و مدارج عالی تحصیلی را طی کرده و به قله های مشاغل بسیار مهمی که سالها در انحصار مردان بود، دست یافته اند.
بدون تردید هنوز اکثریت با زنانی است که تحت قوانین ظالمانه حکومت های خودکامه یا مذهبی، تمام نیرو و استعدادهای درخشان خود را از دست داده، در معرض خشونت های اجتماعی، کاری و خانگی، از نظر جسمی یا روحی دچار آسیب های غیرقابل جبران می شوند. نمونه های بارز و زنده آن شلیک گلوله طالبان بر سر ملاله یوسفی، نوجوان پاکستانی که خواهان تحصیل برای دختران بود، یا اقدام انتقامجویانه پاشیدن اسید بر صورت آمنه بهرامی، دانشجوی جوان ایرانی است که منجر به کوری او از هر دو چشم شد.
متأسفانه در حال حاضر نیز بسیاری از زنان آگاه ایرانی، که برای داشتن حقوق برابر با مردان و رفع هرگونه تبعیض و خشونت نسبت به زنان، فعالیت می کنند، با عنوان واهی اقدام علیه امنیت کشور، یا در زندان های با نام و بی نام ایران بلاتکلیف گرفتارند یا با سپردن وثیقه های سنگین، در انتظار و خوف احضارشان به دادگاه هستند. در میان آنان بسیارند مادرانی که تنها بخاطر دادخواهی جانباختگان خود، خواهان شناسائی و مجازات آمرین و عاملین بیش از سه دهه کشتار فرزندانشان شده و لغو مجازات اعدام و آزادی همه زندانیان سیاسی را خواسته اند.
یکی از جلوه های آگاهی زنان نسبت به برابری خود با مردان و کوشش بی وقفه برای زنده نگهداشتن و گسترش آن، بزرگداشت روز جهانی زن، در هشتم مارس هر سال است. در ایران نیز در شرایطی که رژیم اسلامی، تمام ابزارهای فرهنگی، مذهبی و قانونی سرکوب خود را برای راندن زنان از حوزه های تحصیلی، شغلی، اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی بکار می برد، زنان و مردان برابری خواه، با تلاشی چشمگیر و مستمر، می کوشند تا این روز را که برابر با هیجدهم اسفند یا روز زن، در ایران است، جشن بگیرند و یکبار دیگر به خود و اطرافیان خود، کرامت انسانی هر فرد و برابری زن و مرد را که شاخص اصلی یک جامعه ای سالم و پیشروست، یادآور باشند.
در آستانه روزجهانی زن ( ۸ مارس ) از همه زنان و مردان برابری طلب، انجمن های مدافع حقوق زنان و دیگر نهادهای حقوق بشری  دعوت می کنیم با همراهی یکدیگر در جهت  رفع تبعیض و خشونت علیه زنان در جامعه ایران و سراسر دنیا برنامه های گوناگون و متنوعی را در هفته دوم مارس (16-8) برگزار نماییم و جهت انعکاس هر چه وسیع تر این همبستگی جهانی بکوشیم .
فرارسیدن هشتم مارس  روز جهانی زن بر همه زنان و مردان برابری خواه مبارک باد!
همبستگی برای حقوق بشر در ایران

اگر به عنوان یک نهاد می‌خواهید این فراخوان را امضا کنید، با ایمیل زیر تماس بگیرید :
امضاکنندگان:
1.               اتحاد برای ایران / بلژیک
2.               اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / آمریکای شمالی
3.               اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / شیکاگو
4.               اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / لوس آنجلس
5.               اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / مونترال
6.               اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / نیویورک
7.               اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران / واشنگتن
8.               انحمن ایران و سوئیس / ژنو
9.             انجمن پویا / کلن
10.           انجمن تئاتر ایران و آلمان / کلن
11.           انجمن حقوق بشر و دمکراسی / هامبورگ
12.           انجمن گفتگو و دمکراسی / پاریس
13.           انجمن مدافع دمکراسی در ایران / جنوب کالیفرنیا
14.           انجمن همبستگی دالاس / تگزاس
15.           بنیاد اسماعیل خویی / آتلانتا
16.           جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران / اتریش
17.           جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران / جنوب کالیفرنیا
18.           جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران / سوئد
19.           جامعه مدافعان حقوق بشر و دمکراسی / هامبورگ
20.           خانه همبستگی مهر / کلن
21.           مادران پارک لاله - ایران
22.           حامیان مادران پارک لاله / ایتالیا
23.           حامیان مادران پارک لاله / دورتموند
24.           حامیان مادران پارک لاله / ژنو
25.           حامیان مادران پارک لاله / فرزنو
26.           حامیان مادران پارک لاله / کلن
27.           حامیان مادران پارک لاله / هامبورگ
28.           حامیان مادران پارک لاله / وین
29.           حامیان مادران پارک لاله - اسلو / نروژ
30.           حامیان  مادران پارک لاله - لوس آنجلس / ولی
31.           مادران صلح مونترال
32.           شبکه همبستگی ملی ایرانیان – فرزنو / کالیفرنیا
33.           شورای دفاع از حقوق بشر / سوئد
34.           فدراسیون اروپرس
35.           فعالین حقوق بشر و دمکراسی برای ایران / هامبورگ
36.           صدای موج سبز ـ جنبش سبز / لندن
37.           صدای موج سبز ـ جنبش سبز / کاردیف
38.           کانون ایران آزاد / آلمان
39.           کانون حقوق بشری سیمرغ / دورتموند
40.           کانون فرهنگ و هنر فرزنو
41.           کانون فرهنگی‌ نگاه / اسن
42.           کمیته برای دفاع از مبارزات مردم ایران / شیکاگو
43.           کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی / پاریس
44.           گروه 22 خرداد / هامبورگ
45.           همایش ایرانیان / هامبورگ

۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه

به دنبال گم شده خود ایستاده ام و پاسخ می خواهم ! دلنوشته ای برای اکرم عزیز

!به دنبال گم شده خود ایستاده ام و پاسخ می خواهم



اینجانب اکرم نقابی مادر سعید زینالی هستم. پسرم را که دانشجوی کامپیوتر بود بدون هیچ توضیحی در 23 تیرماه 1378 از منزل ربودند و تا به حال از وضعیت او بی خبریم. از آن زمان تا به حال هر کجا که می شد پیگیری کردیم، از کلانتری ها، وزارت اطلاعات، دادگاه انقلاب، دادستانی، وزارت کشور و بیت رهبری و ... رفتیم و هنوز هیچ مقام مسوولی پاسخ درستی به من و همسرم نداده و مسوولیت این عمل غیرانسانی را به عهده نگرفته است. از آن زمان پدرش را نیز از کار برکنار کردند و هنوز هیچ پاسخی به ما نداده اند.
من و پدرش هفته گذشته نیز برای هزارمین بار به داستانی تهران مراجعه کردیم تا شاید بتوانیم با دادستان ملاقات داشته باشیم یا پاسخی از مقام های مسوول قضایی در مورد پسرم دریافت کنیم، ولی پس از معطلی بسیار، پاسخ درستی به ما ندادند و گفتند شنبه مراجعه کنید. شنبه 28 بهمن نیز مراجعه کردیم ولی ساعت ها ما را پشت درب نگاه داشتند و گفتند موضوع را پیگیری می کنند و تماس می گیرند و در نهایت یک شماره تلفن به ما دادند که اگر تماس نگرفتیم، خودتان پیگیری کنید.
ما می خواهیم بدانیم:
1-     چرا پسرم را در 23 تیرماه 1378 از خانه ربودند؟
2-     چه ارگانی او را بازداشت کرد و در کجا زندانی شد؟
3-     حالا در چه وضعیتی است؟
-          اگر زنده است، به ما اطلاع دهند.
-          اگر او را کشته اند، پاسخ دهند که در چه زمانی و چگونه و توسط چه ارگانی کشته شده و در کجا دفن شده است.
4-     چرا همسرم را پس از بازداشت پسرم از  13 سال پیش از کار برکنار کردند؟

اکرم نقابی
30 بهمن 1391
--------------------------------------------------------------------
 

دلنوشته ای برای اکرم عزیز



اکرم، دوست من، با تمام وجود درد و رنجت را حس می کنم. چرا که من یک مادرم. نمی دانم چگونه 14 سال بار این غم سنگین وجان فرسا را بدوش کشیدی و بی وقفه به دنبال جگر گوشه ات، کجا که نرفتی؟ به چه کسانی که روی نینداخته ای؟ چه نذرها که نکردی؟ اگر کفش آهنی به پا داشتی، آن کفش الان با زواری در رفته، داستان غم انگیزی از این رنج نامه می گفت. رنجی که پایان نیافته وهنوز ادامه دارد. ای کاش یک گوش شنوا بود. ای کاش از میان این دژخیمان حداقل یک نفر پیدا می شد که قلبی درسینه داشت.
اما زهی خیال باطل! (از دیو ودد ملولم وانسانم آرزوست)
من مادر، سالها پیش وقتی فرزندم کوچک بود، بمدت یک ساعت او را گم کردم، دنیا در نظرم تیره وتار شد. الان بعد از سالها هنوز نتوانسته ام آن شوک یک ساعته را از ذهنم پاک کنم، تو چگونه می توانی این مصیبت را تحمل کنی؟ امید تو را سر پا نگه داشته و این کور دلان وبی رحمان پس از 14 سال هنوز با احساس تو وآن پدر رنجدیده، بازی می کنند وحاضر نیستند حقیقت را بگویند.
آیا سعید عزیزت زنده است ؟
آیا خدای ناکرده او را کشنه اند؟
حد اقل آدرسی بدهند تا توی مادر بدانی برسرِ کدامین گور باید اشک بریزی ومویه کنی؟
 سالها از پایان جنگ می گذرد اما هر زمان که پاره استخوانی پیدا شود با تشریفات و احترام آن را به خانواده تحویل می دهند تا به خاک بسپارند.
این کمترین حق یک مادر نیست؟
تا کی می خواهید از شکنجه دادن ورنج این مادر لذت ببرید؟ 
آیا این را باور دارید که به دنیا هر چه را بدهی همان را دریافت خواهی کرد؟ چه پرسش احمقانه ای شما چه چیز را باور دارید و به چی اعتقاد!

به امید روزی که هر کس پاداش وجزای اعمالش رابگیرد
به امید آن روز
یکی از مادران پارک لاله
1/12/91

۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

جعفر بهکیش- من از یادت نمیکاهم

شنبه ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۳


نگاهی به حکم دادگاه مردمی ایران تریبونال


در تاریخ پنجم فوریه 2013، قضات دادگاه مردمی ایران تریبونال حکم نهائی خود را در مورد جنایتهای دهه شصت صادر کردند. در این حکم جمهوری اسلامی به دلیل ارتکاب "جنایت علیه بشریت" محکوم شده است. من در این یادداشت به شکلی اجمالی به این حکم و ابهامات موجود در این حکم خواهم پرداخت.

اما قبل از اینکه به حکم صادره بپردازم، لازم است به یک پاراگراف در اعلامیه ایران تریبونال اشاره کنم. در حکم اولیه و مختصری که در دادگاه منتشر شد، قضات از کنفرانس اسلامی یا ارگانی نظیر آن خواسته بودند که به مسئله جنایتهای جمهوری اسلامی رسیدگی کند، (متاسفانه نتوانستم که به متن یاد شده دسترسی پیدا کنم، گویا متن حکم اولیه در وب سایت ایران تریبونال موجود نیست. تلاش کردم که به ویدئوهای دادگاه مراجعه کنم، اما صحبتهای انگلیسی فیلم در این قسمت مفهوم نیست و مترجم از توصیه به سازمان حقوق بشر امریکا یاد می کند. بالاخره نتوانستم به متن اصلی دسترسی پیدا کنم). این نکته به شدت مورد اعتراض و انتقاد مخالفین ایران تریبونال واقع شده بود. در اعلامیه ایران تریبونال نوشته شده است: " در حکم نهائی، قضات ایران تریبونال پیشنهاد و توصیه برای دادخواهی را که در حکم مقدماتی آورده شده بود حذف کرده اند. به این ترتیب، با ارائه حکم محکومیت جمهوری اسلامی ایران به جرم جنایت علیه بشریت، امر دادخواهی و چگونگی پیشبرد آن در اختیار مردم عدالت خواه ایران و جهان گذاشته شده است. این حکم متعلق به تمامی ستمدیدگان و رنج کشیدگان جهان است." روشن نیست که چرا این توصیه حذف شده است؟ آیا کسانی در نظر قضات دادگاه اعمال نفوذ کرده اند؟

**********************************
قضات دادگاه برای آنکه بتوانند جمهوری اسلامی یا مسئولان آنرا به ارتکاب جنایت علیه بشریت محکوم کنند لازم بود که نشان دهند که جنایتهای هولناکی که در دهه شصت اتفاق افتاده است، در زمان  وقوع ، برخلاف  بخشی از قوانین عرفی (قوانین رایج) در ایران بوده است (پاراگراف 97 تا 112). قضات پس از بررسی قانون اساسی ایران و تعهدات بین المللی آن، به این نتیجه رسیده اند (پاراگراف 109 و 110) که جنایتهای انجام شده در دهه شصت مغایر با قوانین رایج جمهوری اسلامی (با همه محدودیتهای آن) و تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی است و به جمهوری اسلامی توصیه می کنند که تحت نظارت بین المللی به بررسی و محاکمه مرتکبین چنین جنایتی بپردازد. هر چند به نظر می رسد که امیدی به چنین اقدامی ندارند، چون بر این نکته تصریح می کنند که بالاترین مقامات جمهوری اسلامی در ارتکاب این جنایت سهیم بوده اند.

در ادامه قضات به مسئله رایج بودن محکومیت و مجازات مرتکبین "جنایت علیه بشریت" در قوانین بین المللی در زمان ارتکاب جرم می پردازند (پاراگراف 112 تا 133). پیشینه برخوردبا "جنایت علیه بشریت" به شکل مبسوطی مورد بررسی قرار می گیرد و در پاراگراف 133 با اطمینان نتیجه گیری می شود که در زمان ارتکاب جرم (دهه شصت)، جنایت علیه بشریت در قوانین عرفی بین المللی کاملا به رسمیت شناخته می شده است.

قضات همچنین  به این مسئله می پردازند که آیا مستندات (شهادتها و گزارش کمیسیون حقیقت) نشان داده اند که دو شرط لازم (الف- نقض جدی حقوق بشر،مانند قتل، شکنجه و زندانی کردن، اتفاق افتاده است-پاراگراف 138  و ب- این جنایتها گسترده و سازمان یافته بوده- پاراگراف 139) برای اثبات ارتکاب جنایت علیه بشریت تامین شده است؟ دادگاه به این نتیجه می رسد که شهادتها و گزارش کمیسیون حقیقت وقوع این جنایت را اثبات کرده است (پاراگراف 154).   

در ادامه دادگاه به این موضوع مهم می پردازد که، آنچنان که دادستانها در خواست کرده اند، آیا میتوان یک دولت را به دلیل ارتکاب جنایت علیه بشریت محکوم کرد؟ (پاراگراف 155 -165) تریبونال بر این نکته تاکید می کند که قوانین عرفی بین المللی (از جمله اساسنامه رم- دادگاه کیفری بین المللی) افراد را مسئول جنایت علیه بشریت می دانند و به همین دلیل باید افراد حقیقی در این رابطه محاکمه و مجازات شوند. اما علیرغم این آگاهی، دادگاه مسئله محکومیت دولتها را مورد بررسی قرار می دهد و به این نتیجه می رسد که جمهوری اسلامی ایران به دلیل ارتکاب جنایت علیه بشریت محکوم است. هر چند بر خلاف آنچه در اعلامیه ایران تریبونال آمده است، محکومیت دولتها برای اولین بار نیست که اتفاق می افتد و حکم منتشر شده با استناد به پیشینه تاریخی است. دادگاه با استفاده از همین پیشینه تاریخی و برداشت نسبتا آزاد از آن به این نتیجه می رسد که میتوان جمهوری اسلامی ( یک نهاد حقوقی) را به ارتکاب جنایت علیه بشریت محکوم کرد.

به هر حال حکم دادگاه، به اختصار، از این قرار است
الف) جمهوری اسلامی ایران در دهه شصت مرتکب جنایت علیه بشریت شده است.
ب) جمهوری اسلامی مطلقا مسئول این جنایت است.
ج) جمهوری اسلامی، بنا بر عرف بین المللی، باید پاسخگوی این جنایتها باشد.   
   
محکومیت، قاعدتا، به این معنی است که جمهوری اسلامی ایران، بنا بر عرف بین المللی، لازم است به دلیل ارتکاب جنایت بر علیه بشریت مجازات شود. اما این دادگاه قوه اجرائی ندارد، پس این محکومیت تنها میتواند جنبه اخلاقی و سیاسی داشته باشد و بنا بر آن میتوان مدعی شد که جمهوری اسلامی فاقد مشروعیت اخلاقی و سیاسی است.

*********************************
انتقاداتی که میتواند بر این حکم وارد باشد

1- دادگاه در حکم اولیه ای که در روز پایانی دادگاه در هیگ منتشر کرد، تعدادی توصیه داشت که این توصیه ها در حکم نهائی بدون هیچ توضیحی حذف شده بودند. شاید علت این تغییر انتقاداتی بود که از سوی مخالفان ایران تریبونال به این توصیه ها شده بود و احتمالا، به قضات پیشنهاد شده است برای فروکش کردن انتقادات، این توصیه ها از حکم نهائی حذف شوند. این موضوع از طرف دست اندرکاران ایران تریبونال چنان حائز اهمیت بود که در اعلامیه منتشر شده، به حذف این توصیه ها اشاره شده است. به گمان من این بر عهده قضات است که توضیح دهند که چرا این قسمت حذف شده است.

2- چرا نباید بنا بر عرف، افرادی که مسئول این جنایتهای هولناک هستند را در این رابطه محاکمه کرد؟ میتوان حدس زد که یکی از علل این رویکرد، نداشتن ادله و شواهد کافی برای محاکمه و محکوم کردن مسئوالین جمهوری اسلامی است. مثلا علیرغم اینکه بسیاری بر این اعتقاد هستند که اکبر هاشمی رفسنجانی در بیشتر حوادث دهه اول انقلاب مسئولیت اصلی را دارد، اما احتمالا برای اثبات این ادعا در دادگاه شواهد کافی وجود ندارد.

3- دادگاه مدعی است که علیرغم اینکه جمهوری اسلامی در این دادگاه حضور نداشته و طبیعتا دفاعی از آن انجام نشده است، اما مستندات چنان گویا و مستحکم هستند که حضور جمهوری اسلامی نمی توانست تغییری جدی در حکم صادره به وجود آورد (پاراگراف 167).
به گمان من این یکی از مهمترین نقاط ضعف این حکم است. من به عنوان یکی از بستگان قربانیان، طبیعتا با حکم دادگاه همدل و همصدا هستم، چرا که من یک طرف این دعوی هستم و جمهوری اسلامی را متهم به انجام جنایتهای هولناکی می کنم، اما چگونه یک دادگاه میتواند بدون شنیدن دفاعیات متهم، تنها با این استدلال که مستندات به اندازه کافی مستحکم هستند حکمی را صادر کند؟ کدام دادگاه بین المللی تا کنون چنین روشی را برگزیده است؟  شاید اگر این دادگاه با حضور روشنفکران و فعالین انجام می شد (چنانچه راسل تریبونال چنین بود)، میتوانست مدعی شود که این یک جلسه کاملا نمادین است و تنها بخشی از یک جنبش اجتماعی بر علیه نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران است. اما دست اندرکاران تلاش کرده اند که با انتخاب قضات و دادستانهائی که بسیاری از آنان پیشینه چشم گیری در امور قضائی و حقوقی دارند، تصور یک دادگاه واقعی را در اذهان به وجود آورند (من در مطلبی دیگر حتما به این نکته خواهم پرداخت و آنرا یکی از ضعفهای مهم این حرکت می دانم).
در سی و چند سال گذشته، روایتهای مختلف و متضاد از طرف دولت جمهوری اسلامی و بستگان قربانیان و مخالفان و منتقدان حکومت مطرح بوده است. جمهوری اسلامی از همه امکانات خود استفاده کرده است که روایت خود را به عنوان مورد اعتمادترین روایت از آنچه در دهه شصت گذشته است به مردم بقبولاند، و در این امر تا حدود زیادی موفق بوده است. در مقابل تلاشی جدی وجود داشته است که روایتی که بیشتر جانب قربانیان را داشته باشد در نزد ایرانیان مقبول واقع شود و مورد پذیرش قرار گیرد. ایران تریبونال، هر چند با همراه کردن تعدادی از شناخته شده ترین شخصیتهای حقوقی و حقوق بشری، به این روایت اعتبار بیشتری داد، اما میتوانست در این مبارزه ، با نقد مستدل روایت جمهوری اسلامی، نشان دهد که علیرغم، خطاهای نیروهای مخالف، جمهوری اسلامی، که از همه اختیارات و امکانات یک دولت برخوردار بود، به شکل "سیستمیک و سیستماتیک" حقوق بشر را نقض کرده است.
به گمان من لازم بود روایت جمهوری اسلامی از آنچه در دهه شصت گذشته است به شکلی مستند و محکمه پسند مورد نقد قرار می گرفت. به عنوان نمونه جمهوری اسلامی مدعی است که مخالفان سیاسی آن دست به اسلحه برده اند و هیچ چاره ای جز این برای یک دولت نوپا که از دل انقلاب بیرون آمده بود، وجود نداشت جز اینکه مخالفان مسلح خود را سرکوب کند، مخالفان مسلحی که صدها (گاه مدعی هستند، هزاران تن) از مقامات و پشتیبانان حکومت را ترور کرده اند. همچنین جمهوری اسلامی مدعی است که بسیاری از کسانی که اعدام شدند، در ترور دست داشته اند و به همین دلیل و بنا بر قوانین جمهوری اسلامی، مجازات آنان مرگ است. علاوه بر آن جمهوری اسلامی مدعی است که مخالفانش با دشمنان کشور همدست شده بودند و از عراق و امپریالیستها برای پیشبرد اهداف خود انواع کمکها، از جمله کمک مالی و تسلیحاتی دریافت می کردند.
به گمان من لازم بود که به شکلی مبسوط بی پایگی این استدلال ها نشان داده می شد. لازم بود دادگاه استدلالهای جمهوری اسلامی را استماع می کرد و تیم دادستانی تلاش می کرد نشان دهد که علیرغم آنکه بخشی از این ادعاها حقیقت دارد، اما بسیاری از آنان که به زندان افتادند و اعدام شدند، حتی دستشان به اسلحه نخورده بود و در بسیاری از موارد بالکل مخالف مبارزه مسلحانه بودند. و مهمتر اینکه نشان دهند که مکانیزمهای بین المللی حقوق بشر نامشروط هستند و همه شهروندان از جقوقی برخوردار هستند که عدم اجرای تعهدات شهروندی، سبب صلب این حقوق نمی شود. و جمهوری اسلامی به شکلی گسترده و هولناکی حقوق شهروندان را نقض کرده است. به گمان من این مهم تنها با حضور وکلای مدافعی که از جمهوری اسلامی دفاع کنند میسر می شد.  

4- در مورد رفتار با زنان (پاراگراف 64 تا 67)، دادگاه گزارش "عدالت برای ایران" با عنوان "جنایت بدون عقوبت" را به عنوان یک سند پذیرفته است، بدون آنکه به شکلی دقیق در مورد نتایجی که این گزارش به آن رسیده است تحقیق کند. این موسسه گزارشی را تهیه کرده است که برای اولین بار به شکلی جدی مسئله تجاوز و آزارهای جنسی در زندانهای دهه شصت را مورد بررسی قرار داده است. اما گزارش، علیرغم آنکه توانسته است، جدی بودن فرضیه تجاوز به زنان باکره قبل از اعدام را نشان دهد، به گمان من قادر نبوده است که سیستمیک و سیستماتیک بودن این مسئله را اثبات نماید. من در صحبتی با تهیه کنندگان این گزارش، به این مسئله اشاره کردم و پیشنهاد کردم که به عوض نتیجه گیری قاطع، بهتر بود در نتیجه گیری این گزارش نوشته می شد: "این تحقیق نشان داد که شایعات در مورد تجاوز به زنان باکره قبل از اعدام، میتواند اقدامی گسترده و سیستماتیک باشد و نیاز به تحقیقات جدی تر در این زمینه را الزامی کرده است." با توجه به این برداشت، به گمان من اعتماد دادگاه به نتیجه گیری های این گزارش منطقی به نظر نمی رسد.

5- قضات ایران تریبونال از اینکه مقامات جمهوری اسلامی پیش از این دادگاه هم در مورد کشتار در تابستان 67 سخن گفته اند بی اطلاع هستند (از جمله خاطرات ری شهری، رفسنجانی و غیره). این نکته همچنین احتمالا موید این نکته است که دادستانهای نیز تحقیقات لازم را در اینمورد انجام نداده اند.
اما یک نکته لازم است مورد توجه قرار گیرد. حساسیت جمهوری اسلامی در سالهای اخیر به مسئله تلاش گسترده ایرانیان و جامعه جهانی برای توسعه حقوق بشر و مقاومت در مقابل نقض سیستماتیک آن افزایش چشمگیری یافته است. به گمان من جمهوری اسلامی به شکلی جدی نگران است که مسئله حقوق بشر در ایران به یک مسئله مهم در روابط بین المللی این کشور تبدیل شود. شاید از همین روست که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر تلاش کرده است که مادران خاوران، که یکی از مهمترین نیروها برای کشف حقیقت و برقراری عدالت در ایران هستند را خاموش کنند. 

6- برایم تعجب آور است که مسئله برکناری آیت الله منتظری را تنها به مخالفت ایشان با حکم کشتار زندانیان سیاسی توسط آیت الله خمینی محدود می کنند. این نکته حتما بهانه مناسبی برای این مسئله بوده است، اما بدون شک اختلافات آقای منتظری با دیگر مسئولان تنها به این مسئله محدود نبوده و مخالفان آیت الله منتظری مترصد فرصت مناسبی بودند تا شرایط برکناری ایشان را فراهم کنند.

7- حکم منتشر شده هیچ اشاره ای به علت کشتار زندانیان چپگرا نمی کند. هر چند که احتمالا در ابتدای دهه شصت مهمترین علت کشتار زندانیان سیاسی چپگرا سیاسی بود، اما جمهوری اسلامی به شکل گسترده و سیستماتیک کسانی که به خدا باور ندارند (مرتدین) را از کلیه حقوق خود محروم کرده است، از جمله در کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67، بسیاری از زندانیان چپگرا تنها به این اتهام به دار کشیده شدند. دادگاه تنها در پاراگراف 146 به شکلی اختصاری و مبهم به این موضوع اشاره می کند.

8- برخی اشتباهات جزئی، از جمله تعداد قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67، یکبار بیش از 4000 نفر و در جائی دیگر بیش از 5000 نفر ذکر شده است.

جعفر بهکیش- 15 فوریه 2013

  

با آرزوی جهانی خالی از خشونت ! مبارزه با خشونت (حمله به لیبرتی)

با آرزوی جهانی خالی از خشونت !

مبارزه با خشونت (حمله به لیبرتی)


ما مادران پارک لاله، حمله به لیبرتی و کشته و مجروح شدن ساکنان آن مکان را حرکتی غیر انسانی دانسته و آن را محکوم می نماییم. 
هم میهنان عزیز، خشونت تمامی ندارد، باید جلوی رشد خشونت و وحشیگری را گرفت. اگر غافل بشویم، تمامی جهان را در بر می گیرد. 
با محکوم کردن گسترده این اعمال وحشیانه، جلوی فجایع غیرانسانی را بگیریم.
یکی از راههای متداول در جهان برای حذف مخالفان، به کارگیری خشونت است، اگر افکار مترقی جهان جلوی این شیوه نادرست نایستند، رشد می کند و گسترده خواهد شد.
به هوش باشیم، می خواهند با خشونت های برنامه ریزی شده افکار جهانیان و ایرانیان را از جنایاتی که در حال وقوع است منحرف کنند. خشونت در هیچ عرصه ای سازنده نبوده و نخواهد بود. خشونت طلبان با خشونت ورزی،  آن را بصورت فرهنگ در می آورند و هر حرکت غیر انسانی را توجیه می کنند. 


تا دیر نشده، با اتحاد و همبستگی، جلوی جلادان آزادی وانسانیت بایستیم و دنیایی عاری از خشونت بسازیم!

مادران پارک لاله 
26/11/91

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.