۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

به مناسبت روز جهانی دفاع از زندانیان سیاسی ۲۹ ژانویه














گزارش حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند از گردهمایی شنبه ۲۹ ژانویه ۲۰۱۱ در دورتموند

به مناسبت روز جهانی دفاع از زندانیان سیاسی ۲۹ ژانویه ، در اعتراض و محکوم کردن اعدام دو زندانی سیاسی ، جعفر كاظمي و محمد علي حاج آقایی، در حمایت از حکیمه شکری از حامیان مادران پارک لاله ،
که در زندان
تحت شکنجه های مختلف جسمی و روحی قرار دارد و همچنین در حمایت از تمام
خواسته های مادران پارک لاله ،
فراخون این هفته خود را اعلام کرده بودیم ،
که امروز دوباره خبر قتل تازه ای از جنایات فجیع هر روزه ای،
که در وطنمان به وقوع می پیوندد ، شنیدیم .
خبر قتل زهرا بهرامی ، مادری که فقط برای دیدن فرزندش به ایران سفر کرده بود .


نه مادران عزادار از خون فرزندان خود خواهند گذشت .

نه پدران عزادار.......

نه فرزندان عزادار از خون مادران و پدران خود خواهند گذشت .
و نه زنان و شوهران عزادار از خون همسران خود ......

دست تمام آمران و عاملان این جنایات چنان به خون این انسان های بیگناه آغشته است ، که تا محاکمه شدن مسببین
این جنایات در دادگاه های بین الملکی ، ما حامیان مادران پارک لاله قدمی به عقب نخواهیم گذاشت.

ما ایستاده ایم .

گزارش تصویری گردهمایی ۲۹.۰۱.۲۰۱۱
http://www.facebook.com/radioneda#!/album.php?aid=43793&id=100000680559971&fbid=185075764858441
گزارش صوتی گردهمایی ۲۹.۰۱.۲۰۱۱
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/29/rn-100/

زنده باد صلح و آزادی

حامیان مادران ( عزادار ) پارک لاله
مادران صلح دورتموند

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

گزارش تصویری گردهمایی مادران دورتموند 22.01.2011 و پیام مادر ندا












گزارش تصویری گردهمایی مادران دورتموند 22.01.2011 و پیام مادر ندا به مناسبت روز تولد دخترش

http://www.facebook.com/home.php#!/album.php?aid=43169&id=100000680559971&fbid=183395165026501 http://www.youtube.com/watch?v=itOtepWPJvo

حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند، برنامه اکسیون این هفته خود را در اعتراض به اعدام هولناک حسین خضری و احکام جاری اعدام وآزادی فوری و بدون قید و شرط خانم حکیمه شکری از حامیان مادران پارک لاله که از ۱۴ آذر ماه در زندان بسر میبرد ، اختصاص داده و هم چنین به مناسبت روز تولد ندا و به یاد همه جان باختگان راه آزادی با روشن کردن شمع ، یاد همه این عزیزان قربانی را گرامی داشتند .

حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

حامیان مادران پارک لاله تحت شکنجه

در پی مراجعه خانواده حکیمه شکری به زندان در پنج شنبه 28 دی‌ماه و اعلام ممنوع الملاقاتی وی ، خانواده این زندانی به قاضی پرونده مراجعه کردند تا راجع به وضعیت وی در زندان صحبت کنند. قاضی حسینی از خانواده حکیمه شکری خواست تا یکشنبه 11 بهمن ماه به دفتر قاضی مراجعه کرده تا نتیجه بررسی‌هایش درباره امکان ازادی با وثیقه را به ان‌ها اطلاع دهد.

این ماجرا درحالی اتفاق می افتد که حکیمه شکری دیروز مورخ 4 بهمن ماه طی برقراری تماس تلفنی با خانواده‌اش وضعیت جسمی‌اش را بد ارزیابی کرد و اعلام کرد که به دلیل وخامت اوضاع جسمی تا کنون چندین بار وی را به بهداری منتقل کرده‌اند. وی هم چنین ابراز داشت که مسئولین زندان وی را تحت فشار قرار داده‌اند که به خانواده‌اش بگوید حال خوبی دارد و ضمنا از سرمای سلولی که در آن بازداشت است گفته است. این مساله تاکنون از زبان چند زندانی دیگر نیز به خانواده‌ها منتقل شده است و به نظر می رسد که مساله سرمای سلول ها در بازداشتگاه اوین جدی ست .

حکیمه شکری روز 14 آذرماه به همراه چند تن دیگر از مادران پارک لاله برای بزرگداشت سالروز تولد امیرارشد تاجمیر، یکی از شهدای عاشورای 88، به بهشت زهرا رفته و پس از پایان مراسم درحالی که قصد ترک کردن بهشت زهرا را داشتند دستگیر می شوند. بقیه مادران همان شب آزاد شده ولی ندا مستقیمی و حکیمه شکری به اوین منتقل می شوند. اتهام آنها جاسوسی و اقدام علیه امنیت نظام بوده است! در صورتی که تنها کاری که می کردند دلجویی از مادرانی بوده که فرزندانشان را از دست داده بودند. ندا مستقیمی چندی قبل به قید وثیقه آزاد شده است.

یک ماه پس از بازداشت و در ملاقات قبلی ، خانواده وی در حالی با او ملاقات کرده بودند که آثار شکنجه بر روی صورت حکیمه کاملا مشخص بوده و دستهایش به شدت می لرزیده است .اما از نظر روحی بسیار قوی بوده و با ایمان به بی گناهی خود در برابر تمامی فشارها، توهین ها و شکنجه ها مقاومت کرده و تن به اعترافات دروغین علیه خود و گروه مادران پارک لاله نداده است.
برادر و خواهر حکیمه درحالی با او ملاقات می کردند که دو نفر پشت سر حکیمه قدم می زدند و یک نفر هم دقیقا کنار دست او نشسته بود و تمام صحبتها و حرکات آنها را زیر نظر داشت.

به گفته خانواده اش حکیمه در شرایط بسیار بد جسمی بسر می برد و به گفته خود حکیمه شب قبل از ملاقات ساعت 2 برای بازجویی می برندش و زیر فشارها و شکنجه های شدید حالش بهم می خورد و او را به درمانگاه زندان منتقل می کنند.وضعیت حکیمه شکری اکنون زیر بار فشارهای گوناگون و ممنوعیت ملاقات نگران کننده است .

مادران پارک لاله طی دوسال گذشته جور و جفاهای بسیاری را به خود دیده اند اما همچنان ایستاده اند و استوار در راهی قدم بر می دارند که درستی اش را باور دارند و هیچ چیز، در هیچ کجا مانع حرکت آنها نمی شود.

حکیمه شکری از حامیان مادران پارک لاله، ممنوع الملاقات شده است

پنج شنبه ۳۰ دیماه ۱۳۸۹ خانواده حکیمه شکری ، که درملاقات قبلی به آنها اعلام شده بود هردوهفته یکبارحق ملاقات با ایشان را دارند، به زندان مراجعه کرده اما مسئولین زندان اجازه ملاقات با حکیمه رابه آنها نداده اند و درپیگیری ها به آنها اعلام شده که حکیمه شکری جز افراد ممنوع الملاقات میباشد وخانواده ایشان بعد ازساعتها انتظار بدون هیچ نتیجه و یا حتی کسب خبری ازوضعیت حکیمه شکری ، محل را ترک کرده اند.
حکیمه شکری روز 14 آذرماه به همراه چند تن دیگر از مادران پارک لاله برای بزرگداشت سالروز تولد امیرارشد تاجمیر، یکی از شهدای عاشورای 88، به بهشت زهرا رفته و پس از پایان مراسم درحالی که قصد ترک کردن بهشت زهرا را داشتند دستگیر می شوند. بقیه مادران همان شب آزاد شده ولی ندا و حکیمه به اوین منتقل می شوند. اتهام آنها جاسوسی و اقدام علیه امنیت نظام بوده است! در صورتی که تنها کاری که می کردند دلجویی از مادرانی بوده که فرزندانشان را از دست داده بودند.

یک ماه پس از بازداشت و در ملاقات قبلی ، خانواده وی در حالی با او ملاقات کرده بودند که آثار شکنجه بر روی صورت حکیمه کاملا مشخص بوده و دستهایش به شدت می لرزیده است .اما از نظر روحی بسیار قوی بوده و با ایمان به بی گناهی خود در برابر تمامی فشارها، توهین ها و شکنجه ها مقاومت کرده و تن به اعترافات دروغین علیه خود و گروه مادران پارک لاله نداده است.
برادر و خواهر حکیمه درحالی با او ملاقات می کردند که دو نفر پشت سر حکیمه قدم می زدند و یک نفر هم دقیقا کنار دست او نشسته بود و تمام صحبتها و حرکات آنها را زیر نظر داشت.
به گفته خانواده اش حکیمه در شرایط بسیار بد جسمی بسر می برد و به گفته خود حکیمه شب قبل از ملاقات ساعت 2 برای بازجویی می برندش و زیر فشارها و شکنجه های شدید حالش بهم می خورد و او را به درمانگاه زندان منتقل می کنند.
وضعیت حکیمه شکری اکنون زیر بار فشارهای گوناگون و ممنوعیت ملاقات نگران کننده است .

مادران پارک لاله طی دوسال گذشته جور و جفاهای بسیاری را به خود دیده اند اما همچنان ایستاده اند و استوار در راهی قدم بر می دارند که درستی اش را باور دارند و هیچ چیز، در هیچ کجا مانع حرکت آنها نمی شود.
به امید آزادی هرچه سریعتر حکیمه عزیزمان.

فراخوان حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند -شنبه ۲۹ ژانویه ۲۰۱۱


فراخوان حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند -شنبه ۲۹ ژانویه ۲۰۱۱
ساعت ۱۵ تا ۱۶ بعد از ظهر - روبروی کلیسا راینولدی - دورتموند

ما حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند ، اعدام دو زندانی سیاسی ، جعفر كاظمي و محمد علي حاج آقایی را به شدت محکوم کرده و برنامه گردهمایی این هفته خود را به مناسبت روز جهانی‌ دفاع از زندانیان سیاسی ، مثل هر هفته دراعتراض به نقض وحشتناک هر روزه حقوق بشر در ایران اختصاص داده وخواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی - عقیدتی و همچنین آزادی حکیمه شکری ، از حامیان مادران پارک لاله ، که در زندان تحت شکنجه های مختلف جسمی و روحی قرار دارد،
می باشیم و از همه پویندگان راه صلح و آزادی ، تقاضای حمایت و همبستگی داریم .

ما حامیان مادران ( عزادار ) پارک لاله، خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی - عقیدتی
می باشیم
ما حامیان مادران ( عزادار ) پارک لاله، خواهان لغو قانون مجازات اعدام به هر شکلی می باشیم .
ما حامیان مادران ( عزادار ) پارک لاله، خواهان محاكمه آمران و عاملان جنایات ۳۱ سال گذشته می باشیم .

زنده باد صلح و آزادی
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

گزارش گردهمایی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند شنبه ۱۵ ژانویه۲۰۱۱

به یاد یک انسان دیگر
به یاد حسین خضری
برای مادرش


گزارش صوتی گردهمایی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند شنبه ۱۵ ژانویه۲۰۱۱
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/15/rn-90/

گزارش تصویری گردهمایی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند شنبه ۱۵ ژانویه ۲۰۱۱
http://www.facebook.com/album.php?aid=42332&id=100000680559971&fbid=181471231885561&ref=mf

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

ما همه جاسوس هستیم!

تا می توانید ما را متهم کنید و حکم برانید، ما همه جاسوس هستیم!

حکیمه شکری سی و هشت روز است که در زندان بسر می برد. او به همراه تعدادی از خانواده ها برای همدردی با خانواده امیرارشد تاجمیر در روز 14 آذر به بهشت زهرا رفته بود که با 13 نفر دیگر بازداشت می شوند. از آن 14 نفر تنها حکیمه در وضعیتی بلاتکلیف بسر می برد و همچنان در بند است. او هم اکنون در سلول های انفرادی بند 209 زندان اوین بازداشت است و خانواده اش و ما مادران، نگران سلامتی او هستیم. خانواده اش تنها توانسته اند یک بار یعنی پنج شنبه گذشته او را در پشت شیشه های زندان ملاقات کنند. او متهم به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی شده است و می خواهند او را وادار به اعتراف های دروغین کنند.

حکیمه و حکیمه ها نه تنها جرمی مرتکب نشده اند، بلکه مستحق تقدیر نیز هستند. او نه مادر است و نه مادری کرده، ولی غم مادران را غم خود می داند تا بتواند مرهمی بر زخم هایشان باشد. آخر در کجای دنیا رفتن بر سر خاک و یا رفتن به خانه عزیز از دست داده جرم محسوب می شود، در کجای دنیا همدردی کردن جاسوسی محسوب می شود، کمی به خود آیید، این دوران نیز خواهد گذشت، فکر فردای خود کنید.

برخی از دوستانش که از اتهامات وارده به او متعجب اند می گویند:

"همیشه از زمانی که کتاب خواندن را یاد گرفتم و مطالعات خارج از کتب درسی را شروع کردم کتاب هایی خواندم که درآن کسانی بنام جاسوس، شخصیت های داستان بودند. ولی هر چه فکر می کنم و برخوردهای حکیمه را بیاد می آورم هیچیک از مشخصات و عملکردهای آن جاسوس ها به حکیمه نمی خورد."
دیگری می گوید: "حکیمه یک دنیا عشق به وطن و مردم محروم بود. او مهربان ترین مهربانان بود برای حل مشکلات دوستان و در دلداری دادن به خانواده های داغدار، چه آنهایی که در جنگ شهید شدند و چه آنهایی که به خاطر تفکرشان در این سالها جان باختند. به عکس های حکیمه که این روزها در همه جا منتشر شده نگاه می کنم می بینم برقی در نگاهش هست، برق مهربانی و صفا و انسان دوستی."

این روزها به کمک دنیای رسانه و مرحمت آقایان، خیلی ها حکیمه را می شناسند. اگر یکماه و اندی پیش یعنی قبل از دستگیری او، به غیر از دوستان و چند خانواده داغدار که حکیمه به دیدارشان رفته بود، کسی او را نمی شناخت، حال با حکم 4 ماه بازداشت در سلول انفرادی جناب قاضی و شکنجه های روحی، روانی و همچنین درخواست وثیقه 400 میلیونی از او چهره ای آشنا ساخته است. اینک حکیمه را تمام آزادی خواهان می شناسند و پیگیر وضعیت او هستند و خانواده های داغدار نگران سلامتی این یار روزهای ماتم شان.

روزگاری در باورهای عرفی و دینی ما ایرانیان رفتن به سر خاک، محترم شمارده می شد و کاری درست بود. حال چه شده که این کار جرم محسوب می شود و بازداشت و زندان و حتی سلول انفرادی به دنبال دارد. فکر می کنید با بستن گورستان ها یا حذف صورت مساله مشکلات کشور حل می شود، گیریم به تمامی گورستان ها قفل و بند زدید همان طوری که درب خاوران را قفل بزرگی زدید، ولی دل هایمان را چه می کنید، خانه هایمان را چه می کنید، خیابان ها را چه می کنید.

راستی چرا کشور به جایی رسیده است که حکیمه ها به خاطر مهربانی و دلداری خانواده های عزادار، وکلای انسان دوست برای حمایت ازموکلین شان، مادران و خانواده های عزیز از دست داده برای دادخواهی، نویسندگان و شاعران برای آزادی خواهی، دانشجویان و جوانان به خاطر احقاق حقوق مدنی خود، زنان برای رفع تبعیض جنسیتی و کارگران برای درخواست اولیه ترین حقوق صنفی خود زندانی، شکنجه، اعدام و یا دچار محرومیت ها و محدودیت های دیگر می شوند.

آیا همه جاسوسند و اقدام علیه امنیت ملی می کنند؟

آری ما همه جاسوس هستیم و حکیمه نیز یکی از ماست. ما همه جاسوس مادرانی هستیم که فرزندانی به جامعه تحویل داده اند که حاضر نیستند برای اولیه ترین حقوق خود سر خم کنند، ما جاسوس پدرانی هستیم که فرزندان شان برای دفاع از اولیه ترین حقوق شهروندی خود، زیر ماشین نیروهای حافظ امنیت جامعه و مردم کشته می شوند، ما جاسوس خانواده هایی هستیم که فرزندان شان تنها برای گفتن "نه" به چوبه های دار سپرده می شوند، ما جاسوس همسرانی هستیم که شریک زندگی شان را به خاطر برپا ماندن آزادی از دست داده اند، ما جاسوس فرزندانی هستیم که عزیزترین شان، یعنی پدر و مادرشان را از آنها ربودند، ما جاسوس مردمی هستند که می خواهند نفس بکشند و حق زندگی داشته باشند، آری همه ما جاسوس هستیم، ما را هم به زندان بیاندازید، ما را هم شکنجه کنید و به چوبه های دار بسپارید.

کشوری که امنیت اش به خاطر خواسته های حداقل مردم اش به خطر بیافتد و تمامی انسان های مسئول، با وجدان و آزادی خواه را جاسوس تلقی کنند، بایستی به اساس پایه های آن حکومت شک کرد!

آقایان قضاوت کار سختی است. ما مادران، بارها به شما هشدار داده بودیم که دست از این کارهایتان بردارید! مطمئن باشید اگر به همین شکل ادامه دهید، این صداهای به ظاهر خاموش، به فریاد تبدیل خواهد شد و روزی دامان شما را خواهد گرفت. ما را از زندان نترسانید و از تاریخ پند بگیرید.

ما مادران پارک لاله(عزادار)، یک بار دیگر ضمن درخواست آزادی بدون قید و شرط حکیمه شکری، بر دیگر خواسه هایمان همچنان پای می فشاریم .

لغو مجازات اعدام؛
آزادی کلیه زندانیان سیاسی- عقیدتی؛
محاکمه عادلانه و علنی آمرین و عاملین جنایت های سی و دو سال گذشته

ما ازسازمان های بین المللی حقوق بشری نیز می خواهیم که در راستای اهداف و مسئولیت های خود گام بردارند و آزادی حکیمه شکری و دیگر زندانیان سیاسی- عقیدتی را خواستار شوند.


دلم تنگ ست
براي تاب مشكين موي ات
لبخند شيرين ات
برق نگاه ات
كه چه آتش ميزند
بر دل ام
ميدانم دلتنگي
ميدانم در بند
تو در بند آزادي
من در بند تو
بي تو در سلول تنهايي ام
به يادات
روزها را روي ديوار خط ميكشم
به هواخوري كوچك انفرادي ميروم
بي تو بغض
بي تو آه
بي تو فريادم در ناي بريده

مادران پارک لاله(عزادار)
22 دیماه 1389

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

گردهمایی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند - شنبه ۱۵ ژانویه ۲۰۱۱


گردهمایی حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند - شنبه ۱۵ ژانویه ۲۰۱۱ -
ساعت ۱۵ تا ۱۶ بعد از ظهر - روبروی کلیسا راینولدی - دورتموند

حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند ، برنامه اکسیون این هفته خود را در اعتراض به احکام جاری
اعدام و صدور احکام غیرعادلانه دادگاه انقلاب رژیم اسلامی برای خانم نسرین ستوده و شیوا نظر آهاری وآزادی
فوری حکیمه شکری از حامیان مادران پارک لاله اختصاص خواهند داد .

"مادران پارك لاله، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه هرگز از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و... از دهه شصت تا كنون هستند".
این مادران براساس اعلام رسمی شان "خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند و اعدام
را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند
و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند".

زنده باد صلح و آزادی
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

نامه سرگشاده دکتر شیرین عبادی به کمیسر عالی حقوق بشر، در اعتراض به صدور حکم غیرعادلانه دادگاه انقلاب رژیم اسلامی برای خانم نسرین ستوده


نامه سرگشاده دکتر شیرین عبادی به کمیسر عالی حقوق بشر، در اعتراض به صدور حکم غیرعادلانه دادگاه انقلاب رژیم اسلامی برای خانم نسرین ستوده

متن فارسی و انگلیسی نامه سرگشاده خانم دکتر شیرین عبادی به کمیسر عالی حقوق بشر

خانم پیلای کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد ،
پیرو مکاتبات قبلی به اطلاع می رساند همکار ارجمند من، خانم نسرین ستوده وکیل سر شناس ایرانی که سال ها از قربانیان نقض حقوق بشر به رایگان دفاع کرده است، در تاریخ ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۸۹ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر دستگیر شد .
مامور وزارت اطلاعات که مسئول بازجوئی از وی بود، در روزهای اولیه بازداشت، پیشنهاد می کند که خانم ستوده در یک مصاحبه تلوزیونی به جرائم مورد ادعای دادستان اعتراف کرده و درخواست عفو کند، چون خانم ستوده حاضر به چنین کاری نمی شود او را در تمامی مدت در سلول انفرادی ومحروم از کلیه حقوق قانونی یک زندانی نگه می دارند .
خانم ستوده دارای دو فرزند سه و یازده ساله است که بر خلاف قانون حتی یک بار نیز نتوانسته با فرزندانش ملاقات حضوری داشته باشد و به همین علت و در اعتراض به وضعیت غیر قانونی خود تاکنون سه بار اعتصاب غذا کرده است که هر سه بار نیز تا حد مرگ پیش رفته و در بیمارستان بستری شده است و بعد از چند روز مجددا اعتصاب غذای خود را شروع کرده - اعتصاب غذای خانم ستوده خشم مامورین قضایی و امنیتی را برانگیخت و آنها به جای تمکین به قانون، پرونده دیگری برای او تشکیل می دهند و این بار اتهام وی عدم رعایت حجاب رسمی در فیلم سخنرانی است که سه سال قبل در ایتالیا نشان داده اند .
در نهایت روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۹ رسما اعلام می شود که به علت اقدام علیه امنیت ملی ، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر جمعا به ۱۱ سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از شغل وکالت و خروج از کشور محکوم شده است .
سرکار خانم پیلای،
در روزهائی که نمایندگان شما با آقای محمد جواد لاریجانی و سایر مقامات دولتی ایران درباره وضعیت حقوق بشر مذاکره می کردند ، یکی از سرشناس ترین مدافعین حقوق بشر در سلول انفرادی و محروم از کلیه حقوق قانونی خود بود . نتیجه مذاکرات با دولت ایران نیز نه تنها منجر به صدور چنین حکم غیر عادلانه ای شد، بلکه مامورین حکومتی که از استقامت خانم ستوده خشمگین شدند ، همسر ایشان – آقای رضا خندان – و وکیل وی - خانم نسیم غنوی – را به عنوان متهم به دادسرای انقلاب احضا ر کر دند و به خیال خود می خواهند سرنوشت خانم ستوده درس عبرتی شود برای کسانی که در مقابل اعمال خلاف قانون بازجویان امنیتی مقاومت می کنند .
کمیسر عالی حقوق بشر،
آزادی خانم نسرین ستوده فقط در صورت برگزاری یک دادرسی عادلانه امکان پذیر است و دستیابی به این حق مسلم جز با حمایت های بین المللی امکان پذیر نیست . بنا بر این خواهشمندم همانگونه که قبلا نیز قول داده بودید برای امکان برخورداری همکار ایرانی خود از یک داد رسی عادلانه ، هر اقدامی را که لازم است به عمل آورید و این نامه نیز در پرونده دولت ایران ضبط شود .
با تقدیم احترام
شیرین عبادی
مدافع حقوق بشر و برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۰۳
رونوشت :
دفتر آقای بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد، جهت اطلاع
گزارشگر محترم ویژه حمایت از مدافعان حقوق بشر، جهت اقدام مقتضی
گزارشگر محترم ویژه استقلال قضات و وکلا
کانون بین الملی وکلا، جهت اقدام مقتضی وتماس با مقامات قضایی ایران و کانون وکلای استان مرکز

Open Letter to the Honourable Mrs Navanethem Pillay, United Nations' High Commissioner for Human Rights
As noted in our earlier communications, my venerable colleague, Mrs Nasrin Sotoudeh, a prominent lawyer who has represented human rights activists for many years on a pro bono basis, was arrested on 4 September 2010 on charges of acting against national security and membership to the Centre for the Defenders of Human Rights.
In the early days of her arrest, the Intelligence Ministry official responsible for interrogating her advised Mrs Sotoudeh to appear on state television, confess to the crimes alleged by the prosecutor and appeal for a pardon. Since Mrs Sotoudeh refused to do so, they held her permanently in solitary confinement and deprived her of all the legal privileges accorded to prisoners.
Mrs Sotoudeh has two young children of three and 11 years of age. But she has not been allowed even a single private meeting with her children, which is her legal right. Consequently, she has been on hunger strike three times in protest at her illegal predicament. Each time, her condition deteriorated to such an extent that she was admitted to hospital. Yet she would stage yet another strike within a few days. Mrs Sotoudeh's hunger strikes enraged the judicial and intelligence officials. Hence, instead of observing the law, they filed yet another suit against her. This time she was charged with violating the Islamic dress code (Hejab) in a video clip broadcast in Italy some three years ago.
Finally, on 8 January 2010, the court sentenced Mrs Sotoudeh to 11 years in prison, as well as banning her from practicing law and leaving the country for a period of 20-years. The court found Mrs Sotoudeh guilty of acting against national security, spreading propaganda and conspiring against the system, and membership of the Centre for the Defenders of Human Rights.
Honourable Mrs Pillay,
While your representatives were discussing human rights with Mr Mohammad Javad Larijani and other Iranian officials, one of Iran's most prominent human rights defenders was languishing in solitary confinement, deprived of all her legal rights. Not only talks with the Iranian government has resulted in such an unjust verdict, the intelligence officials, angered by Mrs Sotoudeh's resistance, have summoned her husband, Mr Khandan, and her lawyer, Mrs Nasim Ghanavi, to the Revolution Court as defendants. They are under the impression that Mrs Sotoudeh's fate would serve as a lesson to those who show resistance to the illegal conduct of Intelligence Ministry interrogators.
Honourable UN High Commissioner for Human Rights,
Mrs Sotoudeh's release would only be possible if she is given a just trial. And access to this inalienable right would not be possible without international support. Therefore, I once again urge you to take whatever action necessary to enable your Iranian colleague to have access to a fair trial. I would also like to ask you to kindly register this letter in the dossier of the Iranian government.
With Best Regards,
Dr Shirin Ebadi,
Human Rights Advocate and 2003 Nobel Laureate
cc: The Office of the Honourable Mr Ban Ki-moon, United Nations' Secretary-General (FIY)
The Honourable UN Special Rapporteur on the Independence of judges and lawyers
The Honourable UN Special Rapporteur on the situation of Human Rights Defenders (For appropriate action)
The International Bar Association (For appropriate action and contact with Iran's Judiciary authorities and Bar Association)

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

گناه حکیمه شکری تنها رفتن به مزار شهدا ودیدار کردن از مادران عزادار است


حکیمه شکری؛ متهم به جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی

خانواده حکیمه شکری که روز پنج شنبه موفق به ملاقات کابینی با این حامی مادران عزادار شده اند، نسبت به وضعیت او ابراز نگرانی کردند.

خانم شکری از 14 آذر در بازداشت به سر می برد، به گفته خانواده اش دربند 209 زندان اوین و در سلول انفرادی است.

ایرج شکری، برادر حکیمه شکری به "روز" می گوید: روز پنج شنبه با نامه بازپرس دادگاه انقلاب شهر ری موفق شدیم حکیمه را ببینیم. ملاقات کابینی بود و وضعیت عمومی اش از نظر ما اصلا خوب نبود هرچند که خودش می گفت حالش خوب است و جای نگرانی نیست اما مشخص بود که چندان حال مساعدی ندارد.

آقای شکری می افزاید: حکیمه همچنان در سلول انفرادی است و در ملاقات متوجه شدیم که مقداری لرز دارد. خودش هم می گفت که شب قبل در جریان بازجویی حالش به هم خورده و او را به بیمارستان برده اند. این در حالی است که حکیمه پیش از بازداشت جز حساسیت چشمی، هیچ گونه ناراحتی و سابقه بیماری نداشت.

از آقای شکری درباره اتهامات تفهیم شده به خواهرش می پرسم؛ می گوید: خود حکیمه نتوانست حرفی بزند چون یک آقایی کنار او نشسته بود و نمی توانست حرف بزند اما آقای حسینی، بازپرس شعبه دوم دادسرای عمومی و انقلاب شهر ری به ما گفت که اتهامات حکیمه جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی است.

به گفته آقای شکری، خواهرش هیچ یک از این اتهامات را نپذیرفته: حکیمه زیر بار اعتراف دروغ نرفته و این باعث دلگرمی ما است. واقعیت هم این است که خواهر من هیچ کاری نکرده و هیچ گناهی ندارد. او تنها به مزار شهدا و به دیدن مادران عزادار و خانواده هایی که بچه هایشان را از دست داده اند رفته و هم خودش و هم ما این را به صراحت می گوییم. تنها گناه حکیمه دلجویی و همدردی از خانواده های شهدا است؛ گویی مملکت ما به سمتی رفته که باورهای سنتی ما یعنی دلجویی از خانواده ها و داغدیدگان جرم است.

برادر حکیمه شکری توضیح میدهد: آقای حسنی به ما می گفت اصلا خبر دارید این چیکار ها کرده و تا کرمانشاه هم رفته و... گفتیم بله کرمانشاه هم برای دلجویی و دیدار با خانواده های شهدا رفته و این جرم نیست و اتهامی که به او نسبت میدهند ناروا است و نه او می پذیرد و نه ما.

حکیمه شکری در دیدار با خانواده اش از آنها خواسته که پرونده او را از طریق قانونی پی گیری کنند. برادرش می گوید: نامه ای برای دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی نوشته ایم چون ایشان را نمی توانیم ببینیم از طریق نامه از ایشان خواسته ایم قضیه حکیمه را پی گیری کنند.

به آقای شکری می گویم که قرار وثیقه 400 میلیون تومانی برای خواهرش صادر شده؛ آیا این وثیقه تامین شده است؟ می گوید: از طرفی توان تامین چنین وثیقه سنگینی را نداریم و از طرف دیگر هنوز به خود ما در این زمینه چیزی نگفته اند که وثیقه بیاورید و... حتی در این زمینه که با آقای حسینی صحبت کردیم گفت باید 4 ماه در زندان بماند و 4 ماه که گذشت اگر چیزی علیه او پیدا نشد آن موقع در این مورد تصمیم می گیریم.

فرشته قاضی

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

از سنگ قبر فرزندان ما هم می ترسند

مادر مصطفی کریم بیگی در مصاحبه با روز:

از سنگ قبر فرزندان ما هم می ترسند

خانواده مصطفی کریم بیگی، از جان باختگان عاشورای سال گذشته در مصاحبه با "روز" اعلام کردند ماموران امنیتی خوستار تعویض سنگ قبر فرزندشان شده و آنها را برای این مساله تحت فشار قرار داده اند. مصطفی کریم بیگی جوان 26 ساله ای بود که در روز عاشورای سال گذشته در اثر اصابت گلوله بر پیشانی اش به شهادت رسید و پیکر او در امام زاده مهدی جعفر، در روستای جوقین از توابع شهریار به خاک سپرده شد.
در حالیکه همچنان شکایت خانواده کریم بیگی برای شناسایی قاتل و قاتلان فرزندشان مسکوت مانده است، ماموران امنیتی، آنها را تحت فشار قرار داده و تهدید کرده اند که سنگ مزار فرزندشان را که کلمه "شهید" بر آن حک شده تعویض کنند.
شهنار اکملی، مادر مصطفی کریم بیگی به "روز" می گوید: ما روی سنگ مزار مصطفی نوشته ایم "شهید مظلوم عاشورا" و در پایین هم نوشته ایم "تاریخ شهادت 6 دی مصادف با عاشورا". حالا از اطلاعات شهریار زنگ زده و می گویند باید این سنگ قبر را تعویض کنید، اهالی محل اعتراض کرده و گفته اند که او شهید نبوده و...
وی می افزاید: در حالی از اعتراض اهالی محل می گویند که آنها سر مزار مصطفی حاضر می شوند و فاتحه می خوانند و با ما همدردی می کنند و این مساله به هیچ عنوان درست نیست. همسرم هم در پاسخ به آقایان گفته ما نمی توانیم و بودجه برای خرید سنگ قبر نداریم که گفتند خودمان سنگ قبر می گذاریم و باید عوض کنید و بعد هم تهدید کرده اند.
خانم اکملی که به شدت متاثر است می گوید: شهید یعنی کسی که به ناحق کشته شده، فرزند من هم به ناحق کشته شده. دست بچه من خالی بوده؛ وقتی با گلوله بر سرش زدند مگر چکار کرده بود جز اینکه اعتراض داشت آن هم با دستان خالی؟ حال هم آرامگاه ابدی بچه ام را رها نمی کنند و جنازه اش را نیز راحت نمی گذارند. زنده اش را از من گرفته اند با مرده اش چکار دارند؟ این درست است؟ من به چه کسی باید دردم را بگویم ؟ به چه کسی باید هوار بکشم؟ چگونه باید بگویم بگذارید روح بچه ام درآرامش باشد بگذارید ما در آرامش باشیم. میخواهند سنگ را بشکنند و بکوبند بر مزار او که چی؟ که سنگ را عوض کنند؟ نگذارند؛ به خدا ما سنگ قبر نمیخواهیم، ما آرامش میخواهیم. به آنها هم گفته ایم سنگ قبر نگذارند. همان خاک بهتر است بگذارند خاک باشد اما راحتمان بگذارند.
از مادر شهید کریم بیگی درباره سرنوشت شکایت شان برای شناسایی قاتل و قاتلان فرزندش می پرسم. می گوید: چه کسی میخواهد به شکایت من رسیدگی کند؟ وقتی در گواهی فوت نوشتند "براثر ضربات نوک تیز به قفسه سینه" فوت کرده، در حالیکه پسر من از ناحیه سر گلوله خورده بود چه کسی قرارست رسیدگی کند؟ پزشکی قانونی در اصل علت مرگ را اصابت جسم سخت نوشته و هیچ اشاره ای به اصابت گلوله نکرده. در حالیکه خود من در پزشکی قانونی دیدم در عکس دیدم که سمت چپ پیشانی بچه ام سوراخ بود. بعد 16 روز وقتی آوردند در آرامگاه ابدی اش بگذاریم از سرش خون می آمد. من و پدرش با چشمان خودمان دیدیم. هیچ وقت هم نپذیرفتند و همیشه گفتند در روز عاشورا تیری شلیک نشده. خب چه کسی میخواهد با این اوصاف به شکایت من رسیدگی کند؟
او سپس می افزاید: آقایان فکر میکنند با تعویض سنگ قبر مصطفی، صورت مساله عوض می شود؟ نه اشتباه میکنند. با اینکار داد مصطفی بیشتر می شود. داد من بیشتر می شود؛ من صدای مصطفایم هستم و از شما میخواهم به گوش همه برسانید و بگویید مادر مصطفی می پرسد چرا؟ چراهای مرا بزرگ بنویسید با علامت سوال و علامت تعجب تا مردم ببینند. از آنچه من می گویم شما بلند تر و رساتر صدای مرا برسان، بلکه مردم کاری بکنند برای ما و دادی از ما بستانند. بپرسید از همه، از همه مردم و بخواهید بگویند که شهید یعنی چی؟ آیا به معنی به ناحق کشته شدن نیست؟ اگر بچه من شهید نیست پس چی است؟ از مردم بپرسید، اگر مردم گفتند شهید نیست می آیم و در رسانه شما با صدای بلند می گویم اشتباه کرده ام. اگر بچه من که مظلومانه و بی دفاع برای وطنش و برای آزادی خون داده شهید نیست پس شهید کی است؟
خانم اکملی با گریه ادامه می دهد اما می گوید: گریه من از ضعف نیست گریه یک مادر است برای داغ بچه اش؛ از ضعف نیست هیچ کدوم از خانواده ها ضعف ندارند و گریه شان از ضعف و زبونی نیست. من افتخار میکنم که بچه ام خونش را برای درخت آزادی داد و روزی به ثمر خواهد نشست. شهادتش خیلی ها را آگاه کرد. ما او را در روستای کوچکی در شهریار به خاک سپردیم روستایی که مردم خبر نداشتند چه میگذرد اما همین آنها را آگاه کرد. مدام می گفتند یکی را اینجا اورده اند شبانه دفن کرده ا ند که روز عاشورا کشته شده، و می پرسیدند آخر مگر مسلمان را شبانه دفن می کنند؟ مصطفی با جنازه اش مردم را آگاه کرد؛ از همین می ترسند و از یک سنگ قبر هم می ترسند.
مادر مصطفی کریم بیگی که 14 آذر ماه در جریان مراسم تولد امیر ارشید تاجمیر، دیگر جان باخته عاشورای سال گذشته، در بهشت زهرا بازداشت و ساعت ها به همراه تنها دخترش بازجویی شده بود، می گوید: اگر دست بچه خودشان خار برود چه حالی می شوند؟ می توانند بفهمند من به عنوان یک مادر چه حالی دارم؟ بچه من فقط آزادیخواه بود و یک معترض ساده و عضو هیچ گروه و دسته ای نبود. او برای آزادی رفت؛ ما فقط آرامش میخواهیم برای بچه ام، برای دخترم و خانواده ام.
خانم اکملی پیشتر به "روز" گفته بود که در جریان بازجویی در روز 14 آذر ماه به او گفته بودند "از جان دخترت بترس اگر دخترت را دوست داری". سپس با منزل آنها تماس گرفته وبه صورت تلفنی تهدید کرده بودند.
او اکنون می پرسد: این سازمان های حقوق بشری کجا هستند؟ چکار میکنند؟ این همه بچه شهید شد چکار کردند؟ این همه بچه که به خاک و خون کشیده شدند خونشان کجا رفت؟ میدانید چقدر از خانواده ها بچه هایشان را از دست دادند؟ یکی مثل من و مادر سهراب، صدایمان را بلند می کنیم اما میدانید چقدر از خانواده ها صدایشان در نمی آید و سکوت کرده اند؟ من به جان خریده ام همه چیز را و اصلا مهم نیست امشب یا فردا بیایند و بازداشت ام کنند چون صد در صد میدانم که تلفن را شنود می کنند. هر کجا که می روم آمارش را در می آورند اما می گویم که بشنوند این درد دل یک مادر است. من حرف زیادی نزده ام یک مادر دلسوخته ام؛ می گویم که الان بشنوند و همان قدر که شما به عنوان مادر دلت می سوزد شاید آنها هم کمی دلشان بسوزد و با خود بگویند ای وای اگر بچه من بود چه میکردم؟ همان طور که موقع بازجویی هم گفتم شما پدر هستید اگر دست بچه تان خاری برود چه حالی می شوید؟ حال ببینید من چه حالی دارم که بچه ام روز عاشورا رفت و دیگر نیامد روزهای بعد هم نیامد تا 16 روز بعد که او را در سردخانه کهریزک دیدم و....
مادر مصطفی کریم بیگی سپس می گوید: خواهش میکنم به گوش همه برسان، بگو به حقوق بشری ها که دارید چکار میکنید برای پدر و مادرانی که بچه هایشان را از دست دادند؟ چه کردید؟ برای بچه هایی که یتیم شدند برای همسرانی که همسرانشان را از دست دادند. این بچه هایی که رفتند همه پدرو مادر یا همسر و بچه دارند و....
او پیشتر به "روز" گفته بود که خون بهای فرزندش، ازادی زندانیان سیاسی و آزادی ایران است: مصطفی ستون خانه ام بود، ستون مردمش شد و خونش را به مردمش اهدا کرد. وقتی گفتم خون بهای بچه ام آزادی ایران و زندانیان است شعار ندادم، هدف مصطفی را گفتم. من آدمی سیاسی نبوده ام و نیستم اما الان زبان مصطفی هستم. مادر همه شهدا زبان بچه هایشان هستند، مادر سهراب، زبان سهراب است و مادر رامین، زبان رامین و خوب میدانم که خون مصطفی می جوشد و یک روز دامن قاتلانش را خواهد گرفت.
خانم اکملی در پایان می گوید: نمی دانید چه فریادی در سینه من است؛ مطمئن باشید این فریاد ساکت نخواهد شد. این فریاد مصطفی است.
مصاحبه از فرشته قاضی

دیدار خانواده حکیمه شکری با وی در زندان


پس از گذشت یکماه از بازداشت دو تن از مادران پارک لاله درحالی که خانم ندا مستقیمی با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی آزاد شدند خانواده خانم حکیمه شکری پس از پیگیری های فراوان توانستند با حکیمه ملاقاتی چند دقیقه ای داشته باشند.
برادر و خواهر حکیمه درحالی با او ملاقات می کردند که دو نفر پشت سر حکیمه قدم می زدند و یک نفر هم دقیقا کنار دست او نشسته بود و تمام صحبتها و حرکات آنها را زیر نظر داشت.
به گفته خانواده اش حکیمه در شرایط بسیار بد جسمی بسر می برد و به گفته خود حکیمه شب قبل از ملاقات ساعت 2 برای بازجویی می برندش و زیر فشارها و شکنجه های شدید حالش بهم می خورد و او را به درمانگاه زندان منتقل می کنند.
به گفته خانواده آثار شکنجه بر روی صورت حکیمه کاملا مشخص بوده و دستهایش به شدت می لرزید اما از نظر روحی بسیار قوی بوده و با ایمان به بیگناهی خود در برابر تمامی فشارها، توهین ها و شکنجه ها مقاومت کرده و تن به اعترافات دروغین علیه خود و گروه مادران پارک لاله نداده است.
حکیمه شکری روز 14 آذرماه به همراه چند تن دیگر از مادران پارک لاله برای بزرگداشت سالروز تولد امیرارشد تاجمیر، یکی از شهدای عاشورای 88، به بهشت زهرا رفته و پس از پایان مراسم درحالی که قصد ترک کردن بهشت زهرا را داشتند دستگیر می شوند. بقیه مادران همان شب آزاد شده ولی ندا و حکیمه به اوین منتقل می شوند.
اتهام آنها جاسوسی و اقدام علیه امنیت نظام بوده است! در صورتی که تنها کاری که می کردند دلجویی از مادرانی بوده که فرزندانشان را از دست داده بودند.
مادران پارک لاله طی دوسال گذشته جور و جفاهای بسیاری را به خود دیده اند اما همچنان ایستاده اند و استوار در راهی قدم بر می دارند که درستی اش را باور دارند و هیچ چیز، در هیچ کجا مانع حرکت آنها نمی شود.
به امید آزادی هرچه سریعتر حکیمه عزیزمان.


عصر نو : گزارش از حمایت و همبستگی رییس کمیسیون صلح شهر فلورانس ازمادران پارک لاله ایران

گزارش از حمایت و همبستگی رییس کمیسیون صلح شهر فلورانس ازمادران پارک لاله ایران

اعتراض سوزانا آگوستینی رییس کمیسیون صلح شهر فلورانس به اعدام های هر روزه در ایران

يکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۹ ژانويه ۲۰۱۱

رییس کمیسیون صلح شهر فلورانس ( ایتالیا ) ، خانم سوزانا آگوستینی در ملاقاتی که با نماینده حامیان مادران پارک لاله - فلورانس داشتند،
اعتراض شدید خود را نسبت به قتل های روزانه در ایران و نقض حقوق بشر در ایران و فشار به زندانیان سیاسی - عقیدتی را محکوم نموده
و حمایت و همبستگی خود را با اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله درسراسر جهان در روز شنبه ۸ ژانویه ۲۰۱۱ که در اعتراض
به اعدامهای صورت گرفته و دیگر احکام جاری اعدام، و رساندن صدای مادران عزادار پارک لاله ، که فرزندان خود را در ۳۱ سال گذشته
از دست داده اند ، اعلام کردند .
هم چنین در این نشست ، خانم آگوستینی حمایت کامل خود را از مادران پارک لاله و خواسته های به حق آنان اعلام نمودند.
لازم به تذکر می باشد ، که خانم سوزانا آگوستینی، در ماه نوامبر ۲۰۱۰ ، در رابطه با آزادی نسرین ستوده و در خواست
حمایت از نسرین ستوده از شخصیت های مختلف سیاسی ایتالیا شرکت فعالانه داشته اند.





عصر نو : گزارش اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله

گزارش اکسیون سراسری حامیان مادران پارک لاله

شنبه ۸ ژانویه ۲۰۱۱

يکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹ - ۰۹ ژانويه ۲۰۱۱

aleihe-edam.jpg
در اعتراض به اعدامهای صورت گرفته در روزها و هفته های گذشته و دیگر احکام جاری اعدام در ایران، روز شنبه ۸ ژانویه ۲۰۱۱، حامیان مادران پارک لاله در ۱۰ شهر مختلف در اروپا و امریکا ، اقدام به بر گزاری اکسیون سراسری کرده و خواستار توقف اعدامها در ایران گشته و انزجار خود را از چنین قتل های روزمره هموطنان مان و زندانیان سیاسی - عقیدتی اعلام نمودند.
در این اکسیون حامیان مادران پارک لاله همچنین ، اعتراض خود را نسبت به در بند نگه داشتن خانم حکیمه شکری،از حامیان مادران پارک لاله ، که از ۱۴ آذر در بهشت زهرا دستگیر و در زندان به سر می برند، اعلام کرده ، و خواستار آزادی فوری ایشان گشتند.
"مادران پارك لاله، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه هرگز از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و... از دهه شصت تا كنون هستند".
این مادران براساس اعلام رسمی شان "خواهان آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند و اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند".
حامیان مادران پارک لاله در سراسر جهان با یکپارچگی تمام ، در همبستگی و حمایت از ۳ خواسته مادران پارک لاله ، هم چنان به راه خود ادامه داده و تا به تحقق رسیدن این خواسته ها ، دمی دست از افشاگری جنایاتی که هر روزه در ایران اتفاق می افتد، بر نخواهند داشت.

زنده باد صلح و آزادی

حامیان مادران پارک لاله/ اسلو
حامیان مادران پارک لاله/ هامبورگ
حامیان مادران پارک لاله/ کلن
حامیان مادران پارک لاله/ دورتموند
حامیان مادران پارک لاله/ فرانکفورت
حامیان مادران پارک لاله/ ولی - لس آنجلس
حامیان مادران پارک لاله/ بولزانو
حامیان مادران پارک لاله/ فلورانس
حامیان مادران پارک لاله/ روم
حامیان مادران پارک لاله/ وین

http://www.youtube.com/watch?v=SoZC6yI653c&feature=player_embedded
ویدئو کلیپ حامیان مادران/وین در اکسیون سراسری
http://www.facebook.com/friends/edit/?sk=requests#!/video/video.php?v=120450951356459&comments
ویدئو کلیپ حامیان مادران/ اسلو در اکسیون سراسری
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/08/rn-79/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری/ مادران در وین
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/08/rn-80/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری/ مادران در هامبورگ
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/08/rn-81/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری / مادران اسلو
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/08/rn-82/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری / مادران دورتموند
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/08/rn-83/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری / مادران فرانکفورت
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/08/rn-84/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری / مادران کلن
http://radioneda.wordpress.com/2011/01/09/rn-85/
گزارش رادیو ندا از اکسیون سراسری / مادران لس آنجلس
http://www.youtube.com/watch?v=pjBmpzo9UdU
ویدئو کلیپ حامیان مادران پارک لاله، ولی - لس آنجلس ، علیه اعدام



۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

وقتی ادای باورهای سنتی جرم می شود

وقتی ادای باورهای سنتی جرم می شود

واي بر ما كه ديگر رفتن به بهشت زهرا و اداي باورهاي سنتي- اجتماعي مان جرم محسوب مي شود!

خبر آزادي ندا مستقيمي يكي از مادران پارك لاله كه در تاريخ 14 آذر به همراه خانم حكيمه شكري و آقاي رمضاني دستگير شده بود بسيار خوشحال مان كرد. خانم ندا مستقيمي با قرار وثيقه 100 ميليون توماني از زندان اوين آزاد شد اما خانم حكيمه شكري يكي ديگر از مادران پارك لاله همچنان در انفرادي بسر مي برد و از زمان بازداشتش تاكنون تنها يك تماس تلفني 10 ثانيه اي با خانه داشته است كه طي آن از سلامتي خود خبر داده و از برادر خود خواسته تا از راه هاي قانوني براي آزاديش اقدام كنند. حكيمه اين درخواست را درحالي مطرح كرد كه خانواده اش حتي از مكان بازداشت او اطلاع درستي نداشتند. باوجود مراجعه هاي مكررشان به زندان اوين به آنها مي گفتند كه چنين كسي به اينجا منتقل نشده است.

در جرم اعلام شده براي اين دو عزيز جاسوسي و اقدام عليه امنيت نظام ديده مي شود. در حالي كه آنها تنها براي دلجويي از خانواده هايي كه عزيزان شان را از دست داده اند به بهشت زهرا رفته بودند، كاري كه مسئولين وظيفه انجامش را دارند اما نه تنها اقدامي در اين زمينه نكرده اند بلكه با كسانيكه از روي غيرت، وجدان و انسانيت خود به دلجويي مي پردازند چنين رفتارهاي غيرانساني مي كنند.

مسئولين اطلاعاتي و امنيتي نهايتا بتوانند چند مادر را به بند بكشند با بقيه مادران ايراني چه مي كنند؟ كاش مي دانستند كه همه ما مادرانه پشت هم ايستاده ايم و اين رفتارها ذره اي ما را از رسيدن به اهدافمان باز نخواهد داشت.


۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

فقط باید سرشان را از زیر برف بیرون بیاورند


فقط باید سرشان را از زیر برف بیرون بیاورند

نزديك به يك ماه از بازداشت سه تن از حاميان مادران پارک لاله مي گذرد و آخرين اخباري كه از آنها در دست داريم نسبت دادن اتهامات دروغين و واهي و صدور حكم دادگاه برحسب اين اتهامات است.
حداقل چهار ماه بازداشت در سلول انفرادي براي حضور در بهشت زهرا و دلجويي از خانواده هايي كه عزيزانشان را از دست داده اند. ( اين است حقوق بشر اسلامي كه دستگاه قضايي و حكومتي ادعايش را ميكند!)
هموطنان گرامي!
مسئولين امنيت و حكومت فراوان نوشتند و روايت كردند كه حكومت يزيد جبارترين حكومت تاريخ بود و هست، آنها گفتند و مي گويند كه پس از شهادت مظلومانه امام حسين (ع) و ياران آن، حضرت زينب و امام سجاد (ع) نه در خانه و كنار ياران و خانواده عزيزان خود بلكه در بارگاه حكومتي با سخنان خود در جمع ياران يزيد آنها را رسوا كردند ولي روايت نكردند كه يزيد و يارانش آن عزيزان را به صلابه كشيده و يا شكنجه و ... كرده باشند.
حال حكومت اسلامي ما را چه مي شود كه با آن همه ادعاي مردمي و اسلامي بودنش جمعي عاطفي،‌مادرانه و مدني را كه بر سر مزار عزيزانشان گرد مي آيند را جاسوس و اقدامي عليه امنيت خود مي داند. ترسشان از چيست؟
در جرم اعلام شده عليه خانم حكيمه شكري يكي از اعضاي گروه مادران پارك لاله گفته شده است اقدام عليه امنيت نظام و جاسوسي!! و حداقل چهارماه بازداشت در زندان امنيتي سپاه (انفرادي) در نظر گرفته شد.
سوال ما اين است كه اجتماع 10-20 نفره مادران آن هم در بهشت زهرا به كجاي امنيت حكومتي مردمي كه مردمش از آن حكومت رضايت داشته باشند مي توانست آسيب برساند. طبيعتا متوليان حكومتي و امنيتي خوب مي دانند آنچه را كه در تريبون خود اعلام مي كنند واقعيت اوضاع كشور نيست و از همينرو است كه با ساده ترين خواسته هاي مردم مخالفت مي كنند.
جرم جاسوسي براي گرفتن چند عكس و يا فيلم از حضور چند مادر داغدار چه صيغه ي آشنا ولي نامانوسي است كه براداران امنيتي به خانم حكيمه شكري نسبت مي دهند. آنها خوب مي دانند كه اگر اين طور باشد اكثريت مطلق مردم ايران جاسوس و عوامل بيگانه اند و رهبري و حكومت بر يك عده جاسوس هم افتخاري براي آنها ندارد، چرا كه هميشه و در همه احوال مردم ما دور از چشم مسئولين امنيتي خيلي بيشتر از آنچه مي شنوند و يا مي بينند در ذهنشان به شكلي خيلي بزرگتر و قهرمانانه تر تصويري از مقاومت ، پايداري و خويشتنداري مي سازند و از حال هم مي پرسند و واگو مي كنند.
آري سران امنيتي و حكومتي مي دانند واقعيت جامعه چيست فقط بايد سرشان را از زير برف بيرون بياورند و بدانند اگر با كشتار، شكنجه و ايجاد رعب و وحشت توانستند چند صباحي جلوي خواسته مردم بايستند فكر نكنند فتنه اي را كه خودشان ايجاد كردند خوابانده شد. اين آتش زير خاكستر است و از گرماي روي خاكسترش همين جمعيت هاي هرچند كوچك ولي زنده آن پيداست و به همين خاطر است كه مسئولين به جاي پاسخ دادن صحيح به مادران عزادار و پيدا كردن عاملين جنايت ها و قاتلين فرزندانشان با حاميانشان چنين رفتار ضدانساني مي كنند.
مادران پارك لاله اين رفتارها و برخوردها را بسيار به خود ديده اند اما هيچ گاه ذره اي پا پس نكشيده اند و با وجود تمام دردها و رنج ها و مشكلات، مادرانه ايستادگي كرده و به راه خود ادامه مي دهند و تا زماني كه به اهدافشان نرسيده باشند از پاي نخواهند نشست.
يكي از حاميان مادران پارك لاله

نامه مادرحبیب لطیفی به فرزندش


بمناسبت دومین سالگرد زندانی بودن عزیزترین عزیزم
(ترجمه از کردی به فارسی ـ آوات فرخی)
در به در به دنبال تو همه بیمارستانها و مراکز اطلاعات را گشتیم ولی هیچ خبری از تو نبود پدرت یقین داشت که اطلاعات تو را ربوده گرچه آنها خودشان را بی اطلاع نشان می دادند ۹ روز تمام کارم شده بود ناله و اشک و زاری. تا وقتی که خبردار شدیم که یکی از فامیلها، تو را روی تخت بیمارستان دیده بود ما بی درنگ به بیمارستان رفتیم ولی تو آنجا نبودی با پرس و جو بالاخره فهمیدیم که این آدم ربایی کار اطلاعات است و در نتیجه ضربه ای که با باتوم به کلیه‌هایت زده بودند کلیه هایت دچار خونریزی شده و مجبور شده بودند که تو را به بیمارستان منتقل کنند. دنیا دور سرم می چرخید چشمانم سیاهی رفت و دیگر هیچ نفهمیدم…

روشنایی کم کم تاریکی چشمانم را کنار زد و چشمم به پدرت افتاد که بالای سرم گریه میکرد و یکی یکی اشکهایش روی دستانم می ریخت و بعد صحنه های دیگری دیدم برادرت، خواهرانت، دایی، عمه و خاله و…ـ

چه شده است؟ چرا همه جمع شده بودند؟ وقتی کمی پلکهایم را برهم زدم از نگرانی و طپش قلبی که در چهره اطرافیان پیدا بود بیاد آوردم که چه روی داده است ؟ خدای من؟ چه کاری از ما ساخته است؟

صدای در آمد و برادرت وارد شد از اطلاعات برگشته بود جلو آمد و صورتم را بوسید و گفت نگران نباش گفتند که فقط می‌خواهیم او را ارشاد کنیم تا هفته آینده آزاد می‌شود. روزها و هفته‌ها می‌گذشت و ما هر روز به اطلاعات می‌رفتیم از پشت شیشه‌های سیاه با افرادی صحبت کردیم که خودشان را “حاج آقا” معرفی می‌کردند. “حاج آقاها” به ما می‌گفتند که تا هفته آینده آزادت می‌کنند و می‌گفتند که سور وسات عروسی‌ات را آماده کنیم!! یکبار به برادرت گفته بودند بس است دیگر کم بیایید اینجا. او اینجا حالش آنقدر خوب است که ما به او موز می دهیم!! بعدها هم که متوجه شدیم ۵ روز حتی یک ذره غذا به تو نداده بودند.

من خودم میدانستم که دارد چه اتفاقی می افتد روبرویمان چه کسی است و چطور بازی می‌کند! چون مادرت از زمانی که چشم باز کرده آشنا به این آزارهای دردناک است. همه عمرم پر است از خاطرات تلخ و چشم انتظاری جگرسوزان جلوی درهای ساواک، رضاشاه دایی‌هایم را و محمد رضا شاه برادرانم را یکی پس از دیگری سر به نیست کرد و امروز هم بعد از نیم سده؛ بار ما همان چهل من است؛ و این بار حکومت فرزندم را هدف قرار داده است.

اوج آزار روحی‌ام زمانی شروع شد که اخبار شکنجه وحشیانه تو بیرون از زندان رسید چه کسی می‌داند که چه حالی داشتم وقتی شنیدیم که ۴ نفر بر سرت ریخته‌اند و تا جان داشتی تو را زده‌اند طوریکه دوباره کلیه‌هایت خونریزی کرده بود و تا ۴ هفته نتوانسته بودی راه بروی و فقط خودت را روی زمین می کشیدی. مگر تو چکار کرده بودی که جلادان خونریز این بلا را سرت آورده بودند؟

روی سخنم با مسولین است؟ چه کسی دستور شکنجه پسرم را داده است؟ اگر پسرم زیر شکنجه مقاومت نمی‌کرد لابد می‌گفتید که او هم مانند ابراهیم لطف الهی با بند لباس و دوش آلومینومی حمام خودکشی کرده است؟! وای بر شما در روز محشر با چه جانوارانی محشور می‌شوید؟!ـ

ماه من بگذریم از داستان آزار، از شکنجه و پرونده سازی هیچ و پوچ، از تهمتهای ناروا برای گرفتن مقام و درجه خودشان، از دادگاه فرمالیته که در آن تو را ناجوانمردانه به اعدام حکم دادند گویا می‌خواهند با اعدام و تهدید آسایش مردم، خودشان به آسایش برسند. بگذریم از دروغهای حاجی آقاهای اطلاعات و دادگاهی که می‌گفتند نگران نباشید ما رأفت اسلامی داریم .گویا تلاش می‌کردند که با دروغهایشان خانواده‌ای پریشان را که داشتند همه اعضایش را می‌کشتند و زجرکش می‌کردند، آرام کنند. هنوز بیاد دارم روزی را که بعد از ۴ ماه زندگی مرده بدون تو، در زندان سنندج قد و بالای نازنینت را در میان بازوان خسته‌ام در آغوش کشیدم. تو تازه از سلول انفرادی بیرون آمده بودی و روشنایی سالن ملاقات تو را آزار می‌داد و عصبی می‌کرد. وقتی چشمانم را به آینه چشمانت دوختم ترسی را میدیدم که تو چیزی را از من پنهان می‌کردی؟! خدای من چه بلایی به سرت آورده بودند؟ در اثر شکنجه لبهایت ترک خورده بود کمی بیشتر که نگاهت کردم رشد تازه موهایت پنهان می‌کرد اما نگاه مادرانه من شکستن سرت را لابه لای موهایت دیدند!

بله من مادرت همه لحظه‌های زندگیم را با خاطرات نازنینت سپری می کنم به یاد دارم آن شبهایی را که موقع صرف غذا روی میز تو چشمت را به بشقاب می دوختی و چیزی نمی خوردی وقتی می پرسیدم نگاه پرسشگرت را به من می‌دوختی و با صدای غمگین می گفتی چطور از گلویم پایین می‌رود وقتی بچه‌های شهرم گرسنه سر بر بالین می‌گذارند؟

اگر چه دیوار سیمانی و بلند زندان توانسته ما را از هم جدا کند ولی نازنینم من هرلحظه با یاد تو زنده‌ام با یاد خنده‌های زندگی بخشت، با یاد دستهای مهربانت و با یاد صدای لبریز از عشق و روح بلند و آزادت زنده‌ام. راستی چطور توانسته‌اند این همه دروغ را در پرونده‌ات جا بدهند هنگامیکه خودت میدانی که تنها دفتر و قلم و کاغذ افتخار دوستی دستهایت را داشتند. گناه تو این بود که فهم و آگاهیت توانا بود با گوشت و خون درد مردمت را حس می‌کردی. گناه تو این بود که در تلاش مرهم برای زخمهای جامعه بودی و این بود که دستهای ثمربخشت را “برهم زن امنیت” می‌شناساند مهر ناپاک مفسد فی الارض و محارب را به کسی زدند که آزادی و برابری غذای روح جوانش بود.

فرزند خوبم غم مخور مردم هیچگاه به این باور ندارند که بهترین فرزندانشان در تلاش برای برهم زدن امنیت انسانها باشند! پر واضح است که چه کسانی برهم زدن امنیت تو و جامعه را نشانه رفته اند. هنوز فراموش نکرده ایم که چطور نصفه‌های شب به خانه مان می‌ریختند و با تهدید و به خیال خودشان با ایجاد فضای رعب و وحشت تلاش می کردند که جلوی پخش خبرهای شکنجه شدنت را بگیرند! یا وقتی که تو را تهدید می کردند که اگر زیر آن دروغهایی که در پرونده ات نوشته اند را امضا نکنی من و خواهرانت را دستگیر و جلوی چشمانت شکنجه می دهند و ….

گلم امروز ۲ سال از دستگیری تو می گذرد اما دیوارهای سیمانی و بلند زندان و درهای آهنین نتوانسته‌اند تو را از مردم جدا کنند من و پدرت با خوشحالی به تو و مقاومت قهرمانانه‌ات افتخار می‌کنیم و بیش از ما مردم سربلند به این هستند که فرزندی مانند تو را دارند.

رفیقم اگر چه شب طولانی است دلت را قوی نگه دار که روشنایی صبح نزدیک است …ـ

و در پایان شعری را اکنون به یاد دارم به وجود با شکوهت تقدیم می کنم

نان را از من بگیر ، اگر میخواهی
هوا را از من بگیر، اما
خنده ات را نه
گل سرخ را از من بگیر
سوسنی را که میکاری
آبی را که به ناگاه
در شادی تو سرریز میکند
موجی ناگهانی از نقره را
که در تو میزاید
از پس نبردی سخت باز میگردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما خنده ات را که رها میشود
و پرواز کنان در آسمان مرا میجوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم میگشاید
عشق من، خنده تو
در تاریک ترین لحظه ها میشکفد
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری ست
بخند، زیرا خنده تو
برای دستان من
شمشیری است آخته
خنده تو، در پاییز
در کنار دریا
موج کف آلوده اش را
باید برفرازد
و در بهاران، عشق من
خنده ات را میخواهم
چون گلی که در انتظارش بودم
گل آبی، گل سرخ
کشورم که مرا میخواند
بخند بر شب
بر روز
بر ماه
بخند بر پیچاپیچ
خیابان های جزیره، بر این پسر بچه کمرو
که دوستت دارد
اما آنگاه که چشم میگشایم و میبندم
آنگاه که پاهایم میروند و باز میگردند
نان را
هوا را
روشنی را
بهار را
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم
(پابلو نرودا)

سنندج ـ مادرت صغری لطیفی