۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

مادران پارک لاله ایران: به مناسبت درگذشت مادر فرجی

به مناسبت درگذشت مادر فرجی


با کمال تاسف از درگذشت خانم  کبری فرجی، مادر شهرام فرج زاده، باخبر شدیم. مادر فرجی پس از سال ها تحمل رنج از دست دادن فرزند شجاع خود و نیز درد بیماری تومور مغزی به دنبال عمل جراحی در اغما فرورفته و پس از ساعاتی در تاریخ 29 دی ماه 1394 فوت شدند. مادر فرجی زنی پرتلاش و مدیر و فعال در عرصه اجتماع بود.
فرزند برومند او، شهرام فرج زاده، جوان 35 ساله ای بود که در جریان اعتراضات ششم دیماه (عاشورا) 1388 توسط اتومبیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی زیر گرفته و کشته شد. خانواده او در ابتدا به طور جدی پیگیر شکایت خود از نیروی انتظامی رژیم بودند تا این که با برخوردهای توهین آمیز و غیر مسئولانه به اصطلاح مسئولان و پیشنهاد بیشرمانه آنان برای دریافت دیه جانباخته خود روبرو شدند لذا از پیگیری پرونده قضایی خود منصرف شدند ولی پرونده خود را تا روز دادرسی عادلانه همچنان باز می دانند.
ما، مادران پارک لاله، فقدان این مادر زجرکشیده را به خانواده فرج زاده، وابستگان، دوستان و تمامی آنانی که به خاطر دست یافتن به آزادی و عدالت جان عزیزی را از دست داده اند تسلیت میگوئیم. امید است تا روزی نزدیک شاهد برپایی دادگاه های عادل برای رسیدگی به تمام جنایات انجام شده در دوران حکومت جمهوری اسلامی و مجازات آمران و عاملان این جنایت ها باشیم و بتوانیم عدالت واقعی را در کشورمان بنا نهیم.
http://www.mpliran.net/2016/01/blog-post_83.html
مادران پارک لاله ایران
یکم بهمن 1394

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

مادران پارک لاله ایران: برای عبدالفتاح سلطانی

برای عبدالفتاح سلطانی



بالاخره بعد از ۴ سال و ۴ ماه زندان، به آقای عبدالفتاح سلطانی، ۸ روزی مرخصی دادند. او که بیش از یک سوم دوران محکومیت ۱۰ ساله‌اش را گذرانده، بر اساس قوانین جاری می‌تواند از آزادی مشروط برخوردار شود. اما پیش‌تر نیز با  مرخصی پزشکی او به دلیل سر موضع بودن وی مخالفت شده بود. هم‌چنین  پرونده ایشان بیش از دو سال و نیم است که در انتظار دستور ریاست قوه قضائیه برای برخورداری از برگزاری دادرسی بلاتکلیف مانده است. 
او دفاع از پرونده‌های حساس سیاسی  و نیز حقوق بشری زیادی را برعهده داشته است. عبدالفتاح سلطانی هم‌چنین یکی از بنیان گزاران "کانون دفاع از حقوق بشر" است. وظایف عمده این کانون شامل: ارائه خدمات وکالتی رایگان برای زندانیان سیاسی و عقیدتی، حمایت از خانواده این زندانیان، انتشار منظم گزارش‌‌هایی درباره وضعیت حقوق بشر، سازمان‌دهی نشست‌های مطبوعاتی، کمک به توسعه گروه‌های مدنی و حقوق بشری، تسهیل ارتباط میان فعالین و روشنفکران، سازمان‌دهی کارگاه‌های آموزشی رایگان و ارائه جوایز حقوق بشری می‌باشد.
این وکیل توانا تاکنون سه بار زندانی شده است که آخرین بار در شهریور‌‌ماه ۱۳۹۰ بود که برای دفاع از متهمان جامعه بهایی آماده می‌شد. او در اسفند‌‌ماه ۱۳۹۰، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۸ سال حبس در تبعید به شهر برازجان و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد که در مرحله تجدید نظرحکم حبس به ١٣ سال کاهش یافت و این حکم با اعمال ماده ۱۳۴ به ۱۰ سال تقلیل یافت.  
عبدالفتاح سلطانی از آن زمان تا چند روز پیش در زندان اوین به سر می‌برد. او در زندان هم دست از تلاش و دفاع حقوق بشری دست برنداشت، چنان‌که طبق گفته خانم معصومه دهقان (همسرش)، روی پرونده‌هایی کار می‌کرد. (۱)آقای سلطانی هم‌چنین به همراه چند زندانی دیگر در بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به عدم اعطای مرخصی استعلاجی به سی زندانی دیگر دست به اعتصاب غذا زد. سلامتی جسمی او در این مدت آسیب فراوان دید، زخم معده، کم خونی و بیماری‌های گوارشی که علی‌رغم نگرانی‌ها درباره وضعیت سلامت وی تقاضای مرخصی استعلاجی خانواده حتی با سپردن وثیقه رد شد. هم‌چنین بارها به دلیل بیماری قلبی و فشار خون به بهداری زندان مراجعه کرده و در سال ۱۳۹۲ برای ۴۱ روز در بیمارستان بستری بود که قبل از بهبودی کامل به زندان بازگردانده شد.
این انسان آزاداندیش به خاطر استواری و پافشاری بر حق خود و موکلان‌اش بسیار آسیب دیده و محرومیت‌های فراوانی متحمل شده است. آیا عدالتی که جمهوری اسلامی از آن دم می‌زند، همین است، در بند کردن افراد آزاده، و تنبیه کردن کسانی که در مقابل پایمال شدن حق خود و دیگران می‌ایستند و بریدن نفس و صدای معترضین؟ اما پاسخ این وکیل مبارز به این گرفتن و بستن‌ها خود جواب دندان شکنی برای کوردلان و جزم اندیشانی است که راه حلی جز خفه کردن صداهای غیر همسو با خود ندارند و فریب و ستم‌گری و بیداد شیوه‌ی حکومت‌شان است. آقای سلطانی، در پیامی به مناسبت سال نو ضمن تبریک به هموطنان‌اش گفت "شاید بتوانند چشم، گوش و دهان شما ببندند، اما هرگز نمی‌توانند افکار شما را زندانی کنند." (۲)
زنده باد شهامت چنین زنان و مردان استواری که ایستادگی بر حق برای دستیابی به حقوق انسان‌ها را انتخاب کرده‌اند و در قلب مردم خود جای دارند!
http://www.mpliran.net/2016/01/blog-post_52.html
یکی از مادران پارک لاله ایران
یکم بهمن‌‌ماه ۱۳۹۴

به نقض حقوق بشر، سرکوب و اعدام در ایران اعتراض کنیم


برای پشتیبانی و شرکت در تظاهرات اعتراضی پاریس

به نقض حقوق بشر، سرکوب و اعدام در ایران اعتراض کنیم
پاریس، یکشنبه 24 ژانویه 2016، از ساعت 15:30 تا 17:30 در میدان شاتله
سیاست نقض حقوق بشر، سرکوب و اعدام جمهوری اسلامی علیه مردم ایران، دیگر بار تشدید شده است. جمهوری اسلامی در پی توافق هسته ای با قدرت‌های بزرگ جهان، ابعاد سرکوب را بنا بر آخرین گزارش احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد، افزایش داده است. تهاجم به روزنامه‌نگاران و دستگیری تعدادی از آنها، آخرین نمونه این تشدید سرکوب است.
ما نسبت به سیاست اعدام و سرکوب خشن مردم توسط جمهوری اسلامی معترضیم و علیه آن مبارزه می‌کنیم. از اینرو به مناسبت سفر حسن روحانی رئیس جمهور حکومت جمهوری اسلامی به فرانسه، از همگان می خواهیم به هر شکل که می‌توانند صدای اعتراض آزادیخواهان ایران را علیه اعدام و سرکوب، پُرطنین کرده و به گوش مردم ایران و جهان برسانند.
به مناسبت سفر حسن روحانی، یک تظاهرات با شعار «دموکراسی، حقوق بشر و جدایی دین و دولت در ایران» و با خواست‌هایِ لغو شکنجه و اعدام؛ آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی و ...، در پاریس برگزار می‌شود.
ما از این تلاش برای اعتراض به سرکوب و نقض حقوق بشر در کشورمان پشتیبانی می‌کنیم و هموطنان آزادیخواه را به شرکت در آن فرامی‌خوانیم.

سرژ آراکلی، رسول آذرنوش، آینده آزاد، احمد آزاد، عذرا آزری، مجید آژنگ، ناصر آهی، کاوه آهنگری، رضا ابراهیمی، تورج ابوذرخانى، باقر احمدی، فریدون احمدی، ابوالفضل اردوخانی، شرین اسفندارمز، مهرداد اسفندیاری، مرتضی اسماعیل پور، ریحانه إسماعیلی، مریم اشرافی، فرید اشکان، منصور اصانلو، محمد اعظمی، بیژن افتخاری، رضا اکرمی، نسرین الماسی، بهمن امینی، رزاق امینی، مهدی امینی، شاهین انزلی، ایراندخت انصاری، رضا انصاری، منصور انصاری، وهاب انصاری، نظر اوسجی، میترا ایرانی، اصغر ایزدی، محمود ایمانی، بهرخ بابایی، فریدون بابایی، بابک بازرگان، خسرو بندرى، رضا بدیعی،منیره برادران، مهرداد بران، بیژن برهمندی، تیمور بزرگی، فرهاد بکایی، یدالله بلدی، اشكان بندویی، فرامرز بهار، کیان بهار، محمد عزيز بهار آرا، كیوان بهاری، امیر حسین بهبودی، سهراب بهداد، حبیب بهرمن، محسن بهزاد کریمی، اژدر بهنام، بیت الله بی‌نیاز، روشنک بیگناه، سیروس بینا، کوروش پارسا، میثاق پارسا، کوشیار پارسی، ناصر پاکدامن، مهدی پرویز، ژینوس پزشکی، ناصر پسانیده، حسین پور جانكى، حميد پورعلى، صمد پور نقوى، علی پورنقوی، ژاله تبریزی، محمد ترابی، احمد تقوایی، مریم تنگستانى، محمد علی توفیقی، عارفه تهرانى زاده، حمید جاودان، خلیل حواری نسب، میهن جزنی، حسن جعفرى، فردوس جمشیدی، جواد جواهری، بهروز جهانزاد، رضا چرندآبی، زهره حبیب محمدی، فرید حدیدی، جعفر حسن زاده، جعفر حسین زاده، حميد حسينى، ناهید حسینی، بیژن حکمت، احمد حميدزاده، نقى حميديان، نسیم خاکسار، بهروز خسروی، بهروز خلیق، بابک داد، توران دانا، رضا درخشان، مهرداد درویش پور، پرویز دستمالچی، رضا دقتی، بهمن دوستدار، حسین دولت آبادی، عزت دولت آبادی، فرزانه راجی، سوده راد، سعيد راهنما، ناصر رحمانی نژاد، سهیل رسولی، فاطمه رضائی، فرهنگ رضائى،  هوتن رضایی، صدرالدین زاهد، فخری زرشکه، حسن زرهی، حسن زهتاب، سيامند زندی، رحمان ساکی، على ستارى، بهروز ستوده، غلام سفيد كوهى، سیامک سلطانی، اصغر سلیمی، نسترن سمیعی، اکبر سوری، مجید سیادت، اکبر سیف، لیلا سیف اللهی، کریم شامبیاتی، شهناز شاهینى، محسن شایسته، مسعود شب افروز، سهيلا شفاقى، شهلا شفیق، مهین شکرالله پور، یزدان شهدایی، حماد شیبانی، احمد شیرازی، فواد صابران، بانو صابری، مرتضى صادقى، محمدحسین صدیق یزدچی، على صمد، فرح صنیعى فر، راحله طارانی، جمشيد طاهري پور، هادی طلاکوب، فروزان عاملی، مجید عبدالرحیم پور، رحمان عبدی، سیاوش عبقری، شهلا عبقری، ناهید عزآبادی، سهیلا عزیزی، غلام عسگری، نادر عصاره، فرزانه عظیمی، محمد صادق على اصغرى، ثریا علیمحمدی، رضا علوی، جلال علوی نیا، بهمن علی‌پناه، محمد علی‌زاده لسانى، کامبیز غفوری، شهناز غلامی، رویا غیاثی، سپیده فارسی، فریدون فارسی، مهدى فتاپور، مسعود فتحی، بهروز فدائى، فرشاد فرحسا، منصور فرهنگ، ویدا فرهودی، سیامك فرید، شهلا فرید، مجید فلاح زاده، آراز فنی، وجیه الله قاسمی، ناصر قاضی زاده، هانا قباخلو، موژان قطبی، هایده قهرمانی، رحيم قيومى، مهرانگیز کار، صادق کار، ناصر کاخساز، محسن کاملی، رضا کاویانی، علی کریم زاده، بهزاد کریمی، رضا كریمى، اكبر كریمیان، لیلی کَسایی، سودابه کسرائیان، سیروس کسرائیان، اعلا کشاورز، علی کشتگر، حشمت كلانتری، سيامك كلهر، حمید کوثری، امیرحسین گنج بخش، منوچهر گلشن، علی گلی، ربرتو گودوی، کمال ماکویی، عفت ماهباز، سهراب مبشرى، هدایت الله متین دفتری، امیر محترمی، مازیار محجوبی، پروین محسنی، علیرضا محسنی، پرویز مختاری، منصوره مردانپور، احمد مشعوف، الهه مشعوف، انوشه مشعوف، نیما مشعوف، خاطره معینی، هايده مغيثی، احمد مقصودلو، منوچهر مقصودنیا، ابراهیم مکّی، پروین ملك، مرتضی ملک محمدی، سیروس ملکوتی، فرهاد مهدوی، حمید مهدی پور، جعفر مهرگانی، عزیز منجمی، حسین منفردی، مریم موذن زاده، حسين مولودى صفا، جهان مهربخش، انور میرستاری، مهران میرفخرایی،خسرو ميرمالك ثانى، آرش مینهاس، حسن نادری، رضا ناصحی، منوچهر نامور آزاد، حسن نایب هاشم، شيدا نبوی، احمد نجاتى، فرهاد نعمانی، جمشید نعمتی، فریده نقش، پرتو نوری علا، پرویز نویدی، بهمن نیرومند، ایرج نیّری، مهرزاد وطن آبادی، سیروان هدایت وزیری، پوران همتی، مهشيد ياسری، نجم الدین یخچالی، على يكتا، محسن یلفانی، اسماعیل وفا یغمائی.

۱۳۹۴ بهمن ۱, پنجشنبه

همبستگی برای حقوق بشر درایران: به سرکوب و خفقان در ایران اعتراض و از گردهمائی پاریس پشتیبانی میکنیم

به سرکوب و خفقان در ایران اعتراض و از گردهمائی پاریس پشتیبانی میکنیم

در اعتراض به نقض روزمره حقوق بشر و محروم کردن شهروندان ایرانی از طبیعی ترین و ابتدائی ترین آزادی های فردی و اجتماعی و در اعتراض به ادامه سرکوب، دستگیری، شکنجه و اعدام دگراندیشان و مدافعان آزادی و حقوق بشر در ایران، جمعی از ایرانیان و نهادهای مدافع حقوق بشر در فرانسه به هنگام سفر حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران به این کشور، تظاهراتی را با درخواست های زیر برپا خواهند داشت: "آزادی بیان و اندیشه و رسانه و تشکل، آزادی زندانیان سیاسی-عقیدتی، لغوشکنجه و اعدام، حقوق برابر برای همه شهروندان ایران، پاسخ به دادخواهی خانواده های قربانیان سرکوب".
ما نهادهای ایرانی مدافع حقوق بشر در سرتاسر جهان ضمن پشتیبانی از درخواست های فوق، حمایت خود را از گردهمائی و تظاهراتی که به مناسبت سفر رئیس جمهور ایران به فرانسه برپا خواهد شد، اعلام میداریم. ما از تمام شخصیت ها و مجامع و نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر در جهان میخواهیم که از این فرصت استفاده نموده و رعایت حقوق شهروندان ایرانی را از ایشان مطالبه نمایند.
طنین افکن ساختن صدای سرکوب شده و حق طلبانه مردم ایران که کوچکترین درخواست قانونی آنان با سرکوب و دستگیری و محکومیت به زندانهای دراز مدت مواجه میشود، وظیفه ما و تمامی وجدانهای بیدار و مدافع حقوق بشر در سراسرجهان است.

همبستگی برای حقوق بشر درایران

امضاء:
۱ - اتحاد برای ایران ـ بلژیک
۲ - انجمن تئاتر ایران و آلمان، آرکاداش ـ کلن
۳ - انجمن همبستگی ایرانیان - دالاس
۴ - انجمن جمهوریخواهان ایران - پاریس
۵ - انجمن فرهنگی ایران - سوئیس
۶ - انجمن حقوق بشر و دموکراسی برای ایران/ هامبورگ
۷ - ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی – آلمان
۸ - بنیاد اسماعیل خویی
۹ - پیوندسرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران
۱۰- جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
۱۱- جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران ـ شاخه بلژیک
۱۲- حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
۱۳- حامیان مادران پارک لاله - هامبورگ
۱۴- حامیان مادران پارک لاله - لندن
۱۵- شبکه همبستگی ملی فرزنو - کالیفرنیا
۱۶- فدراسیون اروپرس
۱۷- کانؤن مدافعان حقؤق بشر کردستان
۱۸- کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
۱۹- کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - شیکاگو
۲۰- کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی - پاریس
۲۱- مادران صلح مونترال
۲۲- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - مونترال
۲۳- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - نیویورک
۲۴- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - لوس انجلس


۱۳۹۴ دی ۲۱, دوشنبه

مادر بهکیش، مادری از مادران خاوران

مادر بهکیش، مادری از مادران خاوران 


مادربهکیش(نیره جلالی مهاجر)، مادر خاوران نیز ما را ترک کرد. مادر بهکیش، صبح روز ١٣ دی ١٣٩۴ در تهران در منزل مسکونی اش از میان ما رفت. فرزندان مادر بهکیش، زهرا بهکیش، محمدرضا بهکیش، محمود بهکیش، محسن بهکیش، علی بهکیش و سیامک اسدیان داماد مادر بهکیش بودند که در دهه ۱۳۶۰ توسط مقامات جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.

مادر بهکیش، مادری از جنس مقاومت و صبوری بود که در تمام این سال ها به همراه خانواده خاوران، پرچم دادخواهی را افراشته نگه داشته بود. مادر بهکیش تا آخرین لحظات با پایداری، خواستار رسیدگی و محاکمه عادلانه و علنی و به مجازات رسیدن آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن بود.

شبکه «همبستگی برای حقوق بشر در ایران» فقدان مادر بهکیش عزیز و مبارز را به تمامی دادخواهان و خانواده گرامی و مقاوم بهکیش تسلیت می گوید و به امید ادامه راه دادخواهی مادر بهکیش و دیگر مادران و خانواده هایداغدیده و دادخواه، یاد مادر بهکیش را گرامی می دارد .

مشعل دادخواهی افراشته و یاد مادر بهکیش گرامی باد !
همبستگی برای حقوق بشر در ایران
دی ماه ۱۳۹۴


امضاء:
۱ - اتحاد برای ایران ـ بلژیک
۲ - انجمن تئاتر ایران و آلمان، آرکاداش ـ کلن
۳ - انجمن همبستگی ایرانیان - دالاس
۴ - انجمن جمهوریخواهان ایران - پاریس
۵ - انجمن زنان ایرانی - مونترال
۶ - انجمن فرهنگی ایران - سوئیس
۷- انجمن حقوق بشر و دموکراسی برای ایران/ هامبورگ
۸ - ایران آزاد - کانون دفاع از حقوق بشر، آزادی و دموکراسی – آلمان
۹ - بنیاد اسماعیل خویی
۱۰- پیوندسرای نویسندگان، شاعران و هنرمندان سکولار دمکرات ایران
۱۱- جامعه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران - سوئد
۱۲- جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران - جنوب کالیفرنیا
۱۳- جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران ـ شاخه بلژیک
۱۴- حامیان مادران پارک لاله - دورتموند
۱۵- حامیان مادران پارک لاله - هامبورگ
۱۶- حامیان مادران پارک لاله - لندن
۱۷- حامیان مادران پارک لاله - فرزنو
۱۸- شبکه همبستگی ملی فرزنو - کالیفرنیا
۱۹- فدراسیون اروپرس
۲۰- کانون فرهنگ و هنر فرزنو
۲۱- کانؤن مدافعان حقؤق بشر کردستان
۲۲- کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
۲۳- کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - شیکاگو
۲۴- کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی - پاریس
۲۵- مادران پارک لاله ایران
۲۶- مادران صلح مونترال
۲۷- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - مونترال
۲۸- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - نیویورک
۲۹- همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران - لوس انجلس

۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه

مادران پارک لاله ایران: برای مادر بهکیش


مادران پارک لاله ایران

برای مادر بهکیش


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

امروز یکشنبه 13 دی ماه 1394 مادر بهکیش، این وجود نازنین، ما را بدرود گفت. مادر با صبوری بسیار حجم عظیم اندوه پرپر شدن فرزندان رشیدش زهرا، محمدرضا، محمود، محسن، علی و داماد برومندش سیامک را در راه آزادی و اعتلای مردم ایران تاب آورد. همان درد جانکاهی که پدر بزرگوار خانواده را یارای تحمل اش نبود. این مادر استوار و مقاوم سختی های بسیاری را در زمان اسارت فرزندانش تحمل کرد ولی با استقامت بی نظیر هیچگاه از تلاش برای اعاده حق و دفاع از فرزندانش دست برنداشت و هنگامی که دست بیعدالتی و جنایت عزیزان او را همانند هزاران جوان پرشور و آزادیخواه دیگر پرپر نمود او همچنان ایستاد و حسرت شکسته شدنش را بر دل جانیان گذاشت. این بار اما دل شکسته او تاب مقاومت نداشت و با وجود مراقبت های همیشگی و پروانه وار دخترعاشقش منصوره و دیگر فرزندان و عزیزانش ما را ترک گفت. ما این ضایعه بزرگ را به تمامی دادخواهان ایران و جهان، یاران، وابستگان و خانواده ارجمند بهکیش تسلیت می گوئیم.
امید که صبر و پایداری بی نظیر مادر بهکیش همواره چراغ راه عدالتخواهی باشد و ما هم چنان مجدانه و محکم پیگیر دادخواهی برای جنایات بیشمار جمهوری اسلامی بوده و آن روز را شاهد باشیم.

مادران پارک لاله ایران
13 دی ماه 1394
****************
مرگ من روزی فرا خواهد رسید  
                                      روزی از این تلخ و شیرین روزها
در بهاری روشن از امواج نور     
                                      در زمستان غبارآلود دور

روز سیزده دی ماه بعد از روزهای بسیاری که آسمان شهر غبارآلود و سربی بود آسمانی آبی داشت و پرتوهای طلایی خورشید بر سر شهر دست مهربانی میکشید. قلب مهربان مادربهکیش، پس از چند روز بیماری و بستری شدن در بیمارستان و منزل در صبحگاه این روز آفتابی از طپیدن ایستاد و او از میان ما پرکشید و رفت.  
سه روز است مادر در میان ما نیست جایش خالی و یادش برای همه روزهای بودنمان در دل ماست. او خسته از تمامی بود و نبودها، محبت ها و نامهربانی ها، و سختی ها و رنج ها به راهی رفت که صدها مادر عاشق آزادی و آزادیخواه دیگر رفتند.
این راهی است که روزی همه از آن عبورخواهیم کرد، رفتن مهم نیست، مهم آن است که این رفتن ما چه اثری روی زندگی دیگران بگذارد. مادر سالها با تحمل غم ازدست دادن شش عزیزش به ما آموخت که صبور باشیم و مقاوم. او روزهای زیادی را جنگید، او با عشق به فرزندان خود و فرزندان ایران درد جانکاه را در حالی تحمل کرد که همیشه لبانش پرخنده، دستان مهربانش برای نوازش همه داغداران آماده و آغوش گرمش پذیرای همه بود. مادرشمعی پرنور بود که تندبادهای زندگی نتوانست خاموشش کند.
مادر بهکیش از زمان رژیم پادشاهی در کنار فرزندانش الفبای مبارزه را آموخت، سال ها برای محمودش که در زمان شاه حکم اعدام گرفته بود، همراه مادران دیگر در پشت دیوارهای زندان به انتظار نشست تا عاقبت در یکی از روزهای زمستان 57 با مبارزات مردم پسرعزیزش روی شانه های مردان و زنان آزادیخواه به خانه برگشت. ولی این پایان راه نبود، برای محمود مرگ سرخ رقم خورده بود، او بار دیگر در دوران جمهوری اسلامی که در نتیجه مبارزات همین جوانان رشید بر مسند قدرت تکیه زده بود دستگیر و به زندان محکوم شد و در تابستان سال 67 همراه برادر عزیزش علی و هزاران جوان دیگر سرود سرخ را خواند و به خاوران سفرکرد. زهرایش درسال 62 پسر دیگرش محمد و سیامک دامادش درسال 60 و محسن اش که امروز مادر در کنار او آرمیده در سال 64 مرگ سرخ را بوسه زدند و با جان و دل پذیرا شدند.
مادر با همه این درد و رنج زندگی را ادامه داد و به انتظار روزی بود که دادگاه های عادلانه برگزار شود و محاکمه علنی و مجازات عادلانه آمران و عاملان مرگ فرزندان خود و همه فرزندان ایران زمین را ببیند. تنها سوالش این بود که به چه گناهی ... . افسوس که مرگ مهلت نداد و قلب مهربان و مالامال از درد او در سحرگاه روز13 دی ماه 1394 از طپش باز ایستاد. ما امروز در سوگ او نشسته ایم و ما همه چون فرزندان او به امید روزی هستیم که میهن را آزاد و رها ببینیم، ایرانی که دیگرکسی بخاطر اندیشیدن زندانی نباشد.
درود بر مادران خاوران،
درود بر مادران ایران زمین،
و درود برتمامی مردان و زنان آزاداندیش این مرز و بوم و سراسر جهان 

یکی از مادران پارک لاله 
15/9/1394
برابر5/1/2016

۱۳۹۴ دی ۱۶, چهارشنبه

مادر بهکیش, مشعل دادخواهی تو روشن خواهد ماند!

مادر بهکیش, مشعل دادخواهی تو روشن خواهد ماند!


باری دیگر مادری از جنس مبارزه و مقاومت ما را ترک کرد. مادر بهکیش عزیز, سالهاست که لبخند مهربانت در قلب های ما حک شده است و صدای مادرانه ات در گوش همه دادخواهان طنین انداخته است.
مادر بهکیش عزیز, هرگز فراموشت نخواهیم کرد و با غرور و افتخار حماسه زندگی و استواریت را در گوش آیندگان ترانه خواهیم کرد. مادر بهکیش عزیز, با ایمان به راهت, تا جان در بدن داریم مشعل دادخواهیت را تا به مجازات رسیدن آمران و عاملان همه این جنایات, دست به دست خواهیم کرد.
با درود و تسلیت به خانواده عزیز بهکیش. یاد همه عزیزان دادخواه جاودانه باد!
حامیان مادران پارک لاله ایران - دورتموند/ آلمان
دی ماه ۱۳۹۴

۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

مادر بهکیش, مادری دیگر از جنس مقاومت و مبارزه


مادری دیگر از جنس مقاومت و مبارزه, مادر بهکیش عزیز همه, هرگز
فراموشت نخواهیم کرد. یاد و خاطره استواری هایت را در گوش نوه های
خود ترانه می کنیم. لبخند مهربانت در قلب های ما حک شده است. مشعل 
.دادخواهی دستت را دست به دست خواهیم کرد

حامیان مادران پارک لاله ایران - دورتموند


۱۳۹۴ دی ۱۳, یکشنبه

مادر بهکیش

.با نهایت تاسف و اندوه فراوان در فقدان مادر بهکیش, به خانواده عزیز بهکیش تسلیت می گوییم
. یادشان گرامی باد

حامیان مادران پارک لاله ایران - دورتموند



منصوره بهکیش : مادر مهربان و عاشقم امروز صبح در خانه خودش از میان ما رفت. من و خواهرم بالای سر او بودیم و پروانه وار دورش می گشتیم و هر چه تلاش کردیم که نفس کم نیاورد ولی نشد. مامان جان را با اورژانس برای احیا به بیمارستان بردیم، ولی متاسفانه بازنگشت و ما را تنها گذاشت.
برادرانم مستقیم و غیر مستقیم و دیگر اعضای خانواده بخصوص مینا جان و آزاده و شکوفه و محسن و برخی دوستان از دور و نزدیک عاشقانه به مادر رسیدند و هر کسی هر کاری از دستش برآمد انجام داد.
مادر عزیزمان را فردا صبح دوشنبه ۱۴ دی ماه در بهشت زهرا به خاک می سپاریم.
************************
:ایران تریبونال

گفتگوی مادران عزادار با مادر بهکیش

هر وقت یاد مادرانی می افتم که چند نفر از فرزندان شان اعدام شده اند، تنم می لرزه و فکر می کنم چطور طاقت آورده اند، چگونه زندگی می کنند و در مقابل شان احساس حقارت می کنم که خودم با بازداشت پسرم چطور پریشان بودم و نمی توانستم حتی درست فکر کنم و دست از خودم و همسر و خانه و زندگی شسته بودم و مجنون وار در خیابان ها می چرخیدم.
 با مادرانی داغدار، چشم انتظار و عزادار وارد منزل مادر بهکیش می شویم . شنیده و خوانده بودیم که مادر بهکیش پنچ تن از فرزندان و دامادش، یعنی ۶ نفر از اعضای خانواده اش  را در سال های مختلف دهه شصت اعدام کرده اند. ولی نمی دانیم که این سال ها چطور بر این مادر گذشته است . برای ادای احترام خدمت ایشان می رویم . مثل تندیسی زیبا روی مبل، کنار واکر مخصوص راه رفتن اش نشسته است . خانه اش از عکس های بچه های جان باخته اش و گلدان های سبز و سرحال پوشیده شده است. چای و شیرینی و میوه حاضر و آماده است و منصوره اش، پروانه ای شده بر گردش . دلمان نمی آید از گذشته صحبت کنیم. از هر دری می گوییم . مادری از میان جمع از دلتنگی هایش از رنج هایی که کشیده و هنوز چشم انتظار فرزندش، شب و روز ندارد می گوید. مادران از بی رحمی ها، از ظلم، از زندان، از بهشت زهرا، از خاوران، از مادر ندا، مادر مسعود، مادر کیانوش و از سفر رشت و کرمانشاه، از اعدام های اخیر و از بی قانونی های موجود سخن می گویند .
مادر بهکیش، اینگونه آغاز می کند: این دل که طاقت حرف زدن نداره. یکی، دو تا، سه تا، پنچ تا از بچه هامو ازم گرفتند.  پنچ جوان تحصیل کرده و انسان. از کدامشان بگویم. همه خوب بودند. دلسوز و مهربون، می تونستند زندگی خوبی داشته باشن .  بچه بزرگم که کشته شده زهرا بود. فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. خودش مشکلی نداشت و برای مردم خودش را به کشتن داد. شوهرش سیامک اسدیان را هم کشتند و هر دو خیلی انسان و دلسوز مردم بودند. سیامک )اسکندر ( را در سال شصت در یک درگیری کشتند . او پسری بسیار نازنین و مهربان بود . حتی آزارش به یک مورچه هم نمی رسید. برای او مراسم با شکوهی در خرم آباد گرفته بودن که بی نظیر بود. همه لرها به صورت شان چنگ می انداختند و مویه می کردند. خانه و خیابان پر از جمعیت بود .
زهرا اول سال از همه شاگردانش می پرسید » شغل پدرت چیست؟ « بعد بیشتر حقوق اش را صرف شاگردهایی می کرد که فقیر بودند. می گفتم : زهرا جان، قدری هم برای خودت نگه دار. می گفت: » مادر اینها گرسنه اند. تقصیر خودشون که نیست ». سر این بود که گرفتنش. به جرم انسان بودن. نمی دونید چه جور گرفتنش و با چه وضعی کشتنش. حتی قبرش رو هم نشانمون ندادند . همیشه می گم آقایون خیلی افتخار نکنید. دختر پیغمبر هم قبرش ناپیداست. بگذار قبر زهرای من هم ناپیدا باشه .
برای اینکه بچه ها رو جمع و جور کنیم. شبانه خونه مشهد رو فروختیم و به کرج اومدیم ولی همونجا همه بچه هامو جلوی چشمان من و پدرش گرفتند. محمود، محمد، محسن و علی...
از کدومشون بگم. هر کدومشون در کاری که بودند مسئولانه کار می کردند و گاهی به همین دلیل دچار مشکل می شدند .
محمود در سال ۶۲مسئول کنترل کیفی کارخانه پلاسکو بود و یک بار به دلیل عدم استفاده از مواد اولیه بهداشتی، در انبار را پلمپ کرده بود. مادر دوباره از زهرایش می گوید: زهرای من فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. اونها زندگی شونو برای مردم دادن ولی مردم از دل ما خبر ندارند . محمود زمان شاه هم زندان بود و حبس ابد داشت و بعد از رفتن شاه، پیش از انقلاب سال ۵٧روی دست مردم به همراه سایر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. ولی دوباره او را در سال ۶۲ دستگیر کردن و بهش ده سال حکم دادند.  پنچ سال حبس اش رو کشیده بود که در سال ۶۷اعدام اش کردند . یک روز که ملاقات رفته بودم یک دفعه دیدم دندون های جلوی محمود نیست. گفتم چی شده پسرم؟ گفت:« هیچی مامان جان زمین خورده ام ناراحت نبا ». محمد نازنین که می گن جلوی خونه تیمی اش کشته شده . او هیچ اسلحه ای به همراه نداشته ولی دور خونش محاصره بود و در همانجا او را به همراه دوستش خشایار پنجه شاهی به رگبار بستن و باهم کشته شدن. مادر پنجه شاهی هم پنج تا بچه اش کشته شدن . ما با هم خیلی دوست شده بودیم و او دایم به خانه ما در کرج می آمد. ما دردهای مشترکی داشتیم و زبون همو خوب می فهمیدیم . او زن خیلی مقاومی بود که متاسفانه فوت کرد . محسن نازنین و مهربان منو که ۲١سال داشت و برای استقبال آقای خمینی سر و دست می شکست که از مشهد به تهران بیاید، در سال ۶۲ گرفتن و سال ۶٤ کشتن . اصلاً نفهمیدیم که چرا اونواینقدر بی سر و صدا و با سرعت کشتن . علی کوچولوی ته تغاری منو که ١٩سال بیشتر نداشت و هیچ کار خلافی نکرده بود، در شهریور سال ۶۲دستگیر کردند . او یک هوادار ساده سازمان فدایی بود و شاید چند اعلامیه پخش کرده بود . اونو آنقدر کتک زده بودن و با پاهای خون آلود به خونه آوردن .من مادر که قیافه او رو دیدم داشتم دیوانه می شدم . او فقط می خواست مردم فقیر نباشند و زندگی راحتی داشته باشن .با این جرم برای او هشت سال حکم بریدند و اونو هم در سال ۶۷ با اعدام های دسته جمعی کشتنش .همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود . او بچه ها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت . دم خونه قالیچه می انداخت و می نشست و می گفت : "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چهار راه داربزنن" ». می گفتم : « مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟ » می گفت» : "هیچی، مگه بچه های ما چیکار کرده بودند ".
چی بگم، بی رحم ها، محمد رو اسفند سال شصت ، سیامک رو مهر ماه ۶٠، زهرا رو شهریور ۶۲ ، محسن رو اردیبهشت  ۶٤ و محمود و علی رو شهریور ۶٧ کشتن . من بیشتر عمرم رو جلوی در زندان ها، برای گرفتن ملاقات و در گورستان ها گذروندم .
مادر بهکیش باز آهی می کشد و تکرار می کند : زهرا فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. شوهر داشت، می تونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمی آورد مردم گرسنه باشند . هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند .
یکی از مادران عزادار با گریه می پرسد: مادر حرفی، پیامی، برای ما مادران عزادار دارید. پاسخ می دهد: صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه می ده . ببینید جسد هیچ کدوم از بچه هام رو به من ندادند . داغ فرزند خیلی سخته . اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا . آنهم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم . محمود و علی رو که کشتن، بعداز سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم ندادند و گفتند : «پاره کرده ایم ». هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم ، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم . به بهشت زهرا می رفتم می گفتند : » برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم». به اوین می رفتم می گفتند: » برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم » . آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده . فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچه های ما پایمال نشه . همه تحت تاثیر صحبت های مادر، در حالی که اشک می ریختند، آرزو می کنند خون این جوانان درخت آزادی را بارور کند و دیگر هیچ مادری عزادار و داغدار نشود