۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

ژیلا کرم زاده مکوندی به زندان اوین بازگشت

ژیلا کرم زاده مکوندی به زندان اوین بازگشت



ژیلا کرم زاده مکوندی با بدرقه تعدادی از دوستان و همراهان به زندان اوین بازگشت

روز دوشنبه 30 اردیبهشت در ساعت هشت غروب، ژیلا کرم زاده مکوندی با روحیه ای خوب و با بدرقه خانواده و همراهی تعدادی از مادران پارک لاله، زندانیان سیاسی آزاد شده، خانواده زندانیان سیاسی-عقیدتی و ... پس از گذراندن یک هفته مرخصی به زندان اوین بازگشت.
او مدت یک سال و نیم از دو سال حکم تعزیری خود را گذرانده است و این احتمال وجود داشت که با آزادی مشروط دیگر به زندان باز نگردد، ولی باتوجه به فضای امنیتی روزهای قبل از انتخابات، از این حق خود محروم شد. وی از فشار خون بالا رنج می برد و قرار بود به پزشک متخصص مراجعه کند که فرصت نشد، چون تصور می کرد این مرخصی طولانی مدت خواهد بود.
تاسف آور اینکه به یک باره تمامی زندانیان سیاسی زن و مرد از جمله: بهاره هدایت، شیوا نظرآهاری، بهمن احمدی امویی، حسین رونقی، مسعود باستانی و ... که در مرخصی بسر می بردند، برای بازگشت به زندان احضار شده اند. حتی بهنام ابراهیم زاده از کارگران زندانی، با اینکه فرزند نوجوان اش در بیمارستان بستری است و باید شیمی درمانی شود، برای گذراندن ادامه حکم اش به زندان اوین احضار شد.
تاسف آور تر این که دو نفر از زندانیان سیاسی به نام های محمد حیدری و کورش احمدی را دو روز قبل در زندان اوین اعدام کردند  .
31 اردیبهشت 1392

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

روز معلم، از 12 تا 19 اردیبهشت

روز معلم، از 12 تا 19 اردیبهشت




"مرگ خیلی آسان می‌تواند به سراغ من بیاید، اما من تا می‌توانم زندگی می‌کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شوم که می‌شوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد"... صمد بهرنگی

در تاریخ ما روزهای مهم بسیاری وجود دارد. در بین آنها روزهایی داریم که به سببی خاص نامگذاری شده اند ولی با گذشت زمان و تغییر حکومت ها واقعه ی اصلی به فراموشی سپرده شده و سبب جدیدی جایگزین آن شده است. روز 12 اردیبهشت یا روز معلم در ایران یکی از این روزهاست.  برای کسانی که شاید از تاریخچه روز معلم ایران خبر ندارند باید گفت: مبارزات معلم ها بطور مشخص و پر رنگ از سال سی و نه یعنی پنجاه و سه سال پیش شروع شد و در دوازده اردیبهشت سال چهل با کشته شدن معلمی بنام ابوالحسن خانعلی درجلوی مجلس ملی به بار نشست. سال ها بود که معلم ها به حقوق کمی که می گرفتند اعتراض داشتند حقوق پایه یک معلم فقط دویست و پنجاه تومان بود و با این پول نمی توانستند زندگی بخور نمیری هم داشته باشند. کم کم اعتراض ها با اعتصاب و اعتراض آن ها که بیشتر در باشگاه مهرگان (متعلق به معلم ها) انجام می گرفت، شروع شد. در سال سی و نه اعتراض ها شدت گرفت و اوایل سال چهل به اعتراض های خیابانی کشیده شد و آن روز یعنی روز دوازدهم اردیبهشت سال هزار و سیصد و چهل معلمان معترض در جلوی مجلس جمع شدند. در آن روز ارتش مداخله کرد و آقای خانعلی با تک تیر یکی از افسران کشته شد. البته بعد اعتراض ها بالا گرفت و متعاقب آن وزیر آموزش و پرورش عوض شد. آقای درخشش را که یکی از معلم های معترض بود به عنوان وزیر انتخاب کردند که البته او نیز به جمع دولتیان پیوست و وعده هایش پوچ از آب در آمد. حقوق پایه معلم ها چهارصد وپنجاه و دو تومان شد و معلم ها روز دوازده اردیبهشت را برای بزرگداشت آقای خانعلی روز معلم نامیدند و هر سال این روز یاد آوری می شد. پس از انقلاب کشته شدن آقای مطهری در روز دوازدهم اردیبهشت سبب شد تا حاکمیت که همواره فرصت ها را به نفع خود می رباید این روز را هم با این بهانه از آن خود کند.
سال ها از جنبش حق خواهی معلمان می گذرد ولی متاسفانه آنها به حقوق و خواست های خود دست نیافته اند. تشکل های آنان را فرو می پاشند و فعالین آنها را به زندان افکنده و تحت شرایط دشوار در حبس و تبعید نگه می دارند و یا به جرم های خیالی به اعدام محکوم می کنند. چنان که با فرزاد کمانگر، معلمی زحمتکش در منطقه کردستان ایران این چنین کردند، او ۳۱ ساله بود که در تیرماه 1385 به اتهام واهی همکاری با گروه های مخالف کرد دستگیر شد. حکومت او را به «محاربه» متهم کرد. برای 4 سال، بازجوها در زندان های مختلف، فرزاد را تحت شکنجه های جسمی و روحی فراوانی قرار دادند تا مقاومتش را بشکنند. نامه های فرزاد از داخل زندان در مورد شرایط غیر انسانی درون زندان باعث شد سازمان های بین المللی این اقدام های وحشیانه را محکوم کنند. وقتی مسئولین دریافتند که با شکنجه نمی توانند مقاومت او را بشکنند، تصمیم گرفتند او را برای همیشه ساکت کنند. سرانجام او به اتهام «محاربه» در اردیبهشت 89 اعدام شد. این جنایت آنقدر دردناک و غیر قابل باور بود که تعدادی از مبارزان راه آزادی و عدالت خواهان به خاطر ظلمی که قوه قضاییه در حق این معلم آزاده و چهار نفر دیگر روا داشته بود، روز 19 اردیبهشت را به عنوان روز معلم پیشنهاد دادند تا هر ساله این بی عدالتی های حاکمان اسلامی را به آن ها یادآوری کنند.
 از معلمان اعدامی دیگر می توان معلم های عرب محمد علی سواری، ریسان سواری و لفته سیاحی و ... را نام برد که وقتی به جستجوی علت اعدام آن ها در فضای مجازی می پردازی هیچ چیز نمی یابی، یعنی در این کشور و به نظر حاکمیت جمهوری اسلامی جان یک انسان آن قدر بی ارزش است که در قبال گرفتن آن حتی توضیحی در حد چند کلمه هم لازم نیست.
اکنون نیز که این متن به رشته تحریر در می آید طبق اعلام حکومت 5 تن از هموطنان عرب که در بین آنان دو معلم به نام های هادی راشدی و هاشم شعبانی نژاد، نیز هستند در شرف اعدام می باشند.
مقامات دولتی از سال 1388 دست کم 39 معلم و آموزشگر را به بهانه مسائل امنیت ملی بازداشت کرده اند. دادگاه های انقلاب حکم زندان را برای پانزده نفر از این معلمان صادر کردند که اکثر آنان در رابطه با اعتراضات تشکل های صنفی معلمان جهت افزایش دست مزد بازداشت شدند. تعدادی دیگر به دلیل فعالیت هایی که مرتبط به شغل شان نمی‏باشد، از جمله شرکت در تجمعات ضد دولتی که در پی انتخابات بحث برانگیز سال 1388 صورت گرفت و حمایت از حقوق اقلیت های قومی، بازداشت شدند. اسامی این معلمان شجاع به شرح زیر است: 
هادی راشدی (محکوم به اعدام)، هاشم شعبانی نژاد (محکوم به اعدام)، عبدالرضا قنبری (ابتدا محکوم به اعدام و سپس حکم وی با پیگیری مداوم سازمان های حقوق بشری لغو گردید)، محمد داوری، رسول بداغی، عبدالله مومنی، محمود باقری، محمد امین آگوشی معلم کرد که برای گذراندن دوران حبس و تبعید 10 ساله خود در وضعیت بدی در زندان زاهدان به سر می برد، ثمین احسانی معلم بهایی که به کودکان افغانی خواندن و نوشتن می آموخت و به 5 سال زندان محکوم است، شاهو حسینی، عبدالواحد معروف زاده، مولود خوانچه زرد، علی بشارتی، رزگار شریفی، علی اکبر باغانی، محمود بهشتی لنگرودی، نبی الله باستان، مختار اسدی، هاشم خواستار، امیر یقینلو، محمد جمال هیکی، اسماعیل عبدی، علیرضا هاشمی، علی پورسلیمان، احمد مدادی، باقر فتحعلی بیگی، زهرا حاتمی، علی نجفی، اصغر محمدخانی، سعید جهان آرا، الیاس طالبی، محسن جلدیانی، جعفر ابراهیمی ازندریانی، توفیق مرتضاپور، محمد فرجیان، محمد علی شیرازی، معصومه دهقان، حسین طرقی جعفری، و محمدرضا رضایی گرگانی.
بی قانونی در برابر معلم ها بسیار است: در روز 8 فروردین 1392 معلمی بنام ناجی غوابش 30 ساله شاغل در مدارس شهر حویزه نیز در شهرستان خفاجیه (سوسنگرد) توسط نیروهای اطلاعاتی و در معرض دید مردم با وحشی گری بسیار از خودرو خود در بازار شهر بیرون کشیده و او را به مکان نامعلومی منتقل کردند. در تاریخ 7 فروردین 1392، سازمان آموزش و پرورش با اخذ جریمه از محمد عماره مرمضی این معلم عرب 35 ساله را (پس از دو بار دستگیری) از کار اخراج کرده و ایشان را به عنوان کارمند ساده به مرکز کانون فرهنگی شهرستان خفاجیه تبعید نمودند. در مهرماه 1391 ماموران امنیتی با حضور در روستای نه نه له از توابع شهر سنندج به مدرسه این روستا یورش برده و معلم مدرسه به نام برهان اسدی را به اتهام ارتباط با احزاب کرد و فعالیت‌های صنفی و فرهنگی دستگیر و با دست بند او را به مکان نامعلومی منتقل کردند. محمد توکلی، عضو کانون صنفی معلمان کرمانشاه را به دلیل فعالیت های صنفی در روز 21 مرداد 91 احضار و تهدید کردند. در روز 13 اردیبهشت 91 ، نیروهای امنیتی در استان کردستان 13 معلم کرد را در رابطه با فعالیت های صنفی شان احضار و بازجویی کردند. قبل از آن، شعبه 1 دادگاه انقلاب یزد برای 9 معلم که عضو تشکل صنفی محلی خود بودند تحت عنوان ارتکاب جرایم امنیت ملی از جمله تبلیغ علیه نظام به علت شرکت آنان در تجمعی جهت تقاضای افزایش دست مزد، حکم زندان صادر نمود. این حکم توسط دادگاه به مدت 5 سال به تعلیق در آمده است.
هم چنین تعداد زیادی از معلمان و دبیران شهرهای مختلف کشور به خصوص شهرهای عرب نشین به دلیل فعالیت های مسالمت آمیز، دچار کاهش مزایا و گروه، اخراج و یا به مناطق دور تبعید شده اند.
در اینجا باید به پاک سازی معلم ها در ابتدای انقلاب اسلامی نیز اشاره کرد. معلم هایی که به کار خود و به بچه ها عشق می ورزیدند ولی به خاطر داشتن عقیده ای متفاوت اخراج یا زودتر از موعد بازنشسته شدند. معلم هایی که به بهانه های رذیلانه و پوچ و با برچسب هایی مانند گرایش به گروه ها و سازمان ها یا حتی با بهانه هایی بی شرمانه از جمله داشتن زیبایی یا شیک پوشی از کار اخراج یا به اصطلاح حکومت پاک سازی شدند یا با کاهش چندین گروه بازنشسته شان کردند یا حقوق حقه شان را به حداقل رساندند.
در تاریخ ما معلم هایی هم چون ابوالحسن خانعلی، ریسان سواری، محمد علی سواری، لفته سیاحی، فرزاد کمانگر کم نیستند که بی صدا و در بی خبری اکثریت جامعه قربانی ظلم و دیکتاتوری رژیم های خودکامه شدند. ما مردم به دلایلی چون بی خبری و غفلت، نداشتن اتحاد و همدلی، و یا نظاره گر ساکت بودن، از خون و حق آنان گذشتیم و سکوت و خاموشی اختیار کردیم. آیا وقت آن نرسیده که برای احقاق این حقوق از دست رفته و خون های ریخته شده و نیز احیای مفاهیم از یاد رفته ای چون آزادی، عدالت و دموکراسی دوباره یک دل و همراه و یک صدا شویم؟
در اینجا جا دارد از معلم بزرگ، صمد بهرنگی نیز یاد شود، او در کتاب خود "ماهی سیاه کوچولو" از قول ماهی کوچولو که می خواهد برکه ی زادگاهش را برای دیدن جاهای دیگر ترک کند، می نویسد: " من می خواهم بدانم که، راستی راستی، زندگی یعنی این که تو یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ، یا این که طور دیگری هم توی دنیا می شود زندگی کرد؟ ..."
آیا وقت آن نرسیده که پس از بیش از سی و چهار سال زندگی در مردابی متعفن، کاری کنیم تا آبی زلال و جاری به آن راه یابد و این عفونت چندین و چند ساله را بشوید و با خود ببرد؟ آیا وقت آن نرسیده که زندگی را به شیوه ای دیگر تعریف کنیم؟

از مادران پارک لاله
18 اردیبهشت 1392

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

به یاد دو معلم بزرگ صمد بهرنگی و فرزاد کمانگر و یارانش

به یاد دو معلم بزرگ صمد بهرنگی و فرزاد کمانگر و یارانش


پرنده کوچک با صدای بلند آواز می خواند خواهر و برادرانش گاهی  در خواندن  آوازهای شاد همراهیش می کردند. پرنده بزرگ به باغ و صحرا می رفت تا غذای  روزانه را فراهم کند. روزی که به آشیانه  نزدیک می شد مار سیاه بزرگی را دید که در روی  شاخه ای درخت به لانه شان زل زده و صدای فیش فیش را بلند کرد، پرنده هراسان شد و به مار حمله کرد. مار سیاه در شاخ و بال درخت مخفی شد، پرنده گفت فرزندانم دیگر آواز نخوانید زیرا از صدایتان مار سیاهی که دشمن پرنده است در شاخ و بال این درخت گیر کرده، یکی از فرزندانش گفت مادر چرا آواز نخوانیم یک روز باید از تیر صیاد بترسیم و روزی دگر از مار و گربه. من دوست دارم آواز بخوانم شاید فردا شعری از دشمنی مار بخوانم تا  سایر پرندگان هم بشنوند و به ما بپیوندند و مار را از این باغ فراری دهیم. پرنده بزرگ گفت فرزندم، مار که یکی و دو تا نیست، اگر یکی بمیرد، دیگری می آید.
پرنده زیبا با بغض گفت باید چکار کنیم؟ باید آزاد باشیم، اگر آواز نخوانیم، اگر آن جور که دلمان می خواهد سر و صدا نکنیم، پس با بودن در قفس چه فرقی دارد؟ من می خواهم آواز بخوانم و از مار هم نمی ترسم، اگر به من و خواهر و برادرانم نزدیک شود با او می جنگیم ... مادر غصه دار و پریشان شد، پرنده کوچک هم از فردا غصه دار شد چون دید مادر نگران است، ساکت شد و در خود فرو رفت. روزی که خواهر و برادرانش در لانه بازی  می کردند و سرو صدا راه انداخته بودند، ناگهان کلماتی به گوشش رسید.
ماهی سیاه کوچولو، دریا، اقیانوس، مادر  
دید کودکی در زیر درخت نشسته و کتابی در دست دارد، پرنده با بال های کوچکش پرواز کرد و در جلوی کودک روی زمین نشست و به عکس روی جلد کتاب نگاه کرد. مردی با عینک و سبیل های پر پشت. کودک با چشمانی غمگین به پرنده نگاه کرد، پرنده فکر کرد حتما مادر اجازه نداده که آواز بخواند که این گونه غمگین است. شب پرنده در خواب ماهی سیاه کوچولو را دید و با هم حرف زدند ماهی سیاه کوچولو داستانش را تعریف کرد، از رفتن می گفت، از آزادی، از زندگی بهتر، از دریاها و اقیانوس ها، پرنده گفت از مرد ماهیگیر نمی ترسی؟ ماهی سیاه گفت مادر همین را می گفت، ولی من دیگر رودخانه برایم تنگ شده بود و راه افتادم. اگر راه بیافتی، راه به تو خواهد گفت چگونه بروی، اگر چه در این راه خطر ها بسیار است، ولی من راه افتادم و هزاران ماهی کوچولو از سیاه و سرخ و سفید به دنبالم و ما به دنبال آزادی رفتیم، گر چه امروز بعد از سالیان دراز هنوز آنچه را می خواستیم بدست نیاوردیم.
پرنده گفت من چکار کنم، من نمی توانم به درون آب بیایم  و شنا کنم پس چگونه به آزادی برسم؟ چون دوست دارم آواز بخوانم، شاد باشم و زندگیم طوری باشد که در زمستان مثل مادرم غصه دان و کرم را نداشته باشم . ماهی سیاه گفت همه که شنا نمی کنند، تو باید پرواز را یاد بگیری، پرنده گفت آری من پرواز خواهم کرد همراه برادران و خواهرانم و سایر پرنده ها، اگر شما دریاها و اقیانوس ها را در نوردید من هم پهنه آسمان آبی را خواهم شکافت  ماهی سیاه کوچولو و پرنده با هم دست دادند و قول و قرار گذاشتند.
پرنده از خواب بیدار شد، کمی اینور و آنور را نگاه کرد و غصه دار و غمگین شد چون فهمید فقط یک خواب بوده و ماهی سیاه کوچولو قصه سال های دور بود و مرد توی کتاب چون ماهی سیاه کوچولو  به آب زد و هیچ وقت برنگشت، ولی پرنده سعی کرد پرواز کند، زودتر از خواهران و برادرانش هر روز از لانه دورتر و دورتر شد. او می خواست خیلی زود پهنه آسمان را بشکافد و از دست مار سیاه نزدیک لانه شان در امان باشد. پرنده هر روز روی شاخه های درختان می نشست و به پرنده های دیگر آنچه را که فهمیده بود می گفت، حتی از غذای خود به پرنده های دیگر می داد و با آنها حرف می زد و راز ماهی سیاه کوچولو را می گفت تا روزی که همانند آن مرد روی جلد کتاب ناگهان مار سیاه  دور گردنش حلقه زد و او و چند تن از یاران اش را خورد، قیامت به پا شد، پرنده مادر فریاد و فغان کرد، پرنده ها عزادار شدند و به یاد پرنده کوچک گریستند. ولی کسی به مار سیاه  حمله نکرد و امروز که چند سال می گذرد، تاکنون کسی مرد روی جلد کتاب و ماهی سیاه کوچولو و پرنده را فراموش نکرده و همه دنبال راهی هستند تا آزاد و رها شوند.

یکی از مادران پارک لاله
اردیبهشت 1392

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

مرخصی کوتاه مدت ژیلا کرم زاده مکوندی پس از یک سال و نیم حبس

مرخصی کوتاه مدت ژیلا کرم زاده مکوندی پس از یک سال و نیم حبس



ژیلا کرم زاده مکوندی پس از یک سال و نیم حبس، امروز عصر به مرخصی کوتاه مدت آمد. ژیلا کرم زاده یکی از زنان شاعر و هنرمند کشورمان و هم چنین از همراهان مادران پارک لاله ایران است که به خاطر حمایت از مادران داغدار و آسیب دیدگان اجتماعی به دو سال حبس تعزیری و دو سال حکم تعلیقی محکوم و در ششم دی ماه 1390 برای اجرای دو سال حکم تعزیری بازداشت شد. وی پیش از آن نیز در تاریخ 14 آذر ماه 1388 به همراه 28 نفر دیگر از مادران پارک لاله برای مدت سه روز بازداشت شد. هم چنین در تاریخ 19 بهمن 1388 در منزل بازداشت و پس از گذراندن سی و پنج روز حبس و بازجویی های مکرر در بند 209 زندان اوین، با گذاشتن وثیقه آزاد شد.
او هم اکنون پس از گذشت حدود یک سال و نیم از حکم ناعادلانه خود (شانزده ماه و نیم حبس در بند عمومی و سی و چهار روز حبس در بند 209 زندان اوین)، برای مدت سه روز به مرخصی آمد. خواهر او که از خواهر دیگر بیمارش نیز نگه داری می کند، برای انجام مراحل این مرخصی مدت سه ماه درگیر اداره های مختلف بوده است تا اینکه با گذاشتن وثیقه صد میلیون تومانی این مرخصی عملی شد. طبق اظهار مسوولان زندان اوین، این مرخصی تمدید خواهد شد. او از روحیه بسیار بالایی برخوردار است ولی به دلیل ضعف جسمانی و فشارهای زندان، گاهی دچار فشار خون بسیار بالا می شود که هم اکنون تحت درمان دارویی است. او نیاز دارد که برای ادامه درمان و کنترل وضعیت اش تحت نظر پزشک متخصص قرار گیرد تا بتواند سلامتی اش را دوباره باز یابد.

23 اردیبهشت 1392
 http://www.mpliran.org/2013/05/blog-post_14.html

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

شعری از شاعر آزاده ژیلا کرم زاده مکوندی در زندان اوین

شعری از شاعر آزاده ژیلا کرم زاده مکوندی در زندان اوین



زندانی ام

یادداشت­ های تلنبار شده دلم
می­ چکند
روی سپیدی دامن ­ام
روی بام کبوتری نیست
قار قار کلاغ است
تا پس
تپه های سرد و خشک اوین
ساعت پنج صبح است
همه به زیر پتو خزیده اند
تا گرم شوند
با رویاهای شان
و مچاله
از دردهای آغازین روز
دست ­های کبود
صورت­ های ورم کرده
و دل پیچه ­های مداوم
دموکراسی پشت شوفاژ
سرک می کشد
ما در َبند
چقدر سردمان است
و چه از هم دوریم
ُمسکن
کیسه آب گرم
و آلپرازولام، آب­ نبات
چقدر دل تنگ­ ام
برای روزهای آن لاینی
که با تو
بی کلام گذشت
برای شعرهای ات
و برای گل کو گفتن ات
راستی
چرا کسی به ملاقات من نمی آید؟
می بینم اش
هر یک شنبه
لنگ لنگان
خود را به کابین می رساند
تا زندانی بی ملاقاتی نباشم
نه تقریبا فراموش شده ام
زندانی ام.
ژیلا کرم زاده مکوندی (گل کو)
دی ماه 1391

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

بزرگداشت روزجهانی کارگر ۲۰۱۳ در حمایت از فعالان کارگری و معلمان در زندان دورتموند/ آلمان


بزرگداشت روزجهانی کارگر ۲۰۱۳ در حمایت از فعالان کارگری و معلمان در زندان
دورتموند/ آلمان


حامیان مادران پارک لاله ایران در شهر دورتموند/ آلمان به مناسبت روز جهانی کارگر،
روز همبستگی همه زحمتکشان جهان، بهمراه تعداد بیشماری از اعضای فدراسیون
سراسری اتحادیه های کارگری و صنفی، فعالان زنان و حقوق بشری و احزاب مختلف
با خواسته های مختلف به خیابانها آمدند .


برنامه بزرگداشت روزجهانی کارگر، ۱ ماه مه ۲۰۱۳ در دورتموند ساعت ۱۰.۳۰ صبح با
سخنرانی نمایندگان نهادهای مختلف شرکت کننده در این مراسم و مطرح کردن خواسته
های مختلف سیاسی - صنفی آغاز گشت .


مطالبات حامیان مادران پارک لاله دورتموند که برنامه امسال خود را در حمایت و همبستگی
با زندانیان سیاسی، کارگران و فعالان جنبش کارگری و معلمان در زندان بر گزار کردند، به این
عبارت بود: ما حامیان مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواسته همیشگی خود، از حقوق
و خواسته های انسانی کارگران و معلمان دفاع می کنیم و خواستار لغو فوری احکام جاری
اعدام و آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی می باشیم .
ما هر گونه فشار بر کارگران، معلمان، دانشجویان، وکلا، فعالین حقوق بشر، اقلیت
ها، زنان، کودکان، مادران پارک لاله، مادران خاوران و حامیان آنان را که برای
اعتراض به ابتدایی ترین حقوق خود مورد تعرض قرار گرفته اند و در زندان بسر
می برند، به شدت محکوم می کنیم.
ما حامیان مادران پارک لاله خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط همه فعالان
کارگری و معلمان در بند از جمله : پدرام نصرالهی، رسول بداغی - عضو کانون
صنفی معلمان، عبدالرضا قنبری - عضو کانون صنفی معلمان، محمد داوری، مهدی
فرحی شاندیز، شریف ساعد پناه، مظفر صالح نیا، شاهرخ زمانی، محمد جراحی،
بهروز علامه زاده، بهروز نیکو فرد، علیرضا سعیدی، غالب حسینی وعلی آزادی
می باشیم .


مارش روز جهانی کارگر در شهر دورتموند ساعت ۱۱ شروع و در محل تجمع
همه ساله با سخنرانی شخصیت های مختلف سیاسی، برنامه های مختلف
هنری و جشن، با برپایی میزهای خبر رسانی از طرف گروه های شرکت کننده
در این مراسم تا ساعت ۱۸ بعد از ظهر در فضایی بسیار شاد و دوستانه ادامه یافت .

سازمان عفو بین الملل شاخه دورتموند با جمع آوری تعداد زیادی امضاء برای
آزادی فعالان سندیکاها در کشورهای مختلف از جمله ایران ( شاهرخ زمانی ) در
این مراسم شرکت داشت.

برنامه مادران صلح دورتموند - حامیان مادران پارک لاله ایران در روز اول ماه مه در
همبستگی و همراهی با شبکه " همبستگی برای حقوق بشر در ایران " در
دورتموند انجام شد.


زنده باد همبستگی سراسری آزادیخواهان در جهان
حامیان مادران پارک لاله - مادران صلح دورتموند
اول ماه مه ۲۰۱۳

گزارش تصویری روز اول ماه مه ۲۰۱۳ در دورتموند