۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

زورمداران حتی اشک مادر را تاب نیاوردند

زورمداران حتی اشک مادر را تاب نیاوردند



چهل روز از مرگ ستار گذشت



امروزدر در رباط کریم چه گذشت. کسانی که درگذشته می گفتند چند مامور، خودسرانه ستار را کشتند و قاتلین را به مادر ستار نشان دادند. کسانی که تا دیروز از مرگ ستار خود را ناراحت نشان می دادند، امروز گیسوان مادر داغدار او را کشیدند و او را روی خاک مزار فرزند کشاندند، تا جلوی عزاداری اش را بگیرند. بار دیگر حاکمان ستیزه جو و مستبد، ماهیت خود را به مردم نشان دادند. آیا مامورینی که امروز مادر ستار و مردم را کتک زدند، جزافراد خودسر بودند.هم چنان این سوال بدون جواب باقی می ماند که این افراد خودسر چه کسانی هستند که با تمام وقاحت هر جنایتی را در این کشور انجام می دهند و از طرف چه کسانی حمایت می شوند؟طبق گزارش افرادشرکت کننده، جمعیت زیادی در مراسم شرکت کرده بودند. ازجمله اقای نوریزاد. مادر ستارحرف می زد از مرگ پسراز قاتلین او خواهرش عکس ستار را در دست گرفته بود و شعر می خواند. باز آمرین تاب نیاوردند و برای ساکت کردن صدای آنان، فرمان سکوت را با خشن ترین شکل  صادر کردند.

آقای مامور نمی دانم نامت چیست وآیین ات کدامست؟ ولی آیا ندیدی چگونه همکارانت را در همین روزهای گذشته به عنوان قاتل معرفی کردند؟ چون خود در مظان اتهام بودند، چند افسر را به عنوان قاتل معرفی کردند؟ آیا مادر ستارها حق ندارند حتی برای جگرگوشه های خودعزاداری کنند؟ آیا خبر از آه مادر دارید؟ امروز باز در رباط کریم در منطقه ایکه مردمانی زحمتکش زندگی میکنند یک باردیگر مردان مجهز به اسلحه باد درغبغب انداخته و زنی را که  چهل روز در کنج خانه به سوگ فرزند نشسته بود کتک زدند. پس کجا بودند کسانیکه ادعا می کردند به مادرستار کمک می کنند؟ چرا کتک و دستگیری؟ چرا برهم زدن مراسم چهلم جوانی که دربیگناهی به خون خود درغلتید.

 23/9/91

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

ظلم تا چه حد؟ تا به کی؟



 
مراسم چهلم ستار بهشتی با حضور بسیار لباس شخصی ها شروع شد و با خشونت بی حد آنان پایان یافت. در زیر گزارشی از مراسم چهلم ستار بهشتی که توسط تعدادی از شاهدان نقل شده آورده می شود.

قبرستان امامزاده محمدتقي رباط كريم فضاي كوچكي است، خيلي كوچكتر از آنچه معمولا براي ما مردم ايران متصور است. آرامگاه ستار بهشتي حدودا در گوشه شمال غربي این گورستان مربع شکل واقع شده است.

وقتي من به امامزاده رسيدم هنوز هيچ كدام از اعضاي خانواده يا ميهمانان مراسم به گورستان نرسيده بودند اما لباس شخصي ها در محيط امامزاده چرخ ميزدند

حدود چهار ماشين لباس  شخصي و يك ماشين نيروي انتظامي و دو ماشين راهنمايي رانندگي درب ورودي امامزاده را كنترل مي كردند در عين حال يكي از دوربين هاي فيلمبرداري كنار پنجره مقابل ضريح قرار داده شده بود و از درب ورودي گورستان فيلم مي گرفت .

نيروهاي لباس شخصي در مورد سركوب يا عدم برخورد با مراسم مردد بودند و اين زمزمه كه"انشاالله جمعيت زيادي نمي آید و لازم نيست برخورد كنيم اما اگر از جاهاي ديگر آمدند و خواستند سوء استفاده كنند برخورد مي كنيم"، را با گوش خودم شنيدم.

كمي پيش از ساعت سه، خانواده بهشتي به محل امامزاده رسيدند.

با افزوده شدن آرام آرام جمعيت، مراسم مداحي توسط يك مداح سنتي و به صورت غير سياسي ادامه پيدا كرد، مراسمي كه در ميان ميهمانان آن تعدادي از فعالان زنان، فعالان مجازي و دو سه شخصيت به نام مخالف دولت و دوستان و بستگان ستار ديده مي شدند.

مراسم روضه خواني تا ساعت چهار و 15 دقيقه ادامه پيدا كرد و تا آن لحظه با تعداد قابل توجهي از ميهمانان و به آرامي ادامه يافت.

بر اساس گفته شاهدان دیگر، در انتهای مراسم مادر ستار درحالی که اسم ستار و دیگر کشته شده های بعد از انتخابات را صدا می زد و عکس ستار را بالای سر خود گرفته بود، شروع به پیاده روی به دور امامزاده کرد و مردم از پشت سر او را همراهی کردند که این کار موجب وحشت ماموران گردید مادر ستار بهشتی عکس پسرش را در قبرستان می چرخاند و فریاد می زد: او را گرفتند، شکنجه کردند و از اینکه ستار زیر شکنجه می خندید بیشتر عصبانی می شدند . پسرم را زیر شکنجه کشتند. از میان جمع پسری فریاد زد من ستار تو هستم که توسط ماموران بازداشت شد، آنان تعداد دیگری را هم دستگیر کردند، یکی از دستگیر شدگان شخصی به نام احمد تقوی بود. بعد از آنکه مادر ستار یک دور کامل دور امامزده گشت و باز به مزار ستار رسید با حمله ماموران مواجه شد. لباس شخصی ها وقیحانه مادر ستار را کتک زدند و موهایش را می کشیدند و بدن ضعف و لاغرش را می زدند، با لگد به پاهای لاغرش می کوبیدند. صحنه وحشتناکی بود. مادر ستار زیر دست دژخیمان تمام لباسهایش گلی شده بود، تا سرانجام یکی از مادران، مادر ستار را از دست آنان نجات داد. خواهر ستار هم عکس برادرش را در دست گرفته بود و شعر از بیداد و ظلم می خواند. امروز فقط شجاعت مادر و خواهر ستار بود که حماسه آفرید.

---------------------------------------------------------------------

دل نوشته ای برای مادری دیگر


پاراگراف زیر برگرفته ازدل نوشته مادرمصطفی کریم بیگی است: 
دیروز پنج شنبه بود . . .  مثل همه ی پنج شنبه ها . . .  اما من بی قرارتر از همیشه به دیدن پسری رفتم که صدای مادرش آشفته ام کرده بود . . . بی قرارم کرده بود . . . مادر   ستار عزیزم با غمت آب شدم،  در دلم عاشورا بود، وقتی سر مزار ستار در حالی که عکس پسرهایمان روی مزار بی سنگ ستار بود یکدیگر را درآغوش کشیدیم. تازه فهمیدم  که بی قرار این آغوش بودم . . . بی قرار، اشک هایی به شانه های هم بدهکار بودیم . . . عجب سبک شدیم در آغوش هم 

دل نوشته ی کوتاه ولی بنیان کن درد دل مادرانه یک دیدار، در دلم غوغا به پا کرد و با قلمی ناتوان نوشتم، از زنی که دیروز ایران و جهان را لرزاند
شیرزنی که دیروزحتی اجازه ی عزاداری به او ندادند، گیسوانش را پریشان کردند و پاهایش را مجروح 

شمع را بگویید که خاموش شود که مادران وطنم نورافشانی می کنند
پروانه را بگویید بال نسوزاند که مادرانم دل سوخته اند
به ابر بگویید نبارد که مادران اشکبارانند
چشمه را بگویید نجوشد که مادران از این رنج درجوش و خروشند

... بازهم پنج شنبه بود نه مانند پنج شنبه های دیگر 
  روز ستار بود و مادرش، مادر شجاعی که غم از دست دادن فرزند، او را چون شیری غران به صحنه آورد. در یک طرف  مادری که سلاحش فقط عکس فرزندی بود که با شهامتش،  دژخیمان را به زانو در آورده بود و در طرف دیگر صف شکست خوردگان در برابر شهامت ستار، که در پشت سلاحهای مدرنشان،  برای مردم بی دفاع دندان تیز کرده بودند و در سکوت به او و مردمی که برای همدردی آمده بودند، هشدار می دادند.
او تهمینه ای بود که رستم وار در جلوی صف آرایی دژخیمان ایستاده بود، ولی او سهرابش را نکشته، سهرابش بدست کسانی کشته شد که تاب حقیقت را ندارند
می خروشید، چون ماده شیری از برای پسرش. ستار فرزند خلف وطن که میخواست رنج مردم وطنش راعریان کند رخ در نقاب خاک کشید. ولی با مرگ خود صدای درد و رنج مردم را رساتر به گوش همه ی جهانیان رساند و خود جاودانه شد

دیگرجامه ازبرای سیاوش کشون ندرید که ستارها کشته شدند
وسیمین ها نیستند که از رنج ستار کشون ها  قصه ها بنویسند

جمعه 24/9/91

مادران پارک لاله ایران

خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم. خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.

http://www.mpliran.org

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر