خاوران کجاست؟
خاوران چراست ؟
می شود قفلی به در خاوران زد .می شود با تفنگ و خشم راه را بر مادران بست. اما با یاد ها چه می کنید؟
یادها که در قلم جاری شده. با کدام نیزه و کدام تفنگ بدان نشانه می روید؟
اکنون سه سال است که بر گورستان خاوران قفل زده اند و به خانواده ها و مادران اجازه نمی دهند بر مزار فرزندانشان گرد آیند. این گورستان که با همه گورستانها متفاوت است، نه سنگی بر گوری دارد و نه نهالی و درختی در خاک. خاک است و خاک . زمینی است خشک که بارهاو بارها با بلدوزر خاک ان را زیر رو کرده اند یا اجازه داده اند در انجا کسان دیگری مرده هایشان را دفن کنند. حکومت تبعیض جمهوری اسلامی بیش از29 سال (ازآبان سال۱۳۶۰) است که در خاوران در 14 کیلومتری تهران در جاده خراسان ، درخطه شرقی کنار گورستان ارامنه وهندی ها، قطعه زمینی را "لعنت آباد"نامید و ان را قبرستانی کردند برای دگر اندیشان ، بهایی ها،و نیروهای لاییک و سکولار. مادران بعد از کشتار تابستان ۱۳۶۷ ان مکان را "بهشت خاوران" نامیدند.،. آن خاک غریب غم گرفته که شباهتی به بهشت نداشت. به "خاوران" مشهور شد. آنجا را، بولدوزرهای پاسداران بارها قبل از آمدن گالیندوپل، نماینده ویژه سازمان ملل به ایران، در سال 1369، زیر رو کرده بودند تا اثری به جا نماند حکومت در آن زمان اعلام می کند این جا تنها بیابانی است.
سال گذشته در آستانه سال نو میلادی، همزمان با بمباران غزه به دست نیروهای اسرائیل دوباره ماموران دولت جمهوری اسلامی ایران- در فاصله جمعه ٢٠ تا جمعه ٢٧ دی ماه گورستان خاوران شامل گورهای قربانیان اعدامهای سال ٦٠ تا تابستان ٦٧ گورهای انفرادی و گورهای جمعی کشتار دسته جمعی تابستان ٦٧ وهمجنین در 23 دی ماه در همانجا قطعهای که محل دفن بهائیهای اعدام شده است، را نیز با بولدوزر زیر و رو کرده و با ریختن خاک وظاهرا کاشتن درخت روی گورها، درد و داغ خانواده ها را تازه کردند.
سه سال است که از خانوادها و مادران خاوران ، که داغ و درد فرزند دارند حداقل خواسته های انسانی دریغ می شود.انان مصرانه خواهان:
سه سال است که از خانوادها و مادران خاوران ، که داغ و درد فرزند دارند حداقل خواسته های انسانی دریغ می شود.انان مصرانه خواهان:
-باز شدن در خاوران بر روی خانواده ها.
-اعلام اسامی، زمان فوت ومحل دفن عزیرانشان
-اجازه ی نشانه گذاری و گل کاری بر مزار جان باختگان
-جلوگیری از دفن اموات دیگر بر خاک عزیزانشان هستند.
خاوران پدر
بیست دوسال پیش
4ساله ام با گیسهای بافته
خوشحال وبی خیال سر به هوا،
از غم مادرم رها
می دوم در صحرای خشک
همراه هو ، وهو ی باد خاوران
کنار خاله و عمو جان های گریان و دردمند
*****
فریاد پاسداری خشن
می درد شادی مرا
جلو ترنرو بایست!
رها شد ه ام ، چو چله از کمان
آهو بچه ایی دوان
درباد آن غروب شوم
پایم فرومیرود در نم خاکی بر امده،
جیغ می کشم از وحشت دست وتنی در خاک
*****
پاسداری به سویم نشانه میرود
ایست. ایست
ای هرزه بایست
لرزان درآغوش مادرم
تر می شوم از اشک او
*****
26 ساله ام
تصویرم از پدر
دستی است که بیرون زده ز خاوران
پیراهنی است ابی از او درخاک
هجوم صدای شوم
ایست ایست
در فریاد مادران
*******
امروز من اینجایم در کنارشما
دیروز مادر را راندند
دیروز مادر را پلیس ها بردند
دیروز مادر را در بیمارستان دیدند
دیروز دوباره پایم به جسمی گیر کرد
ودستی کمک خواست
عفت ماهباز- لندن شهریور 89
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر