۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

جان شیفته ات با ارزش تر از این حرف هاست! /خدیجه مقدم

جان شیفته ات با ارزش تر از این حرف هاست! /خدیجه مقدم

جان شیفته ات با ارزش تر از این حرف هاست! /خدیجه مقدم

16 آبان 1389 - - نسخه قابل چاپ

نسرین جان

نمی دانم چه بر تو می گذرد و چه به روزت می آورند که با وجود نازنینت این چنین رفتار می کنی. نمی توانم تشویق ات کنم که به هر قیمتی شده، مقاومت کن . دلم می خواهد حداقل برای خودم، همه واژه ها ی از جنس مقاومت را دوباره تعریف کنم تا از سرگردانی نجات پیدا کنم .

وقتی می شنوم رنگ صورت زیبایت سیاه شده، زندگی ام سیاه می شود . نمی توانم و نمی خواهم مجسم کنم اعتصاب غذای خشک در سلول انفرادی را.

چندی پیش، اعتصاب غذای 17 تن از بهترین دوستان مان، روزگار را بر ما سیاه کرد . بیقرار دوستان، شب و روزم را نمی شناختم و بعد، چقدر نگران کیوان صمیمی عزیز بودم که در اعتصاب غذای خشک بود اما خود را دلداری می دادم که کیوان طاقت می آورد، جسم و روح اش قوی است ، ورزشکار است و فولادی آبدیده .

ولی نسرین جان هر چند از بلندی روحت و اراده ی بی نظیرت خبر دارم اما تصویر بدن لاغر و شکننده ی تو از جلوی چشمانم کنار نمی رود. تو را به هر چه که می پرستی قسم ات می دهم، جان شیفته ات را حفظ کن . وجود نازنین ات بیش از این حرف ها ارزش دارد . بی قانونی حاکم، چیز جدیدی نیست. نه فقط نیما ی نازنین و مهرآوه ی عزیز و همسر مهربان و فرهیخته ات، خانواده ات، مادر بیمارت بلکه همه ی ما دوستان ات، همه ی موکلان ات، همه ی کودکان بی پناه و همه ی ملت ایران به تو نیازمندیم. از جان عزیزت مراقبت کن !

ای کاش بودی و ثمره ی آموزش و پرورش ات را در خانه می دیدی که چه قدر، دختر نازنین ات - مهرآوه بزرگ شده ودر عین ناراحتی، چه هوشمندانه عمل می کند .

ای کاش می دیدی که نیما ی سه ساله ات، وقت گرفتن عکس دسته جمعی در یکی از دیدارهای دسته جمعی حاضر نشد بر خلاف همیشه در دامن من بنشیند و حتی نگذاشت دست بر گردنش بیندازم، هنوز هم من فکر می کنم نیما چه چیزی را می خواست به نمایش بگذارد. تنهایی اش را یا بزرگ شدن اش را ؟

نسرین جان باید برای داشتن چنین همسری به تو تبریک بگویم. خودت بهتر از همه ی ما می دانی که این مرد بزرگ، چه صبورانه و با دقت بچه ها را اداره می کند که البته جای تعجب هم نیست وقتی با مادر رضا، اولین معلم او، آشنا می شوی و آن همه عشق و صمیمیت را در چشمان این زن با تجربه می بینی .

حتمن می دانی که چرا به رضای عزیزت، اجازه ی ملاقات نمی دهند . آقایان هر وقت دستشان برسد مردان برابری خواه را مجازات می کنند . برابری خواهی برای مردها هزینه ی بیشتری دارد. از نظر آقایان و قانون، زنی اگر به زندان بیافتد همسرش حتی می تواند بدون اجازه ی او همسر دوم اختیار کند، نه حمایت از زن زندانی اش، آنهم حمایتی، جانانه ! و مردی که قدراین نعمت ها را نداند باید تنبیه شود .

ولی نسرین جان تو قدر نعمت های زندگی ات را می دانی. یکی از مهم ترین نعمت های زندگی ات همین جان شیفته ی خودت است، از آن به خوبی مراقبت کن .

می دانم که به زودی خواهی آمد و فرزندان و همسر عزیزت را در آغوش خواهی کشید. ولی نسرین جان سالم و استوار بیا . ما تو را سالم و سرافراز می خواهیم و برای دیدن ات لحظه شماری می کنیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر