۱۳۹۱ فروردین ۲۰, یکشنبه

خاوران تا خرداد۸۸ در مصاحبه با منصوره بهکیش: پاسخ مردم را با گلوله ندهید

خاوران تا خرداد۸۸ در مصاحبه با منصوره بهکیش: پاسخ مردم را با گلوله ندهید

مصاحبه مسیح علی نژاد با منصوره بهکیش

صدای دردمندی است اما با قدرت حرف می زند. صدای منصوره بهکیش است زنی که ۶ برادر و خواهرش را در دهه ۶۰ اعدام کرده اند و اینک او حامی مادران کشته شدگان پس از انتخابات ۸۸ شده است. در این مصاحبه از خاوران تا بهشت زهرا سخن می گوید: خانم بهکیش اضافه می کند: من بارها به مسولان گفته ام دو تا چیز را به هیچ وجه کنار نمی گذارم: یکی رفتن سر خاک کشته شدگان در خاوران یا هر جای دیگر و نکته ی دیگر دیدار با مادران کشته شدگان قدیمی و جدید اینها چیزهایی هست که من به هیچ وجه حاضر نیستم از آن کوتاه بیایم و این دیگر ساده ترین حقِ من است. منصوره بهکیش برای همین حقِ ساده چهار سال و نیم حکم زندان گرفته است اما می گوید سکوت کنیم فشارها بیشتر می شود و الان دارند برای بچه های حامی مادران هم حکم صادر می کنند. برای همین تصمیم گرفتم سکوتم را بشکنم...تکثیرِ صدای کسانی باشیم که در داخل ایران رسانه ای ندارند.

دسته جمعی کشته اید، خانواده ها هم دسته جمعی به خاوران می روند

منصوره بهکیش یکی از حامیان مادران عزادار که اخیرا دادگاه انقلاب او را به چهار سال و نیم زندان محکوم کرده است در گفتگو با مسیح علی نژاد می گوید: اگر سکوت کنیم فشارها بیشتر می شود الان دارند برای بچه های حامی مادران عزادار حکم صادر می کنند و خانم ژیلا کرم زاده یکی از همین حامیان است که الان در زندان به سر می برد. من هم دیدم وقتی فشارها بیشتر شده است تصمیم گرفتم سکوتم را بشکنم و بر اساس همین قانون کشور خودم این حق را دارم که صحبت کنم.

او در این مصاحبه از اعدام اعضای خانواده ی خود در دهه ی ۶۰ تا فشارهایی که به خانواده های کشته شدگان دهه هشتاد وارد شده است سخن می گوید.

منصوره بهکیش که از سوی دادگاه انقلاب به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است تاکید می کند: من خودم زخم خورده بودم و درد مادران عزادار بعد از انتخابات را درد خودم می دانستم و طبیعی است که یکی مثل من که خودش زخم خورده است احساس همدلی بکند با مادرانی که فرزندان شان را برای ساده ترین حقی که به خاطر آن به خیابان رفته بودند کشتند.

وی می گوید دیگر عزاداری و غم های مادران از عرصه های خصوصی بیرون آمده و وارد عرصه های عمومی شده است و وقتی می بینم فشار از یک حدی خارج می شود ابراز همدردی می کنم.

از او می پرسم: مادرانی که پس از انتخابات ۸۸ هم فرزندان شان را از دست داده اند هم می گویند ما بعد از خرداد ۸۸ فهمیدیم که فقط فرزندان ما را نکشته اند آیا فکر نمی کنید همین پیوندی که بین مادران به وجود آمده ایجاد نگرانی برای مسولان کرده است ؟

خانم بهکیش پاسخ می دهد: قطعا همینطور است، مسئله مهم دیگر این است که می بینند که خانواده های قدیمی هم روز به روز دارند اعتراضات شان را گسترده تر می کنند حالا ممکن است این اعتراضات خیابانی نباشد اما مطلب می نویسند، خاطرات می نویسند، مسائلی که به آنها گذشته را دارند بازگو می کنند خانواده های عزادار جدید هم که خیلی هایشان واقعا اصلا نمی دانستند که قبلا در مملکت ما انقدر کشت و کشتار اتفاق افتاده است ، تازه اینها گوشه های بسیار ناچیزی است که بازگو می شود.

و در پاسخ به پرسشی که آیا درخواست بازجوها سکوت شماست، عدم دیدار با خانواده های کشته شدگان است یا عدم رفتن به خاوران، می گوید: درخواست بازجویان این است که ساکت باشید، دقیقا در بازجویی ها این مسئله بود ، من قبلا مطلب می نوشتم و من گفتم باشه من ساکت می نشینم ولی شرطی برای این سکوت می گذارم.

و در پاسخ به این که شروط او برای ساکت شدن چه بود می گوید: من دو شرط مشخص را به بازجویان گفتم. اول اینکه در خاوران را باز کنند و دوم اینکه حکمی که به حامیان مادران عزادار دادند لغو شود و فشار به خانواده های کشته شدگان جدید و قدیم کم شود و آنها هم وعده دادند که باشد سعی کنیم عمل کنیم ومن هم سر قول خودم بودم و مطلب ننوشتم اما روز به روز دیدم وضعیت را بدتر از قبل کردند.

وی ادامه داد: من هر سال مرتب به خاوران می روم اما وقتی از زندان آزاد شدم دیدم فشارها بیشتر شد. دائم می گویند چرا می روید خاوران. وقتی با آنها صحبت می کنیم می گویند ما کاری با شما نداریم.

خانم بهکیش می گوید اعتراض شان این است که چرا دسته جمعی به خاوران می روید، چرا فراخوان می دهید و من به آنها گفتم من در نوشته ام حتی یک بار فراخوان نداده ام، هیچ کس فراخوان نداده است. ما فقط دو بار در سال دسته جمعی می رویم خاوران. یکی شهریور زمانی که این بچه ها را اعدام کرده اند و یک بار هم جمعه ی آخر سال که می رویم آب و جارو می کنیم و این سنت ماست، شما در یک تاریخ مشخص این بچه ها را دسته جمعی کشته اید طبیعی است که خانواده ها هم دسته جمعی می روند خاوران، جمعه ی آخر سال هم که سنت ماست و برای آب و جاروی مزار کشته شدگان می رویم.

وی با اشاره به اینکه اخیرا دو بار ما را دستگیر کرده اند و به کلانتری خاور شهر برده اند، ادامه می دهد: به شکل های مختلف جلوی ما را می گیرند. همین سه شنبه ی آخر سال از دفتر پیگیری صبا به من زنگ زدند و گفته اند که به خاوران نروید، به آنها گفتم این حق من است کسی نمی تواند به من بگوید سرخاک کشته شدگان نروم. به من می گویند به خانواده ها بگو نروند خاوران می گویم ، مگر من چه کاره ام که به خانواده ها بگویم نروند سر خاک عزیزان شان. من هم رفتم خاوران..

خانم بهکیش اضافه می کند: من بارها به مسولان گفته ام من دو تا چیز را کنار نمی گذارم: یکی رفتن سر خاک کشته شدگان در خاوران یا هر جای دیگری و نکته ی دیگری دیدار با مادران کشته شدگان قدیمی و جدید اینها چیزهایی هست که من به هیچ وجه حاضر نیستم از آن کوتاه بیایم و این دیگر ساده ترین حقِ من است و همیشه هم به آنها گفته ام. به ظاهر می گویند کاری نداریم ولی هر دفعه که می رویم دو تا سه تا ماشین نیروی انتظامی می آیند بالای سرمان و می گویند اگر نروید الان اطلاعاتی ها می آیند.

وی به احکام قضایی که برای حامیان مادران عزادار صادر شده است اشاره می کند و می گوید این فشارها دايم بالای سر ماست و خانم ژیلا کرم زاده مک وندی به جرم حمایت مادران عزادار الان در زندان است و برای بقیه بچه هایی که از مادران عزادار حمایت می کنند هم دارند حکم صادر می کنند برای همین من تصمیم گرفتم سکوتم را بشکنم. چون از دید خودم فکر می کنم این سکوت باعث شده آنها بدتر کردند و دارند حلقه را تنگ تر کرده و فشارها را هم بیشتر می کنند.

خانواده ی بهنود رمضانی که در چهارشنبه سوری کشته شده بودند در ایام عید دستگیر شده بودند اما خانواده اش سکوت کردند. از خانم بهکیش می پرسم آیا این فشارها تاثیرش را نمی گذارد و خانواده ها را وادار به سکوت نمی کند؟

پاسخ خانم بهکیش اینگونه است : این اشتباه است به نظر من. اما هر خانواده ای شرایط و مشکلات خاص خودشان را دارند. برخی از خانواده ها ممکن است مقطعی سکوت کنند. من خودم هم یک زمانی سکوت کرده بودم اما به این نتیجه رسیدم هر چه بیشتر سکوت کنیم اینها فشارها را بیشتر می کنند. مسئله اینجاست این صدای من که در می آید ساده ترین حق من است اما وقتی این صدا را ببنیدم خودم را در واقع سانسور کرده ام. در همین قوانین الکن کشور خودم من این حق را دارم که حرف بزنم.

وی ادامه می دهد: من کاری ندارم به بحثی که خواهر و برادرم چه کاری کردند که آنها را کشتند، اما من خواهر حق دارم که بروم سر خاک شان، حق دارم که بروم برای آنها مراسم یاد بود بگیرم، حق دارم برای شان سوگواری کنم. این حق من خواهرم است.

از خانم بهکیش می پرسم آیا در بازجویی ها هیچ گاه به این اشاره کردند که چرا خواهر و برادران شما را در دهه ی شصت فله ای اعدام کرده اند، او پاسخ می دهد: بله در بازجویی ها یک بار یکی از بازجویان به من گفته بود حالا یک سری اشتباهات هم در دهه ۶۰ صورت گرفته اما بازجوی دیگری هم گفته است نه خیر هیچ اشتباهی نبوده و همه را به حق کشته اند. من فکر می کنم خودشان هم مانده اند.

وی ادامه می دهد: مسئله این است بچه هایی که سال ۶۷ کشته اند( دو تا از برادران من هم در همین سال اعدام شدند) حکم زندان داشتند حکمی که خودشان داشتند. یکی از برادرهایم ده سال و برادر دیگرم هشت سال حکم زندان داشت.

خانم بهکیش می گوید: برادر بزرگم در زمان شاه زندان بود، حکم اعدام داشت و بعد روی دست های مردم آزاد شد. با خود برخی از اینها( مسولان) زندان بود. بعد که اینها می خواستند اوضاع را جمع و جور کنند بچه های قدیمی را گرفتند در حالی که اینها توی پرونده اش هیچی نداشت، ده سال برایش حکم بریدند و پنج سال حبسش را کشید. برادر کوچکترم ۱۹ سال داشت، هنوز بچه بود عضو هیچ تشکیلات و گروهی نبود و ممکن بود در حد یک هوادار ساده بود، هشت سال هم به برادر کوچک حبس دادند که پنج سالش را کشید و بعد آمدند با یکی دو سوال بی مورد همه شان را اعدام کردند. یک اشتباهی کردند و نمی توانند جمعش کنند.

وی در مورد اینکه آیا در بازجویی ها به کشته شدگان بعد از انتخابات ۸۸ هم اشاره کرده اند نیز می گوید: بیشتر در مورد حوادث گذشته از من بازجویی کردند اما در این مورد هم که چرا از مادران کشته شدگان حمایت می کنم هم بازجویی شدم. و خودم به این مسئله اعتراض کردم و گفتم: مگه این بچه ها چه کردند؟ انتخاباتی بود که خودتان برگزار کردید اینها شرکت کردند و بعد اعتراض کردند که رای شان چه شد، اصلا درست یا غلط هرچه بود آیا جواب شان گلوله است؟ آیا با گلوله باید ساکت کرد؟ شما چطور می توانید یک انتخابات درست برگزار کنید وقتی با ساده ترین خواست مردم اینگونه برخورد می کنید؟

وی در پاسخ به سوالی در مورد اینکه ایا حکم چهارسال و نیم زندان او را نگران خانواده اش نمی کند و او را دچار پشیمانی نمی کند، پاسخ می دهد:

من پشیمان نیستم. با این که می دانم برای خانواده ام به خصوص، به خصوص برای مادرم سخت است. مادرم از روزی که فهمید خیلی به هم ریخت. مادرم ۹۱ سال سن دارد اما آنقدر زن مقاوم و صبوری است که به همه ی ما انرژی می دهد.

مادرم فقط مانده است تا یک روزی را ببیند که بنشیند در دادگاه و جواب بگیرد.

وی می گوید: جمعه آخر سال با مادرم رفته بودم خاوران. زمانی که در خاوران را بسته اند و پیاده روی زیادی دارد مادرم نمی تواند برود سر خاک. اما جمعه آخر سال دلتنگ بود و تصمیم گرفت با من بیاید. تا آن وسط های خاوران توانستیم دست او را بگیریم و ببریم. دم قطعه که رسیدیم ماموران نگذاشتند برویم. گفتم مادرم ۹۱ سال سن دارد و خیلی به سختی توانست تا اینجا بیاید، شش نفر از خانواده ی من کشته شده اند، شما چطور می توانید طاقت بیاورید مادرم دو شاخه گل نگذارد سر قبر فرزندانش. سربازان خیلی ناراحت شدند و گفتند به ما این دستور را دادند و ما مقصر نیسیم. ما مادرمان را روی سنگ ها می کشیدیم تا او را برگردانیم. آخر هم نگذاشتند دو شاخه گل بگذاریم روی مزار و ما برگشتیم و گل ها را توی همان جاده ها روی زمین ریختیم.

حامی مادران عزادار می گوید: من واقعا اعتراض دارم و امیدوارم سر عقل بیایند و امثال بنده را تبرئه کنند این دستگیری های گره های کوری که به وجود آورده اید را کورتر می کند..به جایی می رسانید که این چیزهایی که توی گلوی همه مردم گیر کرده است فوران می کند. مردم تا یک حدی می توانند فشار را تحمل کنند اگر تحمل این مردم سر آید اولین آسیب را خود شما می بینید.

از او می پرسم آیا واقعا به دستگاه قضایی امید دارد که به داد خانواده های کشته شدگان برسد می گوید:ن ه من امیدی ندارم که آنها به داد برسند آنها باید پاسخگو باشند. بلاخره یک روزی آنها باید پاسخ بدهند و به همین امید هستم و در همان حدی که می توانم سکوت نمی کنم. من معتقدم کسی نمی آید چیزی را دو دستی به ما بدهد. ما خودمان هستیم که برای خودمان حقی قائل باشیم می توانیم برویم جلو و این حق را بگیریم. اما اگر خودمان برای خودمان حقی قائل نباشیم و انتظار داشته باشیم دیگران یا کشورهای خارجی حق ما را بگیرند، نه من به چنین چیزی اعتقاد ندارم.

منصوره بهکیش حامی مادران عزادار که به چهار سال و نیم زندان محکوم شده است می گوید: سربازجوی اوین از من پرسیده که چرا از ایران نمی روی و برای چه در ایران مانده ای؟ به او گفتم:

ایران کشور من است، من کشورم را دوست دارم. من می خواهم باشم توی کشورم ، حق زندگی دارم، حق این را دارم که حرفم را بزنم و انتقاد و اعتراضم را بگویم شما هم که مدعی هستید نمایندگان مردم هستید وظیفه دارید پاسخ مرا بدهید نه اینکه پاسخ مردم را با گلوله بدهید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر